اخیراً در برخی رسانه های مجازی انتقادهایی از امام (ره) دیدم که گاهی لحن این انتقادها تند و در عین حال عامیانه بود. به همین دلیل، بر آن شدم که با یک نگاه تحلیلی نقش امام (ره) را در انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار دهم. پیش از هر چیز باید توجه داشته باشیم که امام (ره) انقلاب را بر مردم تحمیل نکرد، بلکه سالها بود که انقلاب و برانداختن رژیم پهلوی آرزوی مردم ایران بود
. طبق معمولِ کشورهای سنتی به کوری چشم قدرت پیشین، از هر قدرتی استقبال می شود، اما پس از مدتی، مردم از قدرت جدید هم رنجیده، مدام در آرزوی سقوطش به سر می برند. در این مورد هم، مردم سالها در آرزوی سقوط نظام شاهنشاهی بودند، آرزویی که به دلایلی به تحقق آن امید چندانی هم نداشتند.نخستین کاری که امام (ره) انجام داد، این بود که این آرزو را برای مردم برآورده ساخت، آن هم با کمترین دردسر و در مدتی بسیار کوتاه. بنابراین، آنان که می خواهند مسئولیت انقلاب را تنها بر دوش امام بگذارند، از این موضوع غافلند که اولاً، انقلاب خواست همه ی مردم از اقشار مختلف و گروه ها و گرایش های سیاسی گوناگون بود و امام آنان را به این آرزو رساند. ثانیاً، انقلاب در کشورهای در حال توسعه از جهات مختلف ویرانگر است، از اسارت بلوک شرق گرفته تا جنگ داخلی انقلابیون با یکدیگر که منجر به ویرانی کشور و گاهی از دست رفتن تمامیت ارضی آن می گردد. نجات انقلاب از عواقب و نتایج خطرناک آن، تنها در صورتی امکان دارد که شخص پرجاذبه و بانفوذی دارای چنان قدرتی باشد که کشور را از جنگ داخلی و خطرات دیگر حفظ نماید و امام این کار مهم را نیز برای این انقلاب انجام داد.
به نظر من، در هر دو مرحله نقش امام سازنده و مطلوب بوده است. برای روشن شدن مطلب، اندکی به توضیح آن می پردازیم.
یک – نقش امام در مرحله ی پیش از پیروزی
حرکت امام پیش از پیروزی انقلاب در عین قاطعیت و صداقت و شجاعت، بسیار حسابشده بود. وی این حرکت را با آهنگی آرام آغاز کرد، اما هرگز از سرعت آن نکاست؛ بلکه در شرایط مناسب، بر سرعت این حرکت افزود. امام خمینی (ره) در رفع مشکلات حرکتهای پیش از پیروزی، از چندین جهت موثر بود:
1-جلوگیری از اختلاف انقلابیون. میدانیم که گروههای زیادی علیه شاه فعالیت میکردند، از جبههی ملی و نهضت آزادی گرفته تا گروههای چپ گوناگون. از طرفی دستگاههای امنیتی کشور بر این میکوشیدند که میان اینان، اختلاف اندازند، صف آنان را از یکدیگر جدا کرده، با یکدیگر درگیرشان ساخته و سرانجام هم همه ی آنها را سرکوب کنند. از طرف دیگر قدرت های غربی و شرقی سعی می کردند با تهدید و تطمیع صف انقلابیون را از هم جدا کنند. اما حضور امام و تاثیر شخصیت وی و هوشیاریش، حرکت انقلابی گروهها را از این خطر دور نگه داشت.
2-جلوگیری از کودتا. نفوذ امام و حرکت هوشیارانهی وی باعث شد که طرفداران شاه نتوانند با تکیه بر نیروی نظامی، حرکت انقلابی مردم را سرکوب کنند و فعالان سیاسی را بکشند یا به زندانها روانه سازند.
3-جلوگیری از جنگ مسلحانه. بدیهی است که عدهی از چپگرایان، علاقمند جنگ مسلحانه بودند و امام با نفوذی که داشت میتوانست آنان را به جنگ مسلحانه وادارد یا به کلی جنگ مسلحانه را از میان بردارد. امام با هوشیاری و تدبیری که داشت، با تمام اصرار و التماسی که در کار بود، با جنگ مسلحانه موافقت نکرد. در صورتیکه در برابر یک رژیم مسلح،کمتر پیشوای انقلابی است که از جنگ مسلحانه پرهیز کند. اما امام با هوشیاری و تدبیر، آیندهنگری کرده و این نکته را دریافت که اولاً، اگر شاه را با تفنگ گروههای مسلح از مملکت بیرون کند، پس از رفتن شاه، گرفتن تفنگ از دست این گروهها بسیار مشکلتر از مبارزهی دستخالی با شاه است.
ثانیاً، بیشتر طرفداران جنگ مسلح، گروههای چپگرا بودند و اگر آنان قدرت مییافتند، خطر سلطهی شوروری بر این کشور در پیش بود.
به نظر من، راه و روش امام (ره) برای به پیروزی رساندن انقلاب بر سه پایه استوار بود:
الف - بهرهگیری از حضور گستردهی مردم در تظاهرات مسالمتآمیز و دور از هرگونه خشونت تا جایی که اگر شاه توپ و تانک به میدان میفرستاد، مردم گل بر سر تفنگها و توپها میپاشیدند و به دست فرماندهان و سربازان گل میدادند. این کار باعث شد که طرفداران شاه، نتوانند این حرکت را به توطئهی شرق و غرب نسبت دهند و یا به این حرکت، تهمت خیانت بزنند. زیرا همهی مردم کشور را یکجا نمیتوان به خیانت یا ابزار خارجی شدن نسبت داد.
ب - جلوگیری از تندرویهای مرموز و شعارهای پیش از موعد تا بهانهای به دست دشمن ندهد.
ج - جلوگیری از اختلاف حزبی. امام نه تنها در عمل، بلکه حتی در شعار نیز از اختلاف جلوگیری کرد و برای مردم شعارهایی انتخاب نمود که برای همهی گروهها قابل قبول باشد، از قبیل آزادی ، استقلال، عدالت اجتماعی و ....
دو – نقش امام (ره) در مرحله ی پس از پیروزی
هرچه کار جلوتر میرفت، نقش امام پررنگتر و موثرتر میشد. انقلابهای جهان معمولا در اوایل پیروزی با چند خطر مهم روبرو هستند، همانند کودتا، اختلاف و جنگ داخلی و یا بازشدن پای دولتهای خارجی به عنوان حمایت از این گروه یا آن گروه و ....
انقلاب ما بیش از هر انقلاب دیگری با این خطرها روبرو بود. زیرا ادعای ما بسیار بزرگ و برای شرق و غرب نگران کننده بود. ما در برابر شرق و غرب قد علم کردیم تا نظامی داشته باشیم که نه سوسیالیسم و کمونیسم شرقی باشد و نه لیبرال دموکراسی غرب. روحانیان و روشنفکران مذهبی، غرب را جامعهای از خود بیگانه، گرفتار نفسانیات و پشت کرده به خدا دانسته، شرق را نیز گرفتار الحاد و نظام ناسازگار با فطرت انسانی میدانستند.
ما به دنبال جامعهای بودیم که همهی خوبیهای شرق و غرب را داشته و هیچ یک از نواقص و اشکالات آن دو را نداشته باشد. نظامی که ما به دنبال آن بودیم، دو ویژگی اساسی داشت:
نخست اینکه از هرجهت با نظامهای رایج در شرق و غرب عالم، تفاوت بنیادی داشت. آن نوجوان شهری یا آن کارگر و کشاورزی که در صفوف پشتیبانی از انقلاب اسلامی، با مشتهای گره کرده از ته دل فریاد میزدند که: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، قطعاً از عمق ادعایشان آگاه نبودند! مردم فکر میکردند که باید تلاش کنند تا جمهوری اسلامی نه شرقی باشد و نه غربی! غافل از اینکه آنان بخواهند یا نخواهند و بدانند یا ندانند، ما به دنبال نظامی بودیم که در نهاد خود نه شرقی بود و نه غربی! زیرا اولاً، با اینکه نظامهای شرق و غرب تعریف دقیق داشتند، نظام مورد نظر ما، تعریف دقیق و فنی نداشت. ما خواهان حکومت اسلامی بودیم، اما از چند و چون فنی و دقیق نظری و اجرایی آن خبر نداشتیم.
ثانیا، نظامی که خواستارش بودیم، نه در چارچوب نظامهای کمونیستی شرق قرار داشت و نه در ردیف جامعههای لیبرال - دموکراسی غرب میگنجید! علاوه بر اینها با هر دو نظام شرق و غرب نیز، در مقام رقابت برآمده بود و قصد سازش و تسلیم نداشت. اگرچه آن مرد و زن باایمان روستایی و آن نوجوان پرشور شهری از این نکته غافل بود، اما سران شرق و غرب دقیقاً متوجه آن بودند.
برژنف رییسجمهور و دبیر کل حزب کمونیست شوروی، در گزارش به بیست و چهارمین کنگرهی حزب، نگرانی خود را از این نظام متفاوت ابراز داشته و میگوید: «مرزهای جنوبی ما به خطر افتاده است! قوانین اسلامی در بعضی از کشورهای شرقی، جدّاً مورد توجه قرار گرفته است... جان گرفتن اسلام، شاید مهمترین حادثهی سیاسی قرن باشد. مناطق مسلماننشین شوروی که تاکنون بسیار آرام بودند، با ایران و افغانستان مرز مشترک دارند و ممکن است شور و هیجان مذهبی انقلاب ایران از مرزها بگذرد».[1]
از طرف دیگر کیسینجر سیاستمدار معروف آمریکایی، کشورهای خلیجفارس و در حقیقت منافع آمریکا و غرب را با دو خطر جدی روبرو میدید؛ یکی خطر انقلاب اسلامی ایران و دیگری خطر شوروی. وی میگفت: «در حال حاضر خطر مستقیم انقلاب ایران، خطر درازمدت شوروی را تحتالشعاع خود قرار داده است».[2]
روشن است که در چنین شرایطی که نه شرق ما را ا ز جنس خود میداند و نه غرب، و در نتیجه هیچکدام حمایتمان نخواهد کرد، عملاً بیش از هر انقلاب دیگری، با خطر توطئهی شرق و غرب روبرو بودیم، از جمله چنان که گفتیم:
الف - خطر کودتا.انقلاب ما نیز مانند همهی انقلابها با خطر کودتا روبرو بود، اما تدبیر امام و هوشیاری وی، حتی پیش از پیروزی انقلاب، شرایط کودتا را از میان برده بود و هرگز هیچ سیاستمداری، چه در داخل و چه از خارج به فکر کودتا نمیافتاد؛ چنانچه عدهای دور از هرگونه تدبیر به فکر کودتا افتادند، نتوانستند کوچکترین قدمی در این راه بردارند. زیرا به قول امام اگر کودتاچیان نیروی هوایی را هم در اختیار میگرفتند و به بمبباران کشور میپرداختند، سرانجام نمیتوانستند در آسمان بمانند و باید به زمین میآمدند، آنگاه با همهی مردم جامعه روبرو بودند که آنان را نمیخواستند.
ب- خطر جنگ داخلی.وسوسهگران شرق و غرب، بسیار کوشیدند تا در کشور ما جنگ داخلی به راه اندازند و با تحریک اقوام و طبقات محروم جامعه، جوانان ما را به جان یکدیگر اندازند. اما نفوذ و قدرت امام و ایثار فوقالعادهی جوانان، همهی این نقشهها را نقش برآب کرد و گروههایی را که مسلح شده بودند، خلع سلاح کرده و از هم پاشید.
از نظر فلسفهی سیاست، پس از هر انقلابی، تنها یک عامل میتواند کشور را از جنگ داخلی نگهدارد و آن اینکه گروهها مبارز، همسنگ یکدیگر نباشند. یعنی یک گروه از گروههای دیگر قویتر باشد. حضور امام پس از پیروزی انقلاب وزنهی سنگینی بود که بر مشکلاتی که گروهکها و احزاب مختلف ایجاد کرده بودند، غلبه کرد. همین نفوذ امام باعث شد که کشور پهناور ایران به سرنوشت کشورهایی همچون افغانستان و لیبی دچار نشود. امام در این مرحلهی حساس، کشور را هم از کشت و کشتار حفظ کرد و هم از تجزیه.
ج- خطر تهاجم غرب یا شرق ولو به وسیلهی یکی از کشورهای همسایه. از قضا ما با این خطر نیز جدیتر از خطرات دیگر روبرو شدیم. به یاد داریم که به طور ناگهانی و با حمایت کشورهای خارجی، کشور همسایهمان عراق، به فرماندهی صدام، تهاجم وحشتناکی را به کشور ما آغاز کرد. در برابر این خطر نیز تدبیر امام و نفوذ فوق العادهی او و ایثار و نثار جوانان با ایمان و غیور این سرزمین، دشمن را به عقب راند و کشور را از خطر تجزیه دور کرد.
بدینسان این مرحله یک مرحلهی تهدید بود. در این مرحله امام با حمایت مردمی که با تحمل همهی سختیها در عالیترین حالت ممکن، دست به ایثار و نثار مال و جان زده، شر همهی این خطرات را که عملاً هم پیش آمدند از کیان نظام اسلامی دفع کرد.
بنابراین، در بررسی و نقد مشکلات جامعه، فقط نباید دیگران را مسئول بدانیم. بلکه باید به منبع و منشأ متعدد این مشکلات هم توجه داشته باشیم و بدانیم که تنها با ایجاد پشیمانی از انقلاب و ناامیدی از آینده ی کشور کار به جایی نمی رسد که هیچ، بلکه نتایج زیانبار و خطرناکی هم در بر خواهد داشت. چه بهتر که متفکران جامعه، به روش غلبه بر مشکلات فکر کنند و همچنان که در زمان انقلاب دست به دست هم دادند، در شرایط حساس کنونی هم دست در دست هم بگذارند و به آینده ی این مملکت فکر کنند تا همانطور که همه با هم انقلاب کرده ایم، در غلبه بر مشکلات امروزی جامعهمان نیز به جای ایجاد عقده و اپوزیسیون محوری، همگی با خردورزی و کارشناسی دقیق عمل کنیم.
والسلام
دکتر سید یحیی یثربی
خرداد ماه 1397
1- نشریه مطبوعات جهان،شماره5 به نقل از مجله فیگارو16 ژانویه182.
2- نشریه مطبوعات جهان شماره30، به نقل از الدستور. انگلستان 5ژوئیه1982.