گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

هوا درمانی

استفاده از هوای آزاد در درمان برخی از بیماری‌ها مؤثر است. دانش امروز «آب درمانی» را قاعده‌مند نموده است اما هنوز «هوا درمانی» را ارج نمی‌نهد. هوا نسبت به آب دارای قدرت نفوذ بیش‌تری است و در درمان بیماری‌ها می‌تواند کارآمدتر باشد.

متأسفانه امروزی‌ها چندان به سلامت هوا و هوای پاک اهمیت نمی‌دهند. آنان از سوء تغذیه می‌گویند اما سوء تنفس را فراموش کرده‌اند. امروزی‌ها به هر چیزی که برای آن پول می‌دهند و هزینه می‌کنند مانند غذا اهمیت می‌دهند؛ اما به هوا و آب چندان اهمیت نمی‌دهند؛ در حالی که آب از غذا و هوا از آب مهم‌تر است. انسان می‌تواند تا مدتی بدون آب و غذا زنده بماند ولی بدون هوا تنها دقایقی بسیار کوتاه زنده می‌ماند و این امر اهمیت آن را می‌رساند.

نوع هواهایی که تنفس می‌شود تازه و ترد نیست و کربنی که با بازدم بیرون داده شده است دوباره با اندکی اکسیژن فرو داده می‌شود. باید در مسیر وزش باد نفس کشید تا کربنی که از دهان بیرون می‌آید با وزش ملایم باد و حرکت آن برود و باید گیاه و درختی داشت تا آن گیاه روزها کربن بازدم آدمی را استفاده کند و به وی اکسیژن نو و تازه دهد.

باید گفت اولین داروی عمومی لازم – حتی برای حیوانات – تنفس پاک است. تنفسِ هوای پاک، با طول عمر آدمی ارتباط مستقیم دارد. نوع قفسه‌های سینه دارای اشکال است؛ زیرا تنفس سالم وجود ندارد، یا نیمه‌نیمه و ناقص نفس می‌کشند؛ مثل انسانی که می‌دود. این نوع تنفس، موجب کدر شدن رنگ و چروکی پوست، دردمندی قلب و دل‌پیچه می‌شود. تنفس باید کشیده باشد.

قطعاً کسی که ورزش نکند، قادر به تنفس کشیده نخواهد بود. بیش‌تر مردم تنفس کشیده ندارند. برای رفع این مشکل، باید حدود پانزده تا سی‌دقیقه در روز ورزش نمود تا بدن به تنفسِ کشیده عادت کند. انسانی که ورزش ندارد، نمی‌تواند تنفس صحیح و کشیده داشته باشد. بیش‌تر افراد به صورت ناسالمی می‌نشینند که باعث می‌شود ریه‌ها جمع و چروکیده شوند. تعجبی ندارد که ایشان تنفس نیمه‌نیمه داشته باشند که ممکن است منجر به بالا رفتنِ فشار خون، دگرگونی عروق و اعصاب، احساس درد در قلب و کند شدن دهلیزهای قلب شود.

بسیاری از بیماری‌ها – نظیر غمباد، ضعف و وسواس – در اثر تنفس‌های نارسا و غیرکشیده، ایجاد می‌شود. آن‌قدر باید تمرین کرد تا این نوع تنفس، در ما غیرارادی شود.

تنفس کشیده، بدون هوای سالم ممکن نیست. در جایی که هوا آلوده است و تازه نیست، نباید تنفس عمیق داشت. برای دریافت میزان آلودگی‌ها، باید از بالا به یک مکان نگریست تا میزان آلودگی مشخص شود.

تنفسِ آلوده، تزریق میکروب به بدن است و روش درمان آن، تنفس عمیق در هوای باز و پاک است. تنفس عمیق در شهرهای شلوغ، به علت آلودگی هوای آن، درست نیست؛ چون تنفس عمیق، میکروب‌ها را به اندرون انسان می‌فرستد؛ اما حداقل با تنفس نیمه‌نیمه، میکروب‌ها وارد و خارج می‌شوند.

با تنفس عمیق و سالم، معده‌های خود را باز کنید؛ مثل باد کردن بادکنک. طول عمر به اندازهٔ گشایش معده، روده، عروق و اعصاب است. چرا در گذشته مردم بیش‌تر عمر می‌کرده‌اند؟! معده، روده، عروق و اعصاب، باید مثل جفتی که در شکم مادر زندگی می‌کند، ملاحظه شوند تا با تنفس کشیده و سالم، عمر انسان طولانی گردد.

همچنین برای داشتن صوت مناسب، باید تنفس صحیحی داشت. اگر کسی شیوه تنفس خود را با ورزش‌های لازم و تمرین‌هایی که مراکز متولی آن در اختیار دارند، تصحیح نکند، موزونی صوت وی شکل درست خود را نمی‌یابد. برای داشتن تنفس صحیح باید ورزش را در برنامه روزانه خود داشت. از خواص ورزش این است که شش را باز و تخلیه می‌کند و همه زواید آن را دور می‌ریزد و صوت را صاف می‌سازد

در سلوک نیز چنین است کسی که از هوای آزاد و پاک بهره می‌برد روحی آزاد و زنده دارد؛ برخلاف کسی که هوای پخته مصرف می‌کند که او با تأثیرپذیری از همان هوا روحی مرده و مغزی خفته می‌یابد.

ما در کتاب دانش سلوک معنوی گفتیم سالک تا می‌شود باید از هوای آزاد استفاده نماید و بهره بردن از هوای پاک و آزاد، نیمی از مشکل غذایی سالک را برطرف می‌نماید. بنابراین یکی از ارکان برانگیزندهٔ روح برای سلوک، استفاده از هوای آزاد و پاک است که سبب سلامتی نفس می‌گردد. من همواره بیش‌ترین وقت خود را حتی در زمستان‌ها پشت‌بام یا در بهارخواب، زیر آسمان گذرانده ام. کسانی که توان استفاده از هوای آزاد زمستان را ندارند بهتر است تا می‌شود از بخاری و لوازم گرمایشی کم‌تری استفاده کنند تا با هواهای مرده و پخته هم‌نفس نشوند.

هواهای کثیف، پخته، بسته، کهنه و بودار ذهن آدمی را کور و سرچشمه اندیشه را خشک می‌سازد. شایسته است انسان معنوی تا می‌تواند در فضایی طبیعی که زیر آسمان است زندگی کند و تا می‌تواند از تنفس زیر سقف پرهیز نماید و هرچه بیش‌تر، چشم در آسمان داشته باشد. عارف باید همانند عروسی زیبا و خوش‌برخورد باشد، نه این که زاویه‌نشین گردد و سر به خاک گذارد و سبوح و قدوس بگوید. عالم و مؤمن نیز باید چنین زیستی داشته باشند.

هوایی که سالک استنشاق می‌نماید لازم است نه مرطوب باشد و نه خشک. دمای آن نه پایین باشد و نه بالا، بلکه باید هوایی سبک باشد. بدیهی است ما از هوای پاک و غیرآلوده سخن می‌گوییم و هوا نباید آلوده، دودی، سربی، غباری و عفونی باشد. اگر آلودگی وارد بدن شود معلوم نیست به‌راحتی از آن بیرون آید. فرو بردن هوا آسان است ولی خارج نمودن آلودگی‌های همراه آن آسان نیست و گاه مدت‌ها به درازا می‌کشد. باید به شدت مراقب تهویه‌ها بود تا هوا تمیز و خام باشد و رطوبت اثر نگذارد.

تنفس در دستشویی‌های امروزی که محیطی بسته دارد روح را می‌کشد. متأسفانه در رساله‌های عملیه هست که گفتن ذکر در این حالت مستحب است؛ در حالی که روایات آن برای زمانی است که توالت‌ها سقف نداشته و هوا آزاد بوده است. در شرایط فعلی که توالت‌ها دارای سقف‌هایی کوتاه است باید در هنگام تخلی نفس نکشید و دهان را باز نکرد وگرنه فضولات فراوانی وارد بدن می‌شود و ذکر گفتن در این حالت به تضعیف روح می‌انجامد. در این حالت، تنها می‌شود ذکر خفی داشت که برای کسی حاصل می‌گردد که شرایط آن را داشته باشد.

مراکزی که محل رفت و آمد عمومی و تجمع است هوایی آلوده و گاه مسموم دارد. کسانی که در آن فضا تنفس می‌کنند سردی و گرمی هوا را خوب متوجه می‌شوند اما مرده یا زنده بودن هوای آن‌جا را توجه ندارند. همان‌طور که کم‌تر کسی حاضر می‌شود از نیم خوردهٔ دیگری بخورد، تنفس در فضای پرجمعیت، خوردن از نیم‌خورده‌های مسموم یا استفراغ‌های آنان است که گاه دهان به دهان چرخیده است.

منبع:http://yalda15.ir/index.php

سیاست، عشق و اولیای الهی

متأسفانه در طول تاریخ چنین بوده است که کم‌توجهی و بی‌رغبتی اهل حق به دنیای سیاست یا ساده‌انگاری بسیاری از توده‌ها، موجب لیدر شدن اهل باطل در بسیاری از امور گردیده است.

امروزه اقتصاد، سیاست، موسیقی و هر ابزار کارآمد دیگری در دست دشمنان است و مسلمانان خلع سلاح شده و بسیاری از امور را از دست داده‌اند. بیگانگان از دین، این امور را در تبلیغات گسترده، با دست پس می‌زنند، اما آن را برای خود با پا پیش می‌کشند و میدان‌دار صحنه سیاست می‌شوند و مردم با دیدن آنان و کنار رفتن اهل حق، معانی واژه‌ها را فراموش می‌کنند؛ از این روست که سیاست به معنای زرنگی و بازی و فریب شده است.

وقتی سیاست از دست اولیای الهی گرفته شود، نباید جز این انتظاری داشت. وقتی عشق از دست یوسف گرفته شد، نازل آن را باید در لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد و خسرو و شیرین جست‌وجو کرد.

http://eshghemardom.org

گفتارهای کوتاه معنوی از حضرت آیت الله محمدرضا نکونام با موضوع حوزه های علمیه

حوزه و جامعه

مدارک حوزوی

کتاب درسی شرائع الاسلام

عملکرد حوزه

حوزه و علوم مدرن

حوزه؛ خطرات و آسیب ها

حوزه و احیاگران

حوزه و قرآن کریم

حوزه و صدق

حوزه و امام صادق علیه السلام

حوزه و جهان امروز

 

حوزه های علمیه

تعطیلات فراوان حوزه و مشکلات اسلام

اخوان المسلمین

 پی ریزی فلسفه نوین

علم کاربردی

حکمت گرایان


محکومیت و رد فلسفه

فلسفه یعنی نگاهی که همراه با دقت عقلی است به هستی و مخلوقات . شما به هر چیزی از پنجره عقل خود نگاه می کنید.

 شما وقتی فلسفه را که به معنای تلاش عقلی است ، با استدلال رد می نمایید یعنی دارید کاری فلسفی می نمایید برای رد فلسفه. شما هر چیز را با فیلتر عقل خود متوجه می شوید و نمی‌توانید نقش این فیلتر را نادیده بگیرید و آن را با نفی و نادیده گرفتن آن محکوم نمایید. اما فلسفه‌ای که در برخی روایات نهی شده است فلسفه ای است که در دست حکومت وقت و مشوب به انواع مغالطات بوده است و نه فلسفه‌ای که با عقل معصوم و دور از خطا رقم خورده است. فلسفه‌ای است که فیلسوف آن در برابر معصوم می ایستد و بر عقل مشوب و نه معصوم خود تکیه می‌نماید و سیاست براندازی مکتب اهلبیت علیهم السلام را دنبال می‌کند وگرنه هر گونه اجتهادی حتی تفکر بر آیات و روایات، عقل‌ورزی و نوعی به کار بردن سیستم فلسفی است . البته باید توجه داشت که عقل بشری بردی محدود دارد و اگر دست به دامان وحی و شهود نشود از سیر کمالی خویش باز می‌ماند.

برای مطالعه این بحث، به کتاب حقوق نوبنیاد مراجعه نمایید.

گفتارهای کوتاه معنوی-حضرت آیت الله نکونام

عرفان و دعای کمیل

عرفان و دعا

عرفان معمولی

عرفان دودی

عرفان مدرن

عرفان محبوبی

عرفان انعامی

عرفان ناب

اقسام عرفان

عرفان عملی

عرفان آگاهانه

عرفان مستند

عرفان و علم

عرفان ربوبی

عرفان و چاره مشکلات جامعه

عرفان؛ دید و رؤیت اولیای خدا

www.nasimeeshgh.com/index.php

1395,04,24

وَ اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمانُ الرَّحیمُ

عارف گمنام حضرت علامه حاج شیخ حسن مصطفوی تبریزی (ره)

حضرت علامه حاج شیخ حسن مصطفوی تبریزی (ره)

آیت الله نجابت از آیت الله  حسن مصطفوی نقل کردند که می فرمودند: یک زمانی به نجف مشرف شدم تا آقای قاضی را زیارت کنم و از محضرش استفاده کنم، ولی بر اثر بدگویی برخی طلاب جاهل می ترسیدم به محضر آقای قاضی بروم. یک روز در کنار در بزرگ بازار حرم نشسته بودم و کسانی را که از در قبله شلطانی به حرم رفت و آمد می کردند می دیدم. یک لحظه در فکر فرو رفتم که اصلاً من برای چه به نجف امده ام، من برای ملاقات با آقای قاضی به این جا آمده ام ولی می ترسم. در همین اوان که نشسته بودم و در این فکر بودم دیدم یک سید بزرگواری از حرم مطهر بیرون آمد و دور تا دور بدنش را نوری احاطه کرده بود. چنان که از شش جهت اندامش نوری ساطع بود من شیفته این آقا شدم، دیدم طرف در سلطانی حرم رفت و نزد قبر ملا فتحعلی سلطان آبادی نشست. در این لحظه دیدم آن سید نورانی به کسی چیزی گفت و او نزد من امد و گفت: آن سید می فرماید: ای کسی که اسمت حسن است، سریره ات حسن است، شکلت حسن است، شغلت حسن است چرا می ترسی؟ پیش بیا، پیش ما بیا و نترس، و ما این چنین به محضر آقای قاضی مشرف شدیم. »

حضرت علامه سالک حاج شیخ حسن مصطفوی تبریزی (ره) از شاگردان عارف کامل کوه توحید حضرت سید علی قاضی(ره) در سال ۱۳۳۴ قمری در تبریز بدنیا آمد و در سال ۱۴۲۶ قمری دار فانی را وداع گفت و در قم به خاک سپرده شد . او از شاگردان علمی آسید ابوالحسن اصفهانی(ره) -نائینی و محمدحسین اصفهانی بود . او از مرحوم قاضی(ره) و مرحوم انصاری همدانی(ره) و همنشینی با اهل معنا مثل حاج ملاآقاجان زنجانی-حاجی محبوب و آقاشیخ نورالدین خراسانی بهره های معنوی برده است .در ۲۶ سالگی ازدواج کرو و اغلب در تهران وقم ساکن بود . او در مقدمة «رساله لقاء الله» می­گوید: «من آنچه را به یقین حق دیده­ام، در این کتاب نوشته­ام . »زندگی‌ آن‌ بزرگوار در دو کلمه‌ی‌ کوتاه‌ خلاصه‌ می‌شود: وفا و صفا. وفا به‌ دوستان‌ و علاقه‌مندان‌ و تعهد، اسلام‌ و احکام‌ عالیه‌ آن. صفا در ارائه‌ خدمت‌ سالم‌ و راستین‌ به‌ اسلام‌ و مسلمین‌ بی‌آنکه‌ کوچکترین‌ توقع‌ و انتظاری‌ داشته‌ باشد یا درپی‌ عنوان‌ و لقبی‌ سیر نماید.او از ۲۰سالگی قدم در وادی سلوک نهاده بود . حدود ۴۰ اثر گرانقدر در وادی معرفت از ایشان به چاپ رسیده است . چون خیلی کتوم بود و سعی می کرد گمنام باشد اطلاعات آنچنانی درباره حالات ایشان در دست نیست اما ظاهراْ یکسال در قم تدریس داشت و مدتی در تهران منبر می رفت که تعطیل کرد . داستانهایی از مراودات ایشان با اولیای خدا که گمنام بودند وجود دارد . آثار ایشان بسیار نورانی و مفید است و مرکز نشر آنها در تهران است . برای اطلاعات بیشتر به سایت ایشان مراجعه بفرمایید . ایشان رساله سیر و سلوک سید بحرالعلوم را هم شرحی داده اند .

به روح پرفتوح این مفسر عالی مقام  جناب علامه مصطفوی(ره) و همه اولیای حقه از مذهب شیعه الفاتحه مع الصلوات


منبع:

http://mehrdadghan.blogfa.com


مرکز نشر آثار علامه مصطفوی


بدبختی ما این است که همه را جهنمی و خود را بهشتی می دانیم

آیت الله امجد در مراسم شب احیای موسسه نوید صالحین:

بدبختی ما این است که همه را جهنمی و خود را بهشتی می دانیم

 

در شب گذشته پیروان حضرت علی (ع)، قرآن ـ کتاب نور و هدایت ـ را به سر گرفتند تا قرآن در سراسر زندگی شان حاکم باشد. به گفته آیت الله امجد، نیاز نیست در این شب، تا صبح قرآن بزرگ بر سر گیریم و صبح قرآن را زیرپا بگذاریم. قرآن درس زندگیست و باید در تمام زندگی ما تجلی کند. با دین، شهید و انقلاب نمی توان بازی کرد.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، آیت الله امجد شب گذشته در مراسم احیاء شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در موسسه نوید صالحین، گفت: در این عالم، برخی احکام بر برخی احکام دیگر و برخی قوانین بر برخی قوانین دیگر حاکم هستند. تبعیت بر همه چیز حاکم است و اگر تبعیت بر همه چیز حاکم باشد، جامعه به این بدبختی نمی افتد.

وی در ادامه پس از خواندن سوره قدر، سوره حمد را برای از بین رفتن تمام دردهای بی درمان، نجات زندانیان بی گناه، شفای مریضان، رفع مشکلات جوانان برای ازدواج و .. قرائت کرد.

آیت الله امجد در ادامه تصریح کرد: به راستی شکر کدام نعمت خدادادی را می توانیم به جا آوریم؟ شما می توانید شکر کنید که خدا ما را وادار کرده روزی 10 مرتبه قرآن بخوانیم؟ امام با آن همه گرفتاری روزی چندین مرتبه قرآن می خواند؛ امام چهره مظلومی است.

وی با اشاره به این که هرچه خدا گفت، برعکس انجام دادیم، تصریح کرد: ما امانت خدا هستیم و به خودمان خیانت کردیم؛ خدا گفت "نکنید"، انجام دادیم؛ خدا گفت"انجام دهید"، نکردیم. ما گوش شنوا نداریم.

آیت الله امجد با تاکید بر این که اعتدال نداریم، گفت: یا هیچ کاری را انجام نمی دهیم، یا همه کار می کنیم. مدیر باید دارای 4 شرط مدیریت باشد؛ مدیر باید اختیار داشته باشد، امین باشد، حسابرس باشد و آگاهی داشته باشد.

وی با تاکید بر این که مشکلات زیادی در جامعه وجود دارد که انسان را خُرد می کند، اظهار کرد: امشب آمده ایم تا قرآن را روی سر بگذاریم؛ قرآن نور است، قرآن هدایت است. مشکلات جامعه کم نیست؛ مشکلات جامعه آدم را خرد می کند. امشب آمدیم برای ظهور امام زمان (ع) دعا و طلب مغفرت می کنیم. باید از گناهان خود توبه کنیم.

آیت الله امجد با اشاره به شهادت آیت الله مدنی، گفت: آیت الله مدنی 40 سال قبل از شهادتش، شک کرده بود که کشته می شود، وی یکپارچه نور بود؛ شب احیاء بالای منبر رفته بود و به مردم گفته بود که " آقایان شما آمدید از گناهانتان توبه کنید، من آمده ام از منبرهایم توبه کنم". آیت الله مدنی، شهید بزرگوار، نسبت به ارزش ها حساس بود اما بالای منبر رفته بود و گفت که میخواهم از منبر خود توبه کنم.

وی با تاکید بر این که آمده ایم امشب با علی (ع) آشتی کنیم و او را بشناسیم، اظهار کرد: این دنیا متاع غرور و متاع بلاغ است؛ دنیا معبد، دانشگاه و جای انبیاء است؛ اینجا از بهشت بالاتر است چرا که در بهشت ترقی عملی نیست، در دنیا با یک صلوات به عرش می رسید. اینجا، جای متاع بلاغ است. اما هیچ کس به اندازه حضرت علی (ع) به دنیا تیر نزده است، چیست دنیا؟ از خدا غافل شدن.

آیت الله امجد با تاکید بر این که انسان نباید اسیر نان و آب باشد، گفت: ما همه ابزار خدادی، زمین، آسمان، کهکشان و ... را که برای انسان آفریده شده را به یاد داریم؟ فرض کنیم بهشت و جهنم نباشد، آیا درست است که گناه کنیم؟ همه این ها برای این است که انسان نان و آب داشته باشد.

وی تصریح کرد: پیغمبر(ص)، حضرت علی و امام زمان (عج) پدران شما هستند، چه غم دارید؟ کسی پدر دارد، غم دارد؟ علی(ع) بعد از پیامبر جانشین است، علی جان شیرین پیامبر است. خدا به نام علی(ع) جلوه کرده است، می خواهید خدا را ببینید، علی(ع) را ببینید.

آیت الله امجد با تاکید بر این که اگر مجتهد عادل و رساله عملی داشته باشیم، پیرو علی می شویم، خطاب به حاضرین اظهار کرد: انسان درصورتی که خود را بشناسد می تواند خدا را بشناسد، خود را بیابید تا خدا را بشناسید. چه بخواهید و چه نخواهید بهشت و جهنم وجود دارد، امشب خود را بشناسید.

وی ادامه داد: فردی به امام حسین(ع) می گوید، می خواهم گناه کنم؛ امام حسین(ع) مانند ما نیست که به او بگوید خبیث، ملعون؛ او را بگیرید، ببرید، 110 را خبر کنید و ببرید زندان؛ امام حسین(ع) انسان است. بشر با انسان فرق می کند؛ این بشر آمده تا انسان شود، انسان بی نهایت بزرگ. حضرت می فرماید، اگر می خواهی گناه کنی، برو جایی که خدا تو را نبیند؛ این بزرگان این گونه تربیت می کردند.

آیت الله امجد افزود: ممکن است فردی اهل گناه باشد و در نهایت به بهشت برود، ممکن است فردی تمام عمر در حوزه باشد و به ته جهنم برود. تمام بدبختی ما از خودبینی و تمام سعادت در خدا پرستی است. انسان باید بداند که مبداء است. دریا است؛ خویش را باید در خویش پیدا کند. ما خودبینیم. خودبینی، تکبر، کبر به همراه می آورد. ما دو دشمن چون نفس و زینت دنیا داریم و تمام بدبختی ما از خودپرستی، خودبینی و عدم خداپرستی مان است. ما همه را جهنمی و خود را بهشتی می دانیم.

وی با تاکید بر این که امشب برای توبه آمده ایم، اظهار کرد: خدا غیر از قاتل امام حسین (ع) همه را می بخشد؛ هرکس، هرچه، هرجا، هر فرصت می تواند توبه کند. توبه، پشیمانی است. ما مرده های عمودی هستیم که بعدا افقی می شود. باید "خداییمان" را کنار بگذاریم، در این صورت آدم می شویم؛ تا خدایی می کنیم، آدم نمی شویم. اگر بتوانیم امشب خودخواهیمان را کنار بگذاریم به عرش می رویم.

خواب‌ها حجیت ندارد

  • در متون دینی به خواب دیدن بارها اشاره شده، آیا این مسأله به این معناست که خواب می‌تواند حجیت شرعی داشته باشد یا خیر؟

بحث ما ابتدا دربارهٔ موجودیت خواب و سپس دربارهٔ حجیت خواب است. خواب بر دو نوع است. نخست، خوابی که در تعبیر دینی به آن نوم می‌گویند و دوم، خوابی است که آن را رؤیا می‌نامند؛ پس از این، صحبت از معّبر است؛ یعنی کسی که شما را از خواب به سمت واقعیتی که وجود دارد عبور می‌دهد. رؤیا همان رؤیت است، ولی رؤیت، دیدن در بیداری و رؤیا، دیدن در خواب است. در مورد هر یک از این سه بخش، بحث‌های مفصل علمی، روان‌شناختی، دینی و قرآنی وجود دارد. خوابی که دیده می‌شود دو جهت دارد: یکی ثبوتی و دیگری حکمی. ثبوتی یعنی این که خواب چیست و مربوط به چه عالمی است.

گفته می‌شود که خواب‌ها بر دو گونه است: خواب‌هایی که قابل تعبیر است و به آن رؤیای صادق یا مبشرات مؤمن می‌گویند و ممکن است عینیت یا مشابه آن رخ دهد؛ اما خواب‌های دیگری نیز هست که به آن خواب‌های غیر قابل تعبیر یا خواب‌های پریشان و «اضغاث احلام» گفته می‌شود.

البته، این خواب‌ها نیز غیر قابل تعبیر نیست، بلکه چنین خواب‌هایی ارزش روان‌شناختی دارد و روانکاو یا روان‌شناس می‌تواند چالش‌های فکری و روحی احلام دیده را شناسایی و احتمالا درمان کند.

بنابراین، هیچ خوابی نیست که بی‌معنا باشد، هر خوابی معنای خاص خود را دارد، ولی به‌طور کلی، بجز روانکاوان و روان‌شناسان، دیگر افراد به خواب‌های پریشان اهمیت نمی‌دهند.

البته، این امر مربوط به جوامع پیشرفته‌تر است که متخصصان می‌توانند اضطراب‌های روحی و حتی جسمی فرد را از طریق رؤیاهای رؤیادیدگان شناسایی کنند.

گاه خواب‌های پریشان بهترین راه درمان است؛ چون معمولا افراد، مشکلات روحی خود را به دلایل مختلف پنهان می‌کنند؛ اما این مشکلات در خواب‌ها خود را به اشکال متفاوت و به‌طور سمبلیک نشان می‌دهد.

در این موارد، روان‌شناس بدون این‌که نیاز به شنیدن اعترافات شخص داشته باشد بیماری او را تشخیص می‌دهد.

از آن‌جایی که هر انسانی خواب می‌بیند، اثبات این‌که چیزی به نام خواب وجود دارد دشوار نیست؛ اما اگر همه خواب نمی‌دیدند و یا تنها عدهٔ کمی خواب می‌دیدند، اثبات وجود مسألهٔ خواب مثل اثبات عالم برزخ و قیامت دشوار بود.

بخش دیگر به لحاظ حکمی خواب باید مورد توجه قرار گیرد؛ به این معنا که به عنوان مثال، من خواب می‌بینم، ولی این خواب چه خاصیتی دارد، آیا این خواب مرا مکلف می‌کند و حجت شرعی دارد یا خیر؟

در این باره باید گفت: خواب هر کس مربوط به خود اوست، مثل پولی که شما دارید و این پول برای شماست و ارزشمندی یا بی‌ارزشی آن به نظر خود شما بستگی دارد. اما گاه شما این خواب را برای دیگری تعریف می‌کنید. در این مورد، اصل بر مقبولیت است؛ یعنی دیگری می‌تواند آن را بپذیرد یا نپذیرد و قاعدتا اگر او به شما اعتماد و اطمینان داشته باشد و شما در نزد وی مقبول باشید، خواب شما را می‌پذیرد وگرنه پذیرشی در کار نخواهد بود.

بنابراین، دیگران الزامی در پذیرش ندارند. آن‌ها می‌توانند تصور کنند که خواب شما پریشان است و یا اساسا خواب شما را دروغ بدانند. ممکن است به حکم ادب آن را تکذیب نکنند، ولی می‌توانند بگویند اعتقادی به خوب شما ندارند.

خواب ممکن است امر به خیر یا امر به شر باشد، اگر امر به خیر باشد نیازی نیست فرد آن را تعریف کند، ولی اگر امر به شر است، خوابی است شیطانی که برای خود فرد و برای دیگری حجیتی ندارد و شخص را به چیزی مکلف نمی‌کند. حتی برخی خواب‌ها را نباید مطرح کنیم تا به سبب آن در مظان اتهام قرار گیریم. بنابراین باید گفت: درست است که خواب هم وجود دارد و هم ارزش، ولی ارزش آن به‌قدر وجود آن است و باید افزود: اگرچه ممکن است خواب الهام بخش باشد، باز حجیت ندارد.

  • در قرآن کریم چند مورد به خواب و رؤیا اشاره شده است، آیا این موارد نشان می‌دهد که رؤیای صادقه تنها متعلق به پیامبران است؟

قرآن کریم و روایات و به‌طور کلی شریعت به خواب اهمیت داده و این موضوع بارها در قرآن مجید به کار رفته است. قرآن کریم در شش مورد به خواب اشاره می‌کند:

1ـ دربارهٔ حضرت یوسف علیه‌السلام ؛

2ـ دربارهٔ حاکم مصر؛

3ـ دربارهٔ حضرت ابراهیم و سه مورد دیگر نیز دربارهٔ شخص پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است.

بنابراین، قرآن کریم که قانونی اساسی است به‌صراحت به خواب اشاره می‌کند؛ اما با این حال نباید تصور کرد که خواب مخصوص پیامبران علیهم‌السلام است. گاهی ممکن است بدترین انسان‌ها خواب‌های بسیار خوبی ببینند.

خواب، عالمی است که در انسان شکوفا می‌شود. مثل یک کوه که ممکن است رگه‌هایی از طلا داشته باشد.

رؤیای صالحه بخشی از وحی و نبوت است. پیامبران در ابتدا از این طریق ارتباط پیدا می‌کرده‌اند. امامان علیهم‌السلام ما نیز خواب‌های زیادی دارند. منتها نباید تصور کرد که این موارد برای خواب حجیت می‌آورد. درست است که امام حسین علیه‌السلام خواب دیدند؛ اما این‌طور نبود که بخواهند خوابشان را محقق کنند و ایثار و شهادت ایشان برای این باشد که خواب خود را عینیت ببخشند. امام حسین علیه‌السلام بر اساس عقلانیت و وظیفهٔ شرعی خود حرکت نمود، حال ممکن است این امر را در عالم خواب نیز دیده باشند، از این رو خواب ممکن است مبشر عقلانیت باشد، ولی نمی‌تواند با آن مقابله کند.

در قرآن کریم به حضرت یوسف علیه‌السلام گفته می‌شود: خوابت را بازگو مکن و هنگامی که گفت، مشکلات بیش‌تری پیدا شد.

  • آیا استفاده از خواب در تحلیل رویدادهای اجتماعی سبب گسترش رویکردهای تقدیرگرایانه و اخلال در خردگرایی و عقلانیت می‌شود؟

حقیقت این است که ما نباید جامعه، فرهنگ و تمدن خود را با خواب گره بزنیم.

جامعهٔ ما بیدار، زنده و آگاه است. این جامعه نیاز به دیدن خواب ندارد. افراد، مسایل به رؤیت می‌بینند و نه در رؤیا. اگر آنان بخواهند مشارکت نمایند یا مشارکتی نداشته باشند و یا رأی دهند یا ندهند، در بیداری تصمیم می‌گیرند؛ نه در خواب. هرچه باشد خواب در حد بیداری نیست.

انبیا و اولیا هیچ‌گاه از این شگردها استفاده نکردند. بزرگان، عالمان و دانشمندان ما بدانند که امروز جوانان ما بیش‌تر از بزرگان خود آگاهی دارند.

بزرگان و پدران جامعهٔ ما چسبیده به انقلاب هستند؛ اما فرزندان ما چکیدهٔ انقلاب هستند. دانش‌آموزان ابتدایی به اندازهٔ بزرگ‌ترها حرف دارند؛ چون این 25 سال انقلاب برابر با دویست سال عمر است و فرزندان انقلاب سرد و گرم فراوانی چشیده‌اند. گاهی گفته می‌شود؛ فلان کفاش یا بزاز یا خیاط چنین خوابی دید، پس بروید این کار را انجام بدهید، جامعه با این خواب‌ها و این افراد حاصلی جز تخریب فرهنگی ندارد.

البته بین و آشکار است؛ کسی که امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) را در خواب ببیند و یا ایشان را ملاقات کند، هیچ وقت این خواب یا ملاقات را برای کسی بازگو نمی‌کند؛ چرا که ممکن است خوابش را تکذیب کنند.

به صورت قهری نباید در مسایل سیاسی و اجتماعی از سرمایه‌های معنوی خود وام بگیریم تا با مشکل مواجه شویم و شایسته است که حتی اگر خوابی نیز دیده‌ایم آن را بازگو نکنیم.

مطالب مرتبط:

ترسیم نظام هستی و سیر انسان

دو چهرهٔ متفاوت انسان


ضعف نفس و بیان عوارض و پیامدهای آن

مشکلات آدمی بیش‌تر از ضعف نفس ناشی می‌شود. انسان ضعیف نه در خوبی و نه در بدی موفق نیست. نفس انسان اگر ضعیف باشد ده‌ها مشکلات و بیماری را به همراه دارد. انسان ضعیف بیش‌تر تابع هواهای نفسانی است و بر اساس آن‌ها عمل می‌کند. از این رو، از هر کاری که خوشامد داشته باشد همان را انجام می‌دهد.

چنین نفسی در اصطلاح به رعونت دچار شده است. رعونت همان سستی و ضعف است. رعنا به کسی می‌گویند که سست و باریک است. به زنان کشیده و باریک اندام و قلمی نیز رعنا می‌گویند از این جهت که کلفت و چاق نیستند. رعونت نفس انسانی نیز به سستی آن است. در چنین نفسی خطا و خلل (هفوات!) راه می‌یابد و کارها ناقص و نادرست انجام می‌شود.

اما نفس زمانی که در اثر تربیت و تمرین صافی شد از این امور رهایی می‌یابد و در اصطلاح مجرد از این مشکلات می‌شود. در واقع نفس پیش از این جرّار بوده و اکنون جرّاد می‌شود. به عقرب جرّار (کژدم) نیز از این جهت جرّار می‌گویند. نفس تا صافی نگردد جرّار است. در اثر صفای نفس رعونت به لطافت، علم به رؤیت و ضعف به قوت گرایش پیدا می‌کند.

ضعف نفس انسان را به غم‌باری دچار می کند. غم‌باری و غم‌دیدگی با هم متفاوت است. دومی می‌تواند واقعیت داشته باشد و کسی غم‌دیده باشد؛ ولی چندان دل خود را با آن خو نمی‌دهد و اولی خو دادن خود با غم است که بسیاری از آن خیالات است و افرادی که ضعف نفس دارند به آن دامن می‌زنند. آدمی با غم پیر می‌شود و بهتر آن‌که بی‌غم بمیرد؛ هرچند بی‌غمی فردی، دلیل بر احمقی اوست.

کسی که خیلی ناراحت و پریشان می‌گردد نیز ضعف نفس دارد و نتوانسته است صبر و تحملی برای خود فراهم سازد. ضعف نفس خود را در بسیاری از ناهنجارها نشان می‌دهد.

انسان ضعیف اعتقادی سست دارد و همین امر موجب یأس وی می‌شود. یأس نیروی آدمی را تحلیل می‌برد و موجب شکست وی می‌شود. این انسان مأیوس است که شکست می‌خورد وگرنه انسان امیدوار حتی اگر زمین بخورد یا بشکند شکستی در خود نمی‌بیند. کسی که مأیوس می‌شود ابتدا خود را مرده می‌بیند و بعد مریض می‌شود. تزلزل و یأس ابتدای شکست انسان است.

روی دیگر سکه ضعف نفس خشونت است. در روان‌شناسی گفته می‌شود افراد قوی و توانا خشن نیستند، بلکه این انسان‌های سست، بی‌عرضه، ضعیف و آنان که حسرت و کمبود شخصیت دارند برای جبران ضعف خود و ترس حاصل از آن به خشونت می‌گرایند و سبک مغزی و تهی درونی خود را در قالب رفتارهای خشن نشان می‌دهند.

هم‌چنین اگر کسی ضعیف باشد و به استنباط دین رو آورد به جای آن که خود را با دین هماهنگ نماید، دین را با اخلاق و سجایای خود هماهنگ می‌سازد. وی چنان‌چه دارای روحیه‌ای خشن و عصبانی باشد، آن را در ارایهٔ عملی دین دخالت می‌دهد و رفتارهای خشن خود را دینی می‌نمایاند.

حب، بغض، هوا، هوس و حیثیت‌های مزاجی و نیز فقر، بزدلی، ترس و ضعف بر شخصیت، روحیات و برداشت‌های فکری افراد مؤثر و کارآمد است و چنین حالاتی به جای آن که از دین شکل بگیرد، به دین شکل می‌دهد؛ زیرا فردی که شخصیتی حقیر و ضعیف دارد، خود کوچک‌تر از دین است و نمی‌تواند قالب دین را که بزرگ‌تر از مادهٔ اوست قالب خود نماید، بر این اساس، خود را قالب دین می‌نماید و بخشی از دین را به خود قالب می‌زند و همان را با خود اندازه می‌کند و چیزی غیر از آن را دین نمی‌داند و به تعبیر حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام آنان خود را امام دین و پیشوای آن قرار می‌دهند.

آدمی در ناسوت با فرهنگ مهر، گذشت، ایثار و عشق می‌تواند به خدای خویش قرب جوید. فرهنگی که می‌تواند آزاده‌ای هم‌چون حر که راه بر امام حسین علیه‌السلام می‌بندد و ترس بر دل کودکان می‌اندازد توبه‌پذیر باشد و از او عاشق بسازد. خدایی که حتی به پای فرماندهٔ لشکریان ابن زیاد؛ یعنی حر می‌ایستد و او را باز می‌گرداند وگرنه شمر نمی‌توانست جای او را بگیرد. «الرَّحِیم» چنین خدایی است که در هر جایی از بندگان خاص خود دستگیری دارد و کاستی‌ها را جبران می‌نماید؛ یعنی مرحمت دارد وگرنه سعادتمندی در میان بندگان وجود نداشت و این توجه رحیمی و عنایت خاص است که به آنان نعمت فوز و رستگاری می‌دهد.

مؤمن نیز باید همانند خداوند و اولیای دین خود باشد. مؤمن کسی است که دریادل باشد و جز مهر و بخشش در وجود او نباشد و دل او زنگار کینه و غِلّ عقده و خشونت به خود نگیرد.

http://www.nekoo2.ir/

از علی آموز اخلاص عمل

 

در ماه رمضان باید با تمرین زهد و پرهیز بر آن کوشیم تا ریشه انحراف و فساد را در درون خود بخشکانیم. از طرفی، رو به قرآن بیاوریم و از آموزه های وحی نکته های نو بیاموزیم. از طرف دیگر، از فرصت شب های قدر بهره گرفته و تحولی نو در سامان زندگیمان ایجاد کنیم و در نهایت از شهید این ماه، پیشوای پرهیزگاران، علی (ع) به عنوان الگو و سرمشق خود روش درست اندیشی و خوش رفتاری فراگیریم.

اما، به تجربه دریافته ایم که رمضان های ما چنان که باید و شاید در ما اثر نگذاشته اند. زیرا، روز به روز ارزش ها را کمرنگ می کنیم و جاه پرستی و مال دوستی را پررنگ تر! ننگمان باد که در ماه رمضان که پیشوایمان به خاطر حساسیت به بیت المال و مبارزه با غارت اموال مردم و استقرار عدالت اجتماعی جان خود را از دست داد، رسانه های ما خبر از دست درازی های برخی مسئولان به بیت المال مردم می دهند. در جامعه ای که به نام علی (ع) و فاطمه (س) استقرار یافته است، خبرهایی از بی عدالتی ها به گوش می رسد که عده ای یک شبه به ثروت کلان می رسند و عده ای مدام جان می کَنَند تا لقمه نانی به دست آورند.

راستی چرا رمضان های ما سازنده نیستند و چرا از علی نمی آموزیم؟ به نظر من، از میان ده ها عامل فریب و وسوسه از جلوه های جاه و مال گرفته تا وسوسه های دنیای رفاه و خوشگذرانی، یک  عامل بیش از همه در قطع ارتباط رفتاری ما با قرآن و اهل بیت (ع) از همه موثرتر است و آن این که ما همه چیز را تبدیل به مراسم کرده ایم! ماه رمضان را به عنوان یک آیین و شب های قدر را به عنوان آیینی دیگر و عزاداری مولای متقیان را به عنوان آیین و مراسمی دیگر برگزار می کنیم، بی آن که خود را در جریان اصلی کار قرار دهیم. یعنی، ما رمضانی نمی شویم، بلکه با همان حالت قبلی خود می مانیم، ولی آیین و مراسم رمضان را برپا می داریم. چنان که در عاشورا، عملاً عاشورایی نمی شویم، یعنی به عنوان یک مبارز وارد میدان مبارزه با ظلم و ستم نمی شویم، بلکه برای شهید این راه آیین عزاداری برپا می کنیم! لذا، نه عاشورا ما را متحول می سازد و نه رمضان!!

در واقع، ما محبت  علی (ع)را که یکی از نشانه‌های بارز مذهب تشیع است، از حالت یک جریان عقلانی اثرگذار در باور و رفتارمان بیرون آورده و به آیینی گسترده و  بی­اثر تبدیل کرده‌ ایم! نکته اینجاست که آیینی کردن امری، نه تنها تلاش جهت غیرعقلانی نمودن آن، بلکه گامی به سوی زیان بار کردن آن می باشد. اجازه دهید در ادامه به برخی مضرات آیینی کردن مراسم دینی اشاره کنم:

1- در اجرای یک آیین و مراسم، انسان تحت تأثیر جو مجلس عمومی قرار گرفته، حالت تلقین پیدا می‌ کند که در رشد و تعالی وی تأثیر نمی ‌گذارد. برای نمونه، اگر دقت کنید، وقتی که تنها در خانه‌ خود نشسته ‌اید، یا در خیابان راه می ‌روید، اگر به یاد کربلا یا گناهان خود بیفتید، اشکی به چشمانتان نیامده، رقت قلب پیدا نکرده و غم و اندوهی احساس نمی کنید.  

اما، وقتی در میان جمعی می‌ نشینید و یک مداح هزار گونه مسائل احساسی را با آهنگ و لحن مخصوص برای شما می‌ خواند و عده‌ای را هم  پیرامون خود می ‌بینید که به گریه و شیون می ‌پردازند، شما نیز با تلاشی که می‌ کنید، سرانجام به گریه‌ و زاری می ‌پردازید. سپس، وقتی‌که مراسم به پایان می ‌رسد، از جای خود بلند شده و به خانه بر می ‌گردید و به‌ همان زندگی روزمره و دنیوی خود ادامه می ‌دهید! در صورتی ‌که، اگر واقعاً به ‌جای اجرای آیین و مراسم به پایه ‌ای از معرفت دست یابیم که جریان عاشورا را درک کنیم، در تمام زندگی عاشورایی خواهیم بود! آنگاه به جای گریه در لحظه ‌لحظه‌ زندگی‌ بی‌قرار مبارزه با ستم و نفاق و تزویر خواهیم بود.

2- یکی دیگر از خطرات آیینی کردن اعمال و مسائل دینی آن است که مردم معمولاً تکلیف و وظایف علمی و عملی خود را در برابر دین نادیده گرفته و فقط با اجرای این آیین‌ ها و مراسم می‌پندارند که به تکلیف خود عمل کرده‌ اند. مثلاً، یک شیعه‌ پیرو اهل بیت(س) مانند کسی‌که به ‌هیچ‌ دین و مذهبی پایبند نیست، به کسب و کار و روابط غیراخلاقی پرداخته و برای رسیدن به جاه و مال خود را به آب و آتش می‌ زند، تا می ‌تواند دروغ می ‌گوید، نیرنگ می ‌بازد و دست به کارهای نامشروع می ‌زند؛ اما، در تاسوعا و عاشورای حسینی‌ سیاه می‌ پوشد، عزاداری می‌ کند و از مال حرام خود اندکی به ‌صورت احسان و پذیرایی از عزاداران خرج می‌ کند. او با این‌کار می‌پندارد که شیعه‌ اهل بیت است و به تکالیف خود عمل کرده است، درحالیکه در تمام مدت سال، حتی لحظه ای مانند علی(ع) و فاطمه(س) رفتار نکرده است!

3- خطر دیگر آیینی کردن اعمال و وظایف دینی آن است که  مردم از نظر اندیشه و فرهنگ توسعه نمی ‌یابند و عمر خود را بدون تکامل فکری به پایان می‌ برند. اگرچه در هریک از مناسبت‌های دینی وقت و مال مردم هزینه می ‌شود، معمولاً چیزی به دانایی و آگاهی آنان افزوده نمی ‌گردد. آنان، علیرغم شرکت همه ساله در این آیین ها از فلسفه‌ دین نکته جدیدی یاد نمی ‌گیرند و در حد همان معرفت ساده باقی می‌ مانند.

4- خطر دیگر آیینی کردن تکالیف و دستورات دین آن است که عده‌ای منافق که هدفشان از تظاهر به دین جز کسب جاه و مال نیست، با جدی گرفتن این آیین‌ ها خود را در صف مؤمنان و شیعیان حقیقی جای می‌ دهند؛ مثلاً کسانی‌که با بهره‌ گیری از جایگاه سیاسی خود یا وابستگانشان، خود را از پایین‌ ترین طبقه‌ جامعه به بالاترین طبقه‌ آن رسانده‌ اند، یا کسانی که با ریا و فریب مردم به جاه و مالی رسیده ‌اند، در شب‌ های قدر،‌ نیمه‌ شعبان و دهه‌ محرم در خانه‌ اعیانی خود یا در مساجد و تکایا، به صورت بسیار جدی به اجرای آیین ‌ها و مراسم می ‌پردازند و بدین ‌سان بر نفاق و تجاوز خود پرده می‌ پوشند.

بنابراین، برای این که از علی بیاموزیم، باید ارزش ها را در جریان زندگیمان استوار سازیم و به کارهای آیینی بسنده نکنیم. امیدوارم همه علاقمندان به ارزش های اسلامی، مخصوصاً مسئولان دلسوز فرهنگی به این نکته توجه لازم را داشته باشند.

 

التماس دعا

دکتر سید یحیی یثربی

 05-04-1395

شیوه ی کنترل عصبانیت و ناراحتی

انسان می‌تواند با هنری که دارد خود و دنیای پیرامون خویش را تغییر دهد و از مشکلات آن رهایی یابد. برای نمونه، اگر از دستِ دشمن و یا دوست عصبانی است و نمی‌تواند عصبانیت خود را کنترل کند، باید بداند که این نتوانستن از ضعف اوست؛ ولی این کار از توان انسان خارج نیست و انسان می‌تواند با ذهن و فکر خود از عالَمی و مرتبه‌ای به عالَم و مرتبه‌ای دیگر حرکت کند.

این امر نیازمند هنرمندی زیرکانه و عاقلانه است. او هنگامی که با عصبانیت از سر کار روزانه به خانه و کاشانه آمده است، بعد از این که لباس کار خود را درآورد، باید مشکلات کار را نیز با آن لباس درآورد و عصبانیت را با نوشیدن لیوانی آب فراموش کند و سپس با روحیه‌ای شاداب و زنده سر سفره بنشیند و با تمام وجود غذا بخورد.

وی زمانی که دست به نان می‌برد و قطعه‌ای از نان را به همراه غذا به دهان نزدیک می‌کند، شایسته است به غذای خود و به چیزهای خوب و ریزی که در اطراف وی هست توجه کند و بیندیشد. برای نمونه چنان‌چه موری نزدیک سفره است و قطعه نانی به دندان می‌کشد، از دیدن آن لذت ببرد و لبخند بزند. به چنین انسانی با شخصیت و افکار و هنری که از آن یاد شد، انسان قوی می‌گویند.

اگر کسی عصبانیت جامعه و دوست و دشمن و در و دیوار را به خانه آورد و درگیری خانه را به بیرون برد و آن را بر رانندهٔ تاکسی خالی نماید، عملکرد وی شخصیت ضعیف او را نشان می‌دهد. او هم برای خود و هم برای دیگران مشکل‌ساز می‌باشد.

انسان در حال درگیری با همسر خود می‌تواند صحنه را به گونه‌ای دیگر در ذهن خود تصور کند و با شوخی و مزاح با همسر خود، کلام و لحن گفتاری عصبانی چیره بر آن محیط را به شیوه‌ای هنرمندانه تغییر دهد و پیشامد مشاجره را پیش از هر گونه ناراحتی و کدورت به نشاط و شادمانی تحویل برد و ناسازگاری را به بهترین شیوه برطرف نماید.

منبع