گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

اهمیت مشارطه ومراقبه و محاسبه

اهمیت مشارطه ومراقبه و محاسبه

سالک برای اینکه از مرتبه حیوانیت به مرتبه انسانیت صعود کند ، میبایست از اخلاق حیوانی خویش را پاک کند و به اخلاق رحمانی متصف گردد. در بین مردمان اجتماع میبینیم که اکثری به رذائل اخلاقی چون کبر و حسد و بخل و تکبر و حرص و طمع و ... گرفتارند اما تک تک افرادی اند که از این اوصاف بالکل بری شده اند و به نورانیت حقیقی نائل آمدند.

چرا اکثری ما از کوچک و بزرگ ، درگیراین اخلاقیات حیوانی هستیم ؟ چون انسان از ابتدای تولد حیوان بالفعل است و باید با سیر و سلوک ، خویش را از حیوانیت خارج نموده و به مقام شامخ انسانیت نائل گردد.

دوستی میفرمودند با یکی ازاولیا الله به جنگل رفتیم تا انجا جلسه درسمان را برگزار کنیم ، ان ولی خدا در جنگل پس از دیدن ان محیط فرمودند اینجا تا کنون نمازی خوانده نشده و سپس فرمودند: 

خور و خواب و خشم و شهوت ،شغبست و جهل و ظلمت /حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

اری ، حیوان در بند خور و خواب و خشم و شغب است ،  و چه بسیار انسانهایی که گرفتار حیوانیت مانده اند و بیخبر از جهان آدمیت میباشد . در مقابل این افراد ،دسته دیگری هستند که نامشان آدم است.

در واقع حیوان کسی است که گرفتار اخلاقیات حیوانی است  و انسان کسی است که میتواند و میخواهد خویش از از حیوانیت خلاص کند ، ولی ادم کسی است که متصف به اوصاف الله و متخلق به اخلاق الله  و معلم به تعلیم ، علم ادم الاسماء کلها است.

برای رسیدن به این مقصد عالی که ادمیت باشد ، اولین قدم این است که انسان بتواند اخلاق ذمیمه را از خویش تخلیه کرده و اخلاق حسنه را درجان خویش وارد کند ، برای وصول به این هدف ، مداومت بر سه اصل سلوکی مشارطه و مراقبه و محاسبه، بسیار مهم و شاید واجب ، میباشد.

مشارطه و مراقبه و محاسبه را باید از ابتدا در دستور خویش قرار دهیم و با مداومت بر ان ، قدم به قدم در جهت تزکیه نفس پیش برویم . این سه اصل موجب میشود انسان به معرفت نفس عملی دست پیدا کند و خویشتن خویش را درست بشناسد و بفهمد در کجای مسیر قرار دارد.

،شایسته است مبحث فوق را از کتاب چهل حدیث امام راحل تقدیم عزیزان نماییم و در پست های بعدی به اصول دیگر بپردازیم ، ان شاء الله تعالی.

 

فصل در مشارطه و مراقبه و محاسبه است :"و از امورى که لازم است از براى مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است . مشارطه آن اسـت کـه در اول روز مثلا با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند تبارک و تعالى رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد. و معلوم است یک روز خلاف نکردن امرى اسـت خـیـلى سـهـل ، انسان مى تواند به آسانى از عهده برآید. تو عازم شو و شرط کن و تـجـربـه نـمـا بـبـیـن چقدر سهل است . ممکن است شیطان و جنود آن ملعون بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند، ولى این از تلبیسات آن ملعون است ، او را از روى واقع و قلب لعن کن ، و اوهام باطله را از قلب بیرون کن ، و یک روز تجربه کن ، آن وقت تصدیق خواهى کرد.

و پـس از ایـن مـشارطه ، باید وارد مراقبه شوى . و آن چنان است که در تمام مدت شـرط. مـتـوجـه عـمـل بـه آن بـاشـى ، و خـود را مـلزم بـدانـى بـه عمل کردن به آن ، و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فـرمـوده خـداسـت ، بدان که این از شیطان و جنود اوست که مى خواهند تو را از شرطى که کـردى بـاز دارنـد. بـه آنـهـا لعـنـت کـن و از شـر آنـهـا بـه خـداونـد پـنـاه بـبـر، و آن خیال باطل را از دل بیرون نما، و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خـلاف فرمان خداوند تعالى نکنم ، ولى نعمت من سالهاى دراز است به من نعمت داده ، صحت و سـلامـت و امنیت مرحمت فرموده و مرحمتهایى کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم از عهده یکى از آنها برنمى آیم سزاوار نیست یک شرط جزئى را وفا نکنم . امید است انشاءالله شیطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید. و این مراقبه با هیچ یک از کارهاى تو، از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها، منافات ندارد.
و بـه هـمـیـن حال باشى تا شب که موقع محاسبه است . و آن عبارت است از اینکه حـساب نفس را بکشى در این شرطى که با خداى خود کردى که آیا به جا آورد، و با ولى نـعـمـت خـود در ایـن معامله جزئى خیانت نکردى ؟ اگر درست وفا کردى ، شکر خدا کن در این توفیق و بدان که یک قدم پیش رفتى و مورد نظر الهى شدى ، و خداوند انشاءالله تو را راهـنـمایى مى کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت ، و کار فردا آسانتر خواهد شد. چندى به این عمل مواظبت کن ، امید است ملکه گردد از براى تو به طورى که از براى تو کار خیلى سـهـل و آسـان شـود، بلکه آن وقت لذت مى برى از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصى در هـمـین عالم ، با اینکه اینجا عالم جزا نیست لذت مى برد و جزاى الهى اثر مى کند و تو را ملتذ مى نماید.
و بدان که خداى تبارک و تعالى تکلیف شاق بر تو نکرده و چیزى که از عهده تو خارج اسـت و در خـور طـاقت تو نیست بر تو تحمیل نفرموده ، لکن شیطان و لشکر او کار را بر تـو مـشـکل جلوه مى دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه دیدى سستى و فتورى شده در شـرطـى کـه کـردى ، از خـداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قیام کنى . و به این حال باشى تا خداى تعالى ابواب توفیق و سعادت را بر روى تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند."


منبع:abdesaleh.blogfa.com/post-762.aspx

انتقاد شدید یک مرجع تقلید از ورزشکاران زن

به ما گفتند بیراهه بروید ما هم گفتیم چشم، فضیلت زن در این نیست، که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و یک کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد، فأین تذهبون، به کجا داریم می‌رویم.


به گزارش شیعه آنلاین، حضرت آیت‌الله شیخ «عبدالله جوادی آملی» دو روز پیش در حاشیه درس تفسیر خود به انتقاد از ورزشکاران زن پرداخت.

این استاد حوزه علیمه قم در بخشی از اظهارات خود با بیان اینکه الان باب شده بچه‌ها را ببرند مهد کودک و این خطر است، اظهار کرد: همین که پدر و مادر بزرگ شدند و سالمند شدند آنها را به خانه سالمندان می ‌برد چون مهر و عاطفه نچشید، هفت سال کودک باید در دانشگاه عاطفه باشد، تنها کسی که می‌ تواند عاطفه را به جامعه ببرد،‌ تنها کسی که می ‌تواند عاطفه را به جان انسان تزریق کند آغوش مادر است، این عواطف که کم شود و زندگی گذشت و قرض‌الحسنه‌ای کم شود و بانک‌های ربوی زیاد شود، نتیجه‌اش همین ده دوازده میلیون پرونده‌ای است که در دستگاه قضا هست.

نویسنده کتاب «مفاتیح‌ الحیاة» در بخش دیگری از اظهارات خود با اشاره به نقش عاطفه در تربیت جامعه گفت: این ده دوازده میلیون هر کدام با سه چهار نفر درگیر هستند که سی چهل میلیون می‌شود، این بر اثر این است که عاطفه را گم کردیم، ما خیال می‌ کنیم کمال زن در این است که برای ما برود مدال بیاورد، کمال زن در مادر شدن است، در فرزند تربیت کردن است، کمال زن در اصلاح جامعه است، چرا عواطف در جامعه کم است، زن از همین حقیقت خلق شده است، به ما گفتند بیراهه بروید ما هم گفتیم چشم، فضیلت زن در این نیست، که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و یک کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد، فأین تذهبون، به کجا داریم می‌رویم.

گرفتارى از حقّ الناس


منبع:( منازل الآخرة شیخ عباس قمى)


شیخ ما ثقة‏الاسلام نورى رحمه‏ الله در دارالسلام نقل فرموده که:

مرا سیّد فاضل مؤید ارشد عالم تقى امیر سیّد على بن عالم جلیل و فقیه نبیل...الامیر سیّد حسن حسینى الاصفهانى گفت:

«که چون علاّمه والدم وفات کرد، من در نجف اشرف مقیم بودم و مشغول تحصیل و امور آن مرحوم به دست برادرانم بود. و من به تفصیل، علم بر کارهاى آنها نداشتم. چون هفت ماه از وفات پدرم گذشت، مادرم نیز به رحمت ایزدى پیوست. جنازه آن مرحومه را به نجف اشرف آوردند و دفن کردند.

در یکى از روزها در خواب دیدم که مرحوم والدم وارد شد. من برخاسته و سلام کردم. او بنشست و مرا نوازش نمود و من آن وقت مى ‏دانستم که او مرده است. پرسیدم: شما در اصفهان وفات کردید چطور شد که شما را اینجا مى‏ بینم. فرمود: بلى لیکن پس از وفات، مرا منزل در نجف اشرف دادند. پرسیدم: والده نزد شماست. فرمود: نه. از این سخن وحشت کردم. فرمود: او هم در نجف است و در مکان دیگر. دانستم که او چون عالم بود مقامش برتر از جاهل است. پس از حالش سؤال کردم. فرمود: من در ضیق و تنگى بودم و هم اکنون بحمداللّه‏ حالم خوبست و گشایشى براى من حاصل شده است. من با تعجّب پرسیدم: آیا شما هم در ضیق و تنگى واقع شدید؟ فرمود: بلى. حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند از من طلبى داشت. از جهت طلب او حال من به سختى کشید. پس تعجّب من زیاد شد و از خواب بیدار شدم.

و صورت خواب را براى برادرم نوشتم و نوشتم که براى من بنویسد که این شخص واقعا طلبى داشته است؟ برادرم نوشت: من به دفترى که اسامى طلب کاران بود مراجعه نمودم هر چه تفحص کردم اسم این مرد نبود.من دوباره نوشتم که از خود این شخص بپرسید. بعد از مدّتى نامه ‏اى از برادرم رسید که مراجعه نمودم و او را پیدا کردم و گفت: بلى من هیجده تومان از آن مرحوم طلب‏کارم و غیر از خدا هیچکس مطلع نیست.

بعد از فوت از شما پرسیدم که اسم من در دفتر طلب کاران آن مرحوم هست؟ شما گفتید نه. پس من با خود گفتم که اگر ادعاى طلب کنم قدرت بر اثبات ندارم. از وصول طلب مأیوس شدم و اظهار نکردم. پس من خواب شما را براى او نقل نمودم و او نگرفت و گفت من او را حلال نمودم.


http://www.haghighi.ir/lib/KHOOBAN_index.htm