گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

دو نور در دل

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و به نستعین و صلی الله علی محمّد و آله‌الطاهرین

بیانات استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی سلمه الله


قال الصادق علیه السلام: «ما من مؤمن الا و فی قلبه نوران: نورٌ خیفه، و نورٌ رجاء؛ لو وزن هذا لم یزد علی هذا؛ و لو وزن هذا لم یزد»

(تحف العقول: حکم و مواعظ الامام الصادق علیه السلام؛ تالیف ابومحمد حسن حرانی)

امام صادق(علیه السلام) می­فرمایند:

مومنی نیست مگر این که در دل او دو نور وجود دارد: نوری از ترس و نوری از امید، اگر نور امید را وزن کند، بر نور ترس سنگینی نمی­کند و اگر نور ترس را نیز بسنجد، بر نور امید سنگینی نخواهد کرد!

شرح درس

در این بند یک مطلب نورانی، آن‌هم از امام صادق علیه‌السلام آمده که مأخذ این روایت در کتاب تحف العقول است، آنجا که ایشان جمع‌آوری حکمت‌ها و پندهایی را از رئیس مذهب امام صادق علیه‌السلام کرده است.تُحَفُ العُقول نوشته ابومحمد حسن حرانی یا حلبی، معروف به ابن شعبه از علمای بزرگ قرن ۴ ه.ق. از کتاب‌های مشهور در حکمت‌ها و موعظه‌ها از امامان شیعه است. 

عنوان این مطلب «نوران فی القلب» یعنی دو نور در دل هست. توجه کنید که دل، مخصوصاً دل سالک همیشه باید در آن نور و روحانیت و معنویت باشد و آنی از این نورهای الهی خالی نباشد.الآن مجلسی که ما نشسته‌ایم بسیار مجلس محترم، مجلس نور، مجلسی که موردتوجه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. ازآنجایی‌که الحمدالله یک جمعی مخلصانه دورهم جمع شده‌اید و اینجا خلوص می‌خرند. اگر خدای‌نکرده ذره‌ای از تظاهر و ریا باشد، کار ما لنگ است.

قال الصادق علیه‌السلام:

«و ما من مؤمن الا و فی قلبه نوران»

هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در دل او دو نور وجود دارد. حالا ممکن است بعضی بگویند ما که این نور را حس نمی‌کنیم. می‌دانید که امام صادق علیه‌السلام کلام شریفشان در اول حدیث روی شخص باایمان و مخلص است. اگر کسی واقعاً این ایمان و ولایت در دل او باشد حالا چه ضعیف چه قوی، احساس این دو نور را دارد. حالا ببینیم این دو نور که امام صادق(ع) فرموده‌اند چیست.

«نورٌ خیفه و نورٌ رجا»

فرمودند که این دو نور و این دو نیرویی که مؤمن با این دو نیرو و این دو نور قوت الهی به‌پیش می‌رود، یکی عامل خوف است و دیگری عامل امید و رجا.

سپس فرمودند:

«لو وزن هذا، لم یزد علی هذا و لو وزن هذا، لم یزد علی هذا»؛

ازآنجاکه دو نور در دل هست این جمله دومرتبه تکرار شده. یک‌مرتبه نظر روی نور خوفی دارد و مرتبه دیگر نظر روی نور رجایی دارد. امام صادق علیه‌السلام در این جمله آخر حدیث می‌خواهند این مطلب را به ما بفهمانند که این دو عامل و این دو نیرو که باید همیشه در نفس مؤمن باشد، هم خوف باشد و هم امید و با این دو بال باید مؤمن پرش کند، می‌فرمایند باید طوری باشد که این خوف و رجا متعادل باشد. متعادل بودن این دو، شرط ایمان است. فرمودند که اگر نور امید را وزن کند بر نور خوف سنگینی ندارد و عکس آن، اگر نور ترس را هم بسنجد باز بر نور امید سنگینی نخواهد کرد.

خلاصه مطلب این است که مؤمنان باید به این مطلب دقیق و لطیف توجه کنند: درست است که میگوییم باید از عذاب خدا بترسیم، حالا آن‌هایی که پایین‌تر هستند فکر عذاب را می‌کنند ولی آن‌هایی که کمی در این راه بالاتر هستند به عذاب خدا خیلی توجه نمی‌کنند، آن‌ها به عظمت و بزرگی خدا توجه دارند، آن مسئله برایشان نسبت به عذاب الهی خیلی مهم‌تر و حساس‌تر است و البته منکر عذاب الهی هم نیستند؛ ولی این خوفی که اینجا بیان شده است مراتب دارد. خوف خواص بیشتر از آن منزلت، هیبت، کبریا و عظمت پروردگار عالم است و این خیلی مهم است و هم‌چنین امیدشان هم امید به عطف و کرم و فضل الهی است.

باید خوف و رجا همان‌طوری که امام صادق(علیه السلام) فرمودند متعادل باشد و اگر این دو تا در دو تا کفه میزان گذاشتیم، هم وزن باشند. همان‌طوری که مثلاً در دکان عطاری متاعی را می‌گذارند و می‌سنجند و باید که میزان خفیف نباشد و هر دو متعادل باشند، شما هم در اینجا باید به دلت نگاه کنی و ببینی آیا خوفت به‌اندازه‌ای هست که به اندازه رجا رسیده باشد؟ یا نه می‌بینی امیدت بیشتر است؟ 

این اشتباه را بعضی می‌کنند حتی در این طریقت الی الله؛ بعضی‌ها می‌آیند و می‌خواهند اهل سیر و سلوک را توجیه کنند و فکر می‌کنند این خیلی عامل پیشرفت و نیروی خوبی باشد برای این‌که این شخص به جلو برود و لذا می‌آید از راه محبت می‌گوید و محبت را عنوان می‌کند و می‌گوید که ما باید محبتی باشیم. حال این محبت، رجا و امیدی که به نظر بعضی از این‌ها بیشتر ما را به خدا نزدیک کند، ممکن است رجا و امید کاذب باشد!

خیلی باید دقت کرد؛ چون رجا کاذب و غیر کاذب دارد. مثلاً یک کشاورز اگر درست به آن بذری که پاشیده است رسیدگی نکند، آبیاری نکند، آفت‌ها را از زراعت دور نکند، چطور می‌خواهد از این زراعت انتظار محصول خوب و فراوان داشته باشد. وقتی می‌تواند به این محصول امید داشته باشد، که تمام آن چه برای این زرع لازم است، همه را انجام داده باشد. ولی اگر یک مقداری را انجام بدهد، به امید این که فردا محصول زیادی درو می کند، به او خواهند گفت که این کار شما درست نبوده و امید شما کاذب و دروغ بوده است. اگر شما محصول خوب و زیاد می‌خواستی، باید درست به این زراعت رسیدگی می کردی تا امید واقعی از محصول و نتیجه زیاد خود داشته باشی.

همین‌طور هم ما به این‌ها [که خود را اهل محبت می نامند]می‌گوییم این حرفی که شما می‌گویید محبتی، محبت باید از روی صدق و راستی، از روی اعمال دینی، اعمال صالحه و تکالیف شرعی باشد؛ و الا بیاییم در مسئله گناه کردن و خطا کردن و حق‌الله و حق‌الناس کوتاه بیاییم و بگوییم خدا می‌گذرد و ما محبت داریم و ما را به محبت علی بخشیدند و می بخشند و از این گفته‌ها که بعضی‌ها می‌گویند، صحیح نیست.

لذا در این حدیث شریف امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند که خوفت هم به اندازه امیدت باشد. هرقدر امیدت هست، همان مقدار هم خوفت باشد. اگر بتوانی به اندازه‌ای که امیدت را زیاد کردی خوفت را زیاد کنی این خوب است، ولی اگر یکی کم یا یکی زیاد باشد، نتیجه معکوس می‌دهد و آن محصول مفید را نخواهد داد.

مثلاً اگر آمدی خوفت را زیاد کردی به این معنا که بگویی من گنه‌کارم، من معصیت‌کارم من توبه‌ام قبول نمی‌شود، گریه و ناله و توسل و اینکه ما خیلی گنه‌کار و معصیت‌کاریم؛ و از این‌طرف آدم زیاده‌روی کند مبتلا به چه می‌شود؟ مبتلا به یاس از رحمت خدا می‌شود و این کار شیطان است. شیطان می آید وسوسه می‌کند و می‌گوید تو کجا و آن مراتب که برای بزرگان اهل معرفت گفتند کجا! شما کجا و دسترسی به آن مقامات کجا. حالا چه‌بسا این بنده خدا بیست سال در این راه باشد، بازهم خیال می‌کند اول راه است!

این شخص در اینجا نسبت به داده‌هایی که خداوند در این راه بهش داده ناسپاس است. برای این‌که بفهمد واقعاً چطور است خودش را پهلوی یک کافر، منافق و کسی که اصلاً اهل این راه و طریقت نیست یا مخالف است، یا اهل غفلت است، یا اهل محبت دنیا است و در این حالت به سر می برد، قرار دهد. وقتی خودش را مقایسه کرد، می‌بیند من کجا و او کجا؛ اینجا جای شکر دارد. لذا نمی‌شود آدم زیاد خودش را به وادی خوف بیندازد. باید از آن طرف هم به رحمت خداوندی، به دستگیری و الطاف خدا توجه کند.

حالا اگر بخواهد از جهت رجا پیش برود و احادیث رجا و آیات رجا و این که ما شیعه و پیرو علی(علیه السلام) هستیم و ما اصلاً بدنمان به آتش سوخته نمی‌شود و ما را به عذاب معذب نخواهند کرد ]را بیش از حد مد نظر قرار دهد و اگر به او گفته شود که] این‌همه آیات قرآن راجع به عذاب و جهنم و طبقات جهنم هست، چه می شود؟! او می‌گوید ما کجا و جهنم کجا؟!! ما بهشتی هستیم! [در حالی که] اعمالش هم صفر است!! و باز می‌گوید خدا غفور است و رحیم است و ...؛

اینجا دارد خودش را فریب می‌دهد و کار درست نمی‌شود. اینجا محصولش چیست؟ محصول امید زیاد به خدا این است که دلش را در امن‌ و امان از عذاب الهی قرار می دهد؛ در حالی که این را فقها «الامن من مکر الله» و ]دیگری را] «یاس من روح‌الله» گفته‌اند، که هر دو از «کبائر ذنوب» است که باید پرهیز کرد.

شما می‌گویید چاره و راه‌کار چیست؟

راه‌کار این است که شما همیشه خودتان را محک بزنید. هر مدتی مثلاً یک ماه که گذشت محک بزنید بشینید با خودتان، بین خودتان و خدا قضاوت کنید، دل را روی کار بیاورید ببینید در دل چیست؟ در دل بیشتر خوف است یا رجا یا نصفش رجا است یا نصفش امید است. آنچه مطلوب است این است که نصفش امید باشد، نصفش خوف باشد. لذا اگر کم‌ و زیاد شد یعنی اگر خوف یا رجایمان زیاد شد، [باید آن را متعادل کنیم]؛ مثلا اگر دیدیم که داریم از وظایف شرعی‌مان نسبت به خانواده و حق‌الناس کوتاه می‌آییم و در خودمان هستیم، با این که مسئولیت اجتماعی و مسئولیت کار و مسئولیت خانواده داریم، [باید رفتار خود را اصلاح کنیم]؛ 

ما دیدیم، شما هم می‌بینید که بعضی‌ها که در این راه می‌افتند دیگر نسبت به حق جامعه و خانواده توجه نمی‌کنند؛ نسبت به خانم‌هایشان توجه ندارند؛ آقا می‌خواهی ذکر بگویی، باید ذکرت را وقتی بگویی که حق خانمت نباشد، آن‌وقتی که باید به [مسائل زناشویی بپردازی]، نباید ذکر بگویی؛ نباید کسی از دست شما رنجش پیدا کند؛

نه خود برنج نه دیگری را برنجان؛ اصلاً یک آفت بزرگی که در این راه هست مسئله رنجاندن است. اگر دل کسی بشکند و اگر کسی از دست شما رنجور بشود، بدانید که در این راه هیچ پیشرفتی نخواهید کرد. لذا برای حق خانواده و فرزند و تربیت فرزند، وقت و اوقاتی بگذارید و زمان ذکرتان را وقتی نگذارید که مزاحم وقت دیگری باشد.

من این را بارها گفتم که آقایان باید نسبت به خانم‌هایشان توجه کنند. اگر نسبت به زن و عیالت بی‌اعتنا بشوی، شیرازه زندگی و نظم زندگی به هم می‌خورد. آن‌وقت می‌گویند این‌ها چه سالکی هستند که این‌طور رفتار می‌کنند؟ بنابراین تا بتوانی باید خانمت را در راه سیر و سلوک بیاوری. حالا بهش یک مقدار مستحبات بده، نماز شب ‌بیدار می‌شوی بیدارش کن. باید نماز شب بخواند مثلاً زیارتی می‌روی او را با خودت ببر، تا او هم بیاید با شما هم‌فکر و هم درد]بشود[و همکاری با شما کند. اگر به او بی‌توجهی کنی و ولش کنی و بگویی عیسی به دین خود موسی به دین خود! که بعضی‌ها هم این‌طوری می‌گویند و توجه نکنی که هر کار بکند، هر طور برود و آزادش بگذاری، بعداً همین خانمت یک مزاحم برای شما می‌شود. کسی که همیشه باید سرت را پهلوی سرش بگذاری، دشمن شما و مخالف شما می‌شود. نباید این‌طوری  رفتار کنی که فردا مخالف شما بشود. لذا این جهات را رعایت بکنیم و خوفمان باید به اندازه باشد و امیدمان هم به اندازه باشد.

و صلی‌الله علی‌محمّد و آل محمّد

 

دریافت فایل صوتی

alt



[1]
. بیانات حضرت استاد آیت الله کمیلی (حفظه‌الله) در تاریخ 1393/07/03؛ مطابق با  29ذئ­القعده 1435 

واکنش حضرت آیت الله میلانی به اظهارات رحیم پور ازغدی

به گزارش شیعه آنلاین، چند روز پیش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران یکی از جدید ترین سخنرانی های «رحیم پور ازغدی» را پخش کرد که محور آن عزاداری بود.

وی در این سخنرانی، مطالبی را در مورد حضرت محسین علیه السلام بیان کرد و در مورد قطعیت وجود ایشان شک و تردید مطرح نمود و از تألیف کتابی قطور در مورد ایشان انتقاد کرد. ازغدی همچنین به انتقاد از «دهه محسنیه» پرداخت.

اما در این میان، حضرت آیت الله سید «علی میلانی» از علمای تراز بالای حوزه علمیه قم در پاسخ به استفتائی در این مورد، به طور غیر مستقیم به اظهارات «رحیم پور ازغدی» واکنش نشان داد.

متن کامل استفتاء و پاسخ حضرت آیت الله میلانی که نسخه ای از آن بدست ما رسید به شرح ذیل است:

بسمه تعالی
محضر مبارک حضرت آیت الله میلانی حفظه الله تعالی
سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته: احتراماً به استحضار می‌رساند: با کمال تأسف، اخیراً از سوی برخی سخنرانان دانشگاهی، تألیف کتاب قطور در خصوص حضرت محسن علیه السلام عجیب و لغو انگاشته شده و دلیل سخن خود را متولد نشدن آن حضرت مطرح کرده و اقامه عزا بر ایشان را نیز امری مستحدث و بی‌مورد دانسته‌اند!
لذا نظر مبارک حضرتعالی را پیرامون این سخنان خواستاریم.

با تشکر - جمعی از شاگردان

بسمه تعالی
هیچ مسلمانی تردید ندارد که حضرت زهرا (علیها السلام) فرزندی به نام محسن ـ که رسول الله (صلی الله علیه وآله) نام‌گذاری کرده بودند ـ داشته‌اند، آنگاه سؤال می‌شود: این فرزند اگر متولّد شده کجا رفته و چه شده؟ و اگر سقط شده، چرا و چه کسی باعث شده؟
آیا این موضوع سزاوار بحث و تحقیق نیست؟!
دیگر اینکه: همه شیعیان ـ حتی عوام ـ می‌دانند قضیّه حضرت محسن از طرفی به ماجرای بیت و از طرفی به ماجرای سقیفه ارتباط غیر قابل انفکاک دارد. آیا گوینده‌ی کلام مذکور این حقیقت را نمی‌داند؟ و آیا نمی‌داند که این کتاب قطور فقط یک جلد از حوادث صدر اسلام و زندگانی حضرت صدیقه طاهره است؟ اگر می‌داند، پس باید استغفار نماید و رسماً اقرار به اشتباه کند، و اگر نمی‌داند پس در این امور دخالت نکند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده‌اند: رحم الله امرءًا عرف قدره ولم یتجاوز طوره.

نقش بیدارگرانه ی قیام عاشورا

امام حسین علیه السّلام، خون قلبش را به آستان الهی هدیه کرد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت و گمراهی رهایی بخشد. یکی از درس ها و جنبه های قابل تأسّی در واقعه ی عاشورا و نهضت اباعبدالله الحسین علیه السّلام، بیدارگری و پیام رسانی این حرکت عظیم است که بسیار جای تأمّل و تعمّق دارد. یک پیام برای انتقال صحیح و تأثیرگذاری ژرف و درست، باید حائز خصوصیاتی باشد: اوّلین شرط اثرگذاری یک پیام، محتوا، غنا و حقّانیت پیام است.

ادب قرائت قرآن و اسرار آن (۱)

در کتاب مصباح الشّریعة از امام صادق علیه السّلام عبارات بسیار شریف و نورانی در باب قرائت قرآن و آداب آن نقل شده است. حضرت می فرمایند: " مَن قَرَاء القرآنَ وَ لَم یَخضَعُ للهِ وَ لَم یَرِقَّ قَلبُهُ وَ لا یَکتَسی حُزناً وَ وَجَلاً فِی سرِّهِ فَقَد استَهانَ بِعظیمِ شأنِ اللهِ تعالی وَ خَسِرَ خُسراناً مُبیناً" کسی که قرآن بخواند و خضوع به درگاه الهی پیدا نکند و رقّـت قلب نیابد و حزن فراق و هجران از حق و ترس از کاستی ها و گناهانش در او هویدا نشود؛ شأن خدای تبارک و تعالی را کوچک شمرده و به زیان آشکاری مبتلا شده است.

شفاعت

شفاعت از ماده ی شفع به معنای " جفت شده با چیزی" است که در برابر کلمه ی وتر به معنای " طاق و تک" قرار دارد. شفاعت در اصطلاح، جفت شدن یا به تعبیری وصل شدن بنده با ولی خداست. چیزی که این دو را به هم وصل می کند، محبّت و ولایت است. یکی از شاخه های شفاعت، شفاعت مغفرت است؛ به این معنا که فرد گناهکار از کرده و معصیت خویش تائب بوده و از پروردگار طلب بخشش می کند؛ علاوه بر پشیمانی و توبه ی او، یک بنده صالح خدا هم در حقّ او دعا نموده و از حضرت حق می خواهد توبه ی شخص پذیرفته و گناهش بخشیده شود.

نقش امام سجّاد علیه السّلام در واقعه ی عاشورا (۱)

بسم الله الرحمن الرحیم


چهارمین اختر تابناک آسمان امامت، حضرت علی بن الحسین علیه السّلام، نمادی از کمالات انسانی، زینت بندگان نیک سیرت و پیام آور کربلاست. تاریخ ولادت این امام همام به نقل مشهور، پنجم شعبان سال سی و هشتم هجری و در شهر مدینه نقل شده است. پدر بزرگوارشان، حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام و مادر گرامیشان شهربانو، دختر یزگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی است. امام سجّاد علیه السّلام شاهد تلخ ترین حوادث و فجایع در روز عاشورا بودند؛ امّا چون کوهی استوار ایستادگی کردند. 



http://ahlevela.ir/mp3-sort/mabahese-sire-va-tarikh/06%20ashnaii-ba-shakhsiiat-va-zendegani-emam-hosein-alaihessalam/74%20naghshe%20emam%20sajad%20dar%20vaghe%20ashora%20(ghesmate%20aval).mp3

نظر اهل بیت علیهم السّلام راجع به روزه گرفتن در روز عاشورا چیست؟

نظر اهل بیت علیهم السّلام راجع به روزه گرفتن در روز عاشورا چیست؟


جواب:http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=4145&bank=question&startrec=1

مجلس عشق

مجلس ذکر مصیبات حسینی مجلس حب خداست 

 

 فی الحال چون امام حسین همه جا از محبت خدا گفته نوکر هم باید تبعیت از ولی کند "یاالله" شما در جلسات هیئت نباید کمرنگ تر از یا حسین(ع) و یا زهرا(ع) باشد چون این خانواده " ادلا علی الله " است الگوی ما خود سیدالشهدا(ع) است، خود ابالفضل العباس(ع) است، چه در اشک چه در ادب چه در نماز و چه قرآن و غیر آن...

شما دوستان عزیز بدانید که ارزش اشک شما به قرب معنوی آن است به پابند خداشدن است مراسم شما هم نباید ظاهری باشد نباید منظری باشد باید تربیتی باشد باید معرفتی باشد مجلس ذکر مصیبات حسینی مجلس حب خداست مجلس عشق است چون راه حسین راه قرب است راه میانبر اتصال به عالم معناست چون قاطبه اساتید عرفان و طریقت راه سلوک الی الله را دو طریق می دانند یک راه همان راه منزل به منزل است که از صد منزل تا هزار منزل گفته اند و راه دیگر راه حسین است که میانبر است و طریق عشق و معرفت است " ان سفینه الحسین اوسع و اسرع " حال سئوال این است که چه کنیم تا از طریق حسین و منویات و هدفهای والای او به مقصد حسین(ع) برسیم اینجاست که همت بلند لازم است و اسباب آن اشک است و عشق است و شوریدگی و دنباله روی ارباب:

همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جائی رسیده اند

مقصد حسین نیز مقصد کوچکی نیست خیلی بزرگ است اما کشتی حسین اسرع است ما به همراه اماممان می رویم تا به لقاالله برسیم از قفس نفس بیرون بیائیم از خودمان بیرون بزنیم تا به مصدر خلقت و منشأ آفرینش واصل شویم

بلاشک باب الحسین(ع) باب الله است حسین وسیله الی الله است هدف خود حضرت حق است سیدالشهدا خودش را وسیله الی الله معرفی کرده فلذا نباید وسیله خودش هدف قرار گیرد تمرکز ما نباید عزای حسین باشد باید خدای حسین باشد چون تمرکز حسین(ع) هم خدا بود و اگر چنین نبود تحمل اعظم مصائب ممکن نمی شد و اگر شیعه غافل از این نکات شود این ابتدای غلو است که حضرات معصومین غلات شیعه را مورد لعن قرار داده اند. فلذا در جلسات ذکر نام و یاد اهل بیت باوضو رفتن لازم می شود و اگر میتوانید، دائم الوضو بودن بهتر است چون " الوضوء نورٌ " وضو نور است و حرکت در هر راهی نیازمند نور است."

همراهی با امام حسین علیه السّلام در ظاهر و باطن در محرّم و صفر

حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام  پیش از ترک اعمال حج و حرکت به سوی کوفه، سخنانی بیان کردند و دلایل و اهداف حرکتشان را برای مردم تبیین کرده و دعوت به یاری نمودند. در میان سخنان آن بزرگوار آمده است: مَنْ کان َ باذلاً فینا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطناً علی لقاء اللهِ نَفسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فاِنّنی راحلٌ مُصْبِحاً اِن شاء الله..."هرکس از شما حاضر است در راه ما خون دل خود را بذل کند و برای لقای خدا جان را نثار کند آماده ی حرکت با ما باشد که ان شاء الله من فردا صبح حرکت خواهم کرد." سالک الی الله از منزل نفس، به عشق خدا و رسول مکرّمش هجرت کرده و در باطن، همراه با کاروان عشق، منزل به منزل حرکت نموده و در راحله و قافله ی حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام قرار می گیرد.

قصیده علویه

قصیده علویه
مدح حضرت سید الموحدین

مولانا الإمام أمیر المؤمنین (علیه أفضل صلوات المصلین )

برگزیده از دیوان علامه کاشانی ( رحمه الله علیه )


على اى حقیقت حـق
 

تو چه مظهرىخدارا

کــه نـموده اى منور جلـوات انبیاء را

تــو ولـى کبـریائى تو وصىّ مصطفائى

تــو امـام ومقتدائى تو عظیم العظمائى

تــو ملیـک اقتدارى تو امیر کامکارى

تـو مدینـه وقـارى تـو بخلق پبیشوائى

تـو ذخیـره جهانـى تو مدار آسـمانى

قمـر تـمام بـدرى تو امیـن الامنائى

تـو زعیـم کـائناتى تـو شفیع سیئاتى

بـجمیع ما سوى الله تو ولـى ومقتدائى

تو مدارى تو مـدیرى بصف مصاف شیرى

تو هـژبرى ودلیـرى تـو خدیو ماسوائى

تو امیـر ملک وامکان تو روان جان قرآن

تو سپهر عِزّ ومـجدى یـم رحمت وعطائى

تو که کاشف الهمومى تو که دافع الغمومى

تو سفینــه نـجاتى دُرّ بـحر اصطفائى

تو همه صفا ونـورى تو کلیم کوه طورى

ز تو مـوقع مناجات نیایــدم صـدائى

تو امیـر مـمکناتى تــو دهنده براتى

ز جحیم ونار سوزان همه را ، دهى رهایى

تو به مرسلیـن معینـى بکلام حق مبینى

تــو أمیـر مؤمنینـى تو على مرتضائى

تــو دلیــل انبیـائى تو أمیـن أولیائى

بتـو اِنّمّاسـت أفسـر مه برج ارتضائى

بتـو مسنــد خلافـت بگرفت فّر وزینت

تــو مدینـه علـومى شه ملـک لافتائى

توئى آنکـه در معـارک بشدائـد ومهالک

سر سرکشـان فکنـدى بِحُسام جانگُزائى

ملکوت دولـت حــق همه در ید تو باشد

به اریکــه خلافــت بجلال چون در آئى

ز شکوه دولـت خـود همه کائنات حیران

چه کنـى ز سطوت خود جلوات کبـریائى

اگـرت خـداى دانـم تو بـخشم اندرآئى

وگـرت جـدا بدانـم سِپُـرم ره خطائى

چـه خـداى برگزیدت ز مشیمه قـداست

بتـو میکنـد مباهـات که تو فخر اصفیایى

مـه آسـمـان رفعـت ثـمر ریاض جنت

تـو ومسجـد وشهادت من وعشق وپارسائى

على اى نتیجــه دیـن ثـمر ریاض یاسین

تـو مُـرادِ هــل اَتائى گـل باغ طاوهائى

که بجز تو میدهـد شیر بــه قاتـل ستمگر

که بخور غذاى خود را تو کـه میهمان مائى

به جز از على که باشد گـه رزمگـاه وهیجا

دل خصم او بلــرزد ز شکــوه مرتضائى

بجز از على (علیه السلام) کـه باشد که سه روز روزه اَشرا

بکند به آب افطـار و رسـد بـه هـل اَتائى

بجز از على که کـرده به سه شب بـخلق ایثار

به سه کس غذا رساند نـخورد خودش غذائى

بجز از على که بخشد به نـماز خاتـم خـود

بـه فقیـر دردمندى بــه اسیـر بینــوائى

بجز از على کـه آید به خرابـه هـا نشینـد

به گـروه مستمندان نگـرد ز غـم زدائــى

بجز از على کـه آید بســراى بیـوه زنـها

به تنور ، نـان ببندد بــه دو چشم بربکـائى

به جز از على که آید بـه سـراغ دردمنــدان

کند از طریق رأفـت بــه گـلویشان دوایـى

که بجز على به معراج ز شـرف بسر نـهد تـاج

ره اوست خیر منهاج دل او دل خـــدائــى

برو اى فقیـر مضطر به سوى على (علیه السلام) بزن در

وبگیر هر چه خواهى کـه تـو در خـط خـدائى

بیقیـن بدان کـه مـولا خط أو خط خدایست

چو زدى تو چنگ خود را به على ، دهـد رهائى

ز عـذاب قبـر وبـرزخ وعـذاب نـار ودوزخ

بنمایـدد تـو را شـاد ورهى تــواز عنـائى

تو أیـا گـداى مـحتاج بگـذار بر سرت تاج

کـه ز یک چنیـن امامى تو نـموده اى گدائى

برهان تـو أیـن وآنـرا وبچسـب حبـل مولا

بیقیـن تـو رستگـارى به زمیـن وهـم سمائى

ملـکــا بـزرگـوارا ملکــوت اقتــدارا

تـو ولطـف بیحسابـت مـن وطبـع نـارسائى

تـو کجـا ونظمى از من بـمدیح چـون تو مولا

تـو ز من قبـول فـرما کـه منم تـو را فدائى

مـن ونظمکى مشـوش تو ولطف وجود وبخشش

بپـذیـر أیـن جکـامه ز فقیـــر بیـنـوائى

نظـرى بـحــال زرام کـه ز پـا فتاده ام من

سـر خـوان تـو نشستم که خـورم از آن غذائى

نـه منـم ز خوان جودت متنعّـم ونـمک خـوار

هـمه ریـزه خوار خوانت ز زمیـنـى وسـمـائى

منم آن حقیـر ، (کـاشا نـى) دلشکـستهء تـو

کـه بـه سفـره نوالـت شــده ام پى گـدائى

ز تو سرخوش است (عباس) که دهى بطبع او پاس

بـمدیـح ذات پاکـت کـه موفقش نـمائى

بـودش کـلام مـوزون همگى چو دُرّ مکنون

زثناى آل عصمت (علیهم السلام) چه کند سخن سرائى

چو بکـف گـرفت خامه بنویسد این چکـامه

ز سـروش غیـب آمـد سخنـان مـرحبائى

http://alkashani.ir/newpages/page3.aspx?lang=Fa


برای راهیابی به حکمت عالم چه باید کرد؟

برای راهیابی به حکمت عالم چاره ‏ای جز سبک‏ بار کردن درون نیست؛ بیانی از امیر مؤمنان (علیه‏ السلام) است که: «تخفّفوا تلْحقوا»سبک بشوید تا ملحق شده و برسید. آتش‏ سوزی یا سیلی در مدائن اتفاق افتاد؛ استاندار وقت که جناب سلمان فارسی (سلام‏ الله علیه)بود قرآن و شمشیری که داشت برداشت و جان خود را نجات داد. اما دیگران تا آمدند خود را جمع کنند، آسیب دیدند. جناب سلمان فرمود: روز خطر انسان سبک‏ بار این گونه نجات پیدا می‏ کند.
کتاب حکمت عبادات،حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، ص68
http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=1&lang=fa&id=MzI5Mg%3d%3d-wE6Y4FOezcw%3d