گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

برترین اعمال انتظار فرج است

سه دسته منتظر وجود دارد: ۱- کسی که از دور زیاد یاد امام می کند و انتظار دیدار او را می کشد تا علائم و آثاری از امامش ببیند، که فرموده اند: برترین کارها انتظار فرج است. ۲- کسی که آثار و جای پا و جلوه ای از امام را دیده است، که فرموده اند: پس به درستی که فرج امام زمان عجل الله فرجه الشریف، فرج خود شماست. ۳- اگر انتظار کامل شود و محبّت به حدّ کمال برسد، طوری می شود که حضرت را در ظاهر ببیند یا نبیند، در یقین او اثر ندارد، بلکه همه وقت با قلب خود مشاهده می کند. 

تقدیم به تکفیری ها

روزگارم بد نیست

تکه بمبی دارم ، خرده باروت ، سر سوزن موجی از خون

مادری دارم ، از جنس هوس

دوستانی ، بهتر از بوش

و خدایی که خودم ساختم

لای این وحشت ها ، پای آن کوه بلند

روی آگاهی تانک ، روی قانون حراص

من تکفیرم

قبله ام وحشت

جانمازم خون ، مهرم دروغ

کمربند سجاده ی من

من وضو با طپش جان می گیرم

در نمازم جریان دارد ریا ، جریان دارد جنگ

خیانت از پشت نمازم پیداست

همه ذرات نمازم خونی است

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را کودک بی بابا ، گفته باشد سر گلدسته ی تزویر

من نمازم را ، پی « تکبیرة الاحرام » قتل می خوانم

پی « قد قامت » حمله

کعبه ام بر لب خون

کعبه ام زیر بمب ها

کعبه ام مثل قدیم ، می رود بت به بت، می رود ترس به ترس

« حجر الاسود » من ویرانی آشیانه هاست

اهل تکفیرم

پیشه ام وحشی گری است

گاه گاهی بمبی می سازم با دعا ، می گیرم جان

تا به آواز مسلمان که در آن حوالی است

عمرشان سر برسد

چه شعاری ، چه شعاری ، ... می دانم

پرده ام بی جان است

خوب می دانم ، حوض نقاشی من خیال است

اهل تکفیرم

نسبم شاید برسد

به مردی در غرب ، به زنی در شرق

نسبم شاید ، به زنی فاحشه در شهر تلاویو برسد

پدرم وحشی گری می کرد

کمربند هم می ساخت ، سر هم می زد

ریش خوبی هم داشت

من به مهمانی غارت رفتم

من به دشت سوریه

من به باغ عراق

من به جنگ با اسلام رفتم

رفتم از پله ی مذهب بالا

تا ته کوچه ی نیرنگ

چیزها دیدم در شام

کودکی دیدم بابا را بو می کرد

خانه ای بی در دیدم ، مردی بی سر پرپر می زد

من زنی را دیدم ،بی کس

من کتابی دیدم ، واژه هایش همه از جنس نفاق

کاغذی دیدم ، از سوی حجاز

مسجدی دور از خدا

سر بالین جوانی ، شمشیری دیدم پر از خون

قاطری دیدم از کاخ سفید

اشتری دیدم بارش همه از ریال

عارفی دیدم بارش لااله الله

اهل تکفیرم ، اما

شهرمن اینجا نیست

دینم گم شده است

من با جنگ ، من با قتل

خانه ای در طرف دیگر شب خرابش کردم

من در این شهر به گم نامی اسلام نزدیکم

من صدای نفس کودکان را می شنوم

و صدای غارت را ، وقتی از کوچه ای می گذرم

و صدای ، ویرانی ها را

و صدای کشتار، ترکش و بمب و خمپاره ها را

من صدای قدم خواهش می شنوم

و صدای ، پای بی قانونی خود در حلب

من صدای ، کفش ایمان وهابی ها را می شنوم

و صدای متلاشی شدن اسلام

پاره پاره شدن دین رسول

من ندیدم دو مسلمان را با هم دشمن

هر کجا هستم ، باشم ،

ناموس مردم مال من است

آرامش ، امنیت ، خدا ، دین، اسلام مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر گردن می زنم

من نمی دانم

که چرا می گویند : داعشی وحشی است ، اسلام زیباست

و چرا در غرب داعشی ناپیداست

کاخ سفید چه کم از کعبه دارد

چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید کشت

آیه ها را باید شست

آیه باید خود ساخت ، آیه باید خود نوشت

کمربندها را باید بست

در تجمع ها باید رفت

جان را ، عمر را ، زیر بمب باید برد

شعر از: محمد سلیمی

....

من نگویم ترک آیین مروت کن ولی

این فضیلت با تو خلق سفله را دشمن کند

تار و پودش را ز کین توزی همی خواهند سوخت

هر که همچون شمع بزم دیگران روشن کند

گفت با صاحبدلی مردی که بهمان در نهفت

قصد دارد تا به تیغت سر جدا از تن کند

نیکمردش گفت باور نایدم این گفته ز آنک

من باو نیکی نکردم تا بدی با من کند

میکنند از دشمنی نا دوستان با دوستان

آنچه آتش با گیاه و برق با خرمن کند

دور شو زین مردم نا اهل دور از مردمی

دیو گردد هر که آمیزش به اهریمن کند

منزلت خواهی مکان در کنج تنهایی گزین

گنج گوهر بین که در ویرانه ها مسکن کند

علل پیدایش و گسترش فساد در نظام جمهوری اسلامی و روش مبارزه با آن(قسمت اول)

سمیناری در ارتباط با مبارزه با فساد برگزار شد که روسای هر سه قوه در آن حضور داشتند. رواج فساد در جامعه‌ی ما برای کسی قابل تردید نیست و این فساد غالباً از حالت پنهانی درآمده است. ما نشانه های فساد را از غبار فقری که بر چهره‌ی عده ای نشسته است تا زندگی پرتجمل مسئولان، مشاهده می‌کنیم. هنوز از پیروزی انقلاب اسلامی چیزی نگذشته است و می‌توان به راحتی نشان داد که انبوهی از خانواده های فقیر، اکنون جزء ثروتمندان مرفه به شمار می‌روند. در هر انقلابی تهی‌دستان پیش‌گام می‌شوند و خود را به خطر می‌اندازند، اما چون انقلاب پیروز شد و نظام جدید استقرار یافت، فرصت‌طلبان به میدان می‌آیند و ارزش‌های جامعه را تغییر می‌دهند تا جایی که بسیاری از مبارزان پیشین را نیز با خود همراه می‌سازند.
نگرانی رسول خدا (ص) پس از فتح مکه، از اینجا بود که می‌دید که به تدریج عده ای فرصت‌طلب به صف مسلمانان می‌پیوندند و به همین دلیل در آینده ای نزدیک جنگ با کفار خارجی، جای خود را به درگیری با فرصت‌طلبان داخلی خواهد داد.
انقلاب اسلامی پس از پیروزی با رهبری امام (ره) و فداکاری و ایثار جوانان غیرتمند کشور، مشکلات را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. رحلت امام و رفتار مردم، عملاً استقرار نظام را به جهانیان نشان داد. اینک نگرانی از دشمن خارجی کم‌رنگ شد و نوبت نگرانی از هواپرستان و فرصت‌طلبان داخلی فرارسید. عده ای به گوشه‌ای از این ثروت و قدرت چشم طمع دوخته و دست‌درازی را آغاز کردند.
سر و صدای سوءاستفاده آقازاده‌ها و اطرافیان مسئولان، اندک‌اندک بلند می‌شد تا آن‌که نوبت به زراندوزی‌ها و جاه‌طلبی‌های خود مسئولان رسید. همان طبقه‌ی محرومی که انقلاب کردند، دیگر به تدریج ارزش‌ها را از یاد ‌بردند و زندگی ساده‌ی گذشته را ترک گفته و به محلات اشرافی شهر انتقال یافته و امکانات رفاهی خود را به تدریج بالا ‌بردند.
از رانت‌های گوناگون استفاده ‌کردند. از در اختیار گرفتن خانه‌های اشرافی پیشین تا تصاحب منابع درآمد و دست‌کم در حد باز کردن مؤسسه‌ای که خودشان ریاست دائمی آن را داشته باشند و از آن راه، زندگی پرتجملی را برای خود و خانواده شان فراهم آورند. به تدریج چندشغله‌ها زیاد شدند و همین‌ها به یکدیگر نان قرض دادند و خطای همدیگر را نادیده گرفتند تا کار به اینجا رسید که در دوران رییس‌جمهور سابق هر سه قوه به همدیگر نسبت دزدی و رانت خواری دادند و رییس جمهور کنونی مملکت نیز در سخنانش به گوشه‌ای از این دزدی ها و رانت خواریها، اشاره کرد.
راستی چرا؟
ما در این نوشته به گوشه‌ای از علل این مشکلات می‌پردازیم و نیز به راه‌حل این مشکلات هم اشاره می‌کنیم.
یک- علل پیدایش فساد
به نظر من پیدایش چنین وضعی چند علت مهم دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم:
1- علمی نبودن شیوه ی مدیریت: مدیریت پیچیده ی امروز، نیازمند دانش و تخصص است. اگر دانش و تخصص نادیده گرفته شود، ساز و کارهای لازم برای مدیریت پدید نمی‌آیند. نه حساب‌رسی درست در کار خواهد بود و نه نظارت و تنبیه مناسب. بنابراین سود جویان به سادگی فرصت می‌یابند که دست به شرم‌آورترین اختلاس‌ها و رانت‌خواری‌ها بزنند و هیچ مشکلی هم برای آنان پیش نیاید. اگر چه گاه‌گاهی به عنوان رقابت سیاسی، یقه‌ی یکدیگر را بگیرند.
ما پس از پیروزی انقلاب، دانش و تخصص را جدی نگرفتیم و به بهانه‌ی ارج و اعتبار تعهد، دست گروهی را باز گذاشتیم، غافل از این‌که وسوسه‌ی شیطان در کمین همگان است و بسا انقلابی‌ترین و متعهدترین افراد، دارای نجس‌ترین و نامشروع‌ترین امکانات شوند.
2- محور قرار دادن گزینش و غفلت از نظارت: ما با کم رنگ کردن نظارت و محور قرار دادن گزینش، عملاً دست اشخاص را در قلمرو مدیریت و مسئولیتشان، باز می گذاریم. چنین شخصی که گزینش شده است، با قدرت وارد حوزه ی کارش می شود و خود را محور همه ی اقداماتش قرار می دهد. و «حراست» را به خدمت می گیرد و در را به روی منتقدان و معترضان می بندد.
این خودمحوری که نتیجه ی محور قرار دادن گزینش است، آثار زیان باری دارد، از جمله:
توجه به فامیل و طرفداران خود، تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی، نقد ناپذیری
3- اشتغال به مفاهیم انتزاعی و غفلت از عینیت جامعه: با داشتن این همه امکانات اطلاع‌رسانی، به واقعیت جامعه نپرداختیم و از درد و رنج مردم سخن نگفتیم و از تعدی و تجاوز و تبعیض و طبقات، بحث نکردیم، بلکه تمام وقت خود را صرف مفاهیم انتزاعی کردیم و بیشتر به سرگرم کردن پرداختیم و در گذشته زندگی کردیم. به رقیه گریه کردیم که باید هم گریه می‌کردیم، اما از هزاران رقیه که در جامعه‌ی ما پرپر می‌شوند، غفلت کردیم. داستان قارون را گفتیم، اما به ثروت‌های یک‌شبه به دست آمده‌ی افراد در کشورمان توجه نکردیم. اعتیاد و خودفروشی را تحقیر کردیم، اما از شرایط زندگی ویرانگر کسانی که معتاد شده یا خودفروشی می‌کنند، غفلت کردیم.

http://yasrebi.org/295

قطره ای از دریای بیکران رحمت رسول عالمیان


مرحوم کلینی از امام(سلام الله علیه) نقل می‌کند که در یکی از جبهه‌های جنگ سیلی آمد و بین رسول اکرم(صلوات الله علیه) و سپاهیانش فاصله شد. نیروهای رزمی حضرت در آن طرف قرار گرفتند و حضرت تنها ماند. دشمن هم فرصت را مغتنم شمرد و یکی از آنها خود را کنار حضرت رساند.شمشیر کشید و گفت: «مَن یُنجیک منّی» سپاهیانت که آن طرف هستند تو تنهایی بین شمشیر من و تو هیچ فاصله‌ای نیست چه کسی تو را نجات می‌دهد؟حضرت در کمال شهامت و قدرت و طمأنینه فرمود: «ربّی و ربّک» یعنی بین این شمشیر تیز و برهنه تو و سرِ من،قدرت غیبی فاصله است.
در همین حال آن شخصی که مشرک بود سُر خورد و افتاد و خودش یک طرف و شمشیرش یک طرف افتاد. حضرت برخاست و بالای سر او شمشیر کشیده فرمودند: «مَن یُنجیک» حالا تو را چه کسی از دست من نجات می‌دهد؟عرض کرد: «جودک و کَرَمُک» کَرم و بزرگواری تو!حضرت فرمود:برو بخشیدم!!این پیغمبر است این می‌شود ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ این می‌شود ﴿لاَ تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ﴾ این می‌شود ﴿عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی﴾ این می‌شود کسی که هنگام قبض روح، عزرائیل(سلام الله علیه) از پیغمبر اجازه می‌خواهد.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی،درس اخلاق21/10/91



توحید در ربوبیّت

یکی از ابعاد نگرش موحدّانه ی سالکان، توحید در ربوبیّت است. در قرآن بیشترین اسمی که خداوند با آن یاد شده، «ربّ» است. غایت تربیت انسان رسیدن او به تمامیّت هستی خود، یعنی همان روح خدایی و نیل به مقام عنداللّهی و قرب و لقاء و وصال الهی است. خداوند ربوبیّت خویش را در مورد انسان، در این جهت اعمال می کند. ربوبیت خداوند در مورد انسان به گونه های مختلفی اعمال می شود و جلوه های گوناگونی دارد...

فرا گرفتن فلسفه و حکمت

آیت الله سید رضی شیرازی می فرمایند:

این­ها که فلسفه را حرام می­دانند الفت ندارند با مسایل فلسفی چون نمی­فهمند ،بی­رغبتند. خواندن حکمت و فلسفه، و آشنا شدن با فلسفه مشاء و اشراق خصوصاً حکمت ملاصدرا ،بسیار ضروری است اما هیچکس ادعای عصمت و مصون بودن همه مطالب فلسفی را ندارد. حکمت واقعیات را از وهمیات جدا می­کند، عدّه که به نور ایمان منورند با جمله «ما متوجه نمی­شویم» شرط انصاف را به جا می­آورند. واقعاً اگر کسی بخواهد توحیدش از جهت نظری قوی شود ضروری است حکمت را فرا گیرد. واقعاً حکمت ملاصدرا به انسان رشد و کمال می­بخشد.

فرمودند: مرحوم سید مرتضی کشمیری روزه بود به دیدن آقای خوئی رفت .آقای خوئی پیش ایشان چایی گذاشت، فرمودند: چشم و خوردند و گفتند :ثواب اجابت دعوت مومن بیشتر از روزه مستحبی است.

کتاب حافظان شریعت (زندگی­نامه سید رضی شیرازی)

10 خصلت در سلوک الی الله

از مکاتیب قطب شیرازی

«مسلک سوم{سالکان} منتهیان {است}، هر آینه این مسلک موقوف باید داشت تا منتهی پیدا شود».

اگر گوید: چون شرح آن نمی­کنی، ما را راه نمودی به طریقی کن، و سلوکی ما را در آموز که ما را به آنجا رساند. گویم: اهلا و مرحبا این یکی بلی.

خوش­‌خوی و کم­‌گوی و بی­‌طمع باش. راستی در گفتار. و درستی در کردار نگاه دار. و خمول بر شهرت بگزین. و آشنایی با خلق کم کن. و ذکر بر دوام می­کن. و به چشم عبرت در اشیاء می­نگر، و صبور باش. چون این ده خصلت به دست گیری، و در آن استوار شوی در فهم آن حقایق که افاضل بشر دریافته ­اند؛ بر دل تو امید هست که بگشاید، و الله ولی التوفیق

میلاد امام صادق علیه السلام ولادت مجدد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

 میلاد امام صادق (ع) به تعبیری ولادت دوباره ی پیامبر (ص) است؛ زیرا پس از به محاق رفتن خورشید معارف نبوی در پی کودتای سقیفه و فاجعه ی کربلا، با رو به ضعف نهادن حکام اموی و مروانی و درگیر شدن آنها با جنبش های مخالف که نهایتاً به سقوط آنان و بر سرکار آمدن عبّاسیان انجامید، فضا و فرصتی برای امام باقر (ع) و بیشتر برای امام صادق (ع) فراهم شد که مجدِداً آموزه های نورانی پیامبر اکرم (ص) به جامعه عرضه کنند و نهضت علمی عظیمی در جهت احیاء و تبیین اسلام راستین بر پا نمایند. ...  

فرمایشی از مولی علی علیه‌السلام در بستر شهادت

دیروز رهبرتان بودم،امروزمایه عبرت شماوفردا از شماجداخواهم شد.  همسایه‌ای بودم که بدنم روزها و شب‌های پی‌درپی همسایه شما بود. ازمن جثه‌ای بی‌روح وبی‌حرکت خواهیدیافت. بدنی که بعد از کلام خاموش شده باشد تا سکوت من شما را پند دهد و ازخاموشی من و بی‌حرکتی اندامم اندرز و پند بگیرید، چرا که این‌ها برای اهل عبرت بهترین موعظه‌هاست وحتی ازکلام رسا و حرف شنیدنی نیز مؤثرتر است.

متن عربی:

 انا بالأمس صاحبکم و أنا الیوم عبرة لکم و غدا مفارقکم و أنما کنت جارا جاورکم بدنی أیاما تباعا و لیالی دراکا و ستعقبون منی جثه خلاء ساکنه بغیر حراک و صامته بعد نطق لیعظکم هدوی و خفوت اطراقی و سکون أطرافی فانه أوعظ للمعتبرین من المنطق البلیغ و القول المسموع.

http://komeily.com/index.php/meeting/matalebosolookie/1203--67-11-93.html

سرّ تک بعدی بودن دشمنی دوستی‌ناپذیر شیطان با انسان چیست؟

خداوند در قرآن فرمود: ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً ﴾ ﴿إِنَّمَا یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ﴾ شیطان دشمن آشتی‌ناپذیر و دشمن شماست آنهم دشمن تک‌بُعدی چرا که با ﴿إِنَّمَا﴾ ذکر کرده است.
اینکه فرمود شیطان دشمن تک‌بُعدی است سرّش این است که بالأخره انسان دشمن‌هایی دارد که قابل مصالحه اند حتی اگر حیوان باشند، چرا که شما دیده اید خیلی‌ها هستند با مار و عقرب زندگی کرده اند و الآن هم زندگی می‌کنند! مگر چنین نیست؟! مگر در این رسانه‌ها نمی‌بینید بعضی ها با مار و عقرب زندگی می‌کنند؟ با پلنگ و یوزپلنگ زندگی می‌کنند، می‌بینید گرگ‌ها، پلنگ‌ها ببرها حتی در خانه‌ها تربیت می‌شوند بالأخره مقداری آشنا می‌شوند و کاری با آدم ندارند اما تنها دشمن دوستی‌ناپذیر انسان،شیطان است و نمی‌شود با او زندگی کرد و فقط باید با او جنگید چرا که اگر بخواهی صلح بکنی او تو را به بند می‌کشد و با هم به جهنم می‌روید، او از هر ماری بدتر است.
برگرفته از درس تفسیر حضرت آیت الله جوادی آملی سوره مبارکه فاطر 1392/08/07


آیت­ الله محمّد­تقی بافقی

 

محمّد­تقی بافقی 

 

ولادت: ۱۲۹۲­هـ.ق.               محلّ ­ولادت: بافق یزد.    

وفات: ­۱۳۶۵­هـ.ق.۱              محلّ­دفن: حرم­ حضرت­ معصومه علیهاالسّلام، مسجد­بالاسر.

محلّ­تحصیل: یزد، نجف.

اساتید: حضرات آخوند ملاّ محمّد­کاظم ­خراسانی، سیّد­محمّد­کاظم یزدی و ... .

استاد­عرفان: سیّد­ احمد کربلایی.

     وی در تمام مدّت اقامت در نجف، هر صبح پنجشنبه، مسیر نجف تا کربلا را پیاده طی می­کرد؛ شب را در حرم امام ­حسین­علیه ­السّلام احیاء می­د­اشت و صبح روز جمعه به سوی نجف برمی­گشت تا شنبه در درس حاضر شود. ایشان پس از هفده ­سال اقامت در نجف، به ایران بازگشت­ و در قم سکونت گزید و در زمره ­ی کسانی بود که در دعوت از شیخ­­ عبدالکریم حائری و حمایت از او برای تأسیس حوزه ­ی علمیّه­ ی قم نقش بسزایی داشت. یک­ بار مرحوم شیخ ­عبدالکریم حائری به آیت­ الله بافقی فرمود: «اگر اوّل ماه پول برای شهریّه ­ی طلّاب نرسید چه باید کرد؟»؛ آقای بافقی فرمود: «آن به عهده ­ی من! اگر در هنگام پرداخت، پول نرسید مرا خبر کنید تا از "رزّاق ذوالقوّةالمتین" روزی نوکران صاحب ­الامر اَرواحُنا­لِتُرابِ­ مَقدَمِهِ ­الفِداه را دریافت کنم»؛ از قضا بعضی اوقات که شهریّه­ی طلاّب عقب می­افتاد، به ایشان خبر می­دادند؛ مرحوم حائری به آیت ­الله بافقی می­گفت: «حالا تو جواب طلاّب را بده!»؛ و شیخ ­بافقی بدون تأمّل پاسخ می­داد: «اگر تا عصر از خداوند شهریّه نگیرم، بنده­ ی خدا نیستم!»؛ بعد به مدرسه ­ی فیضیّه می­رفت و طلاّب را جمع کرده، می­گفت: «با­من­ به ­مسجدِ­بالای­سرِ­­حضرت­­ معصومه علیهاالسّلام بیایید که ­با­ خدا­ کار دارم»؛ و خودش پیشاپیش طلاّب مشغول دعا و صلوات می­شد. هنوز استغاثه و دعا تمام نمی­شد که پول می­رسید؛ این قضیّه مکرّر اتّفاق افتاد.

     محضرش انسان را به یاد خدا می­انداخت و حیاتش تجسّم ورع و تقوا بود. در جاهای خلوت نماز می­خواند و از اقتدای مردم اجتناب می­کرد و در نماز بسیار می­گریست.

     از فرمایشات اوست که می­فرمود: «علی ­بن­ مهزیار اهوازی بیست سال از اهواز به مکّه رفت تا حضرت ولیِّ عصر­ اَرواحُنا­لِتُرابِ­ مَقدَمِهِ ­الفِداه را زیارت کند. چرا یک بار، شب نیمه­ ی ماه­ شعبان به کربلا نیامد تا حضرتش را در کنار قبر جدّش امام حسین علیه­ السّلام ملاقات کند؟!». زمانی که زنان خانواده­ ی­پَهلوی بدون حجاب وارد حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام شدند، شجاعانه به آنها اعتراض کرد و به خاطر این کار، مورد ضرب و شتم رضاخان قرار گرفت و مدّتی به ری تبعید شد. این غَیور مردِمجاهد از شدّت اندوه واقعه ­ی گوهرشاد سکته کرد و بخشی از بدنش فلج­ شد.



۱ - به نقل دیگر ۱۳۶۱­هـ.ق. (کاروان علم و عرفان)

http://ahlevela.com/index.php/shia-mystic/414-mohamad-taghi-bafghi