گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

نحوه آشنایی عالم ربانی آقای حاج سید حسین یعقوبی قائنی و مرحوم آیت الله میرزا علی آقا شیرازی قدس سره

بسم الله الرحمن الرحیم


در سامرا بسیار غریب بودم و با هیچ ‏کس نمى ‏توانستم انس بگیرم و از این جهت خیلى ناراحت بودم. یک روز به حرم عسکریین علیهما السلام رفتم و در آنجا از خداى متعال درخواست کردم که یک کمک روحى و یا یک رفیق و برادر روحانى نصیبم گرداند.
همان روز وقتى به منزل رفتم آقاى سید اسماعیل مرعشى به آنجا آمده بود. وى که از اقوام خانواده‏ ى ما بود و به حقیر نیز علاقه داشت گفت: آسید حسین! امروز ناهار یک مهمان داریم که باب کار شماست، شما هم بیایید. پرسیدم: کیست؟ گفت: بعد که آمدید معلوم مى ‏شود.
دعوتش را پذیرفتم. و وقتى به منزل ایشان رفتم مهمانش که پیر مردى منور و با وقار بود مرا جذب کرد و دریافتم که او یک روحانى عادى نیست.
پس از صرف ناهار فرمود: مى‏ خواهم براى آقایم حضرت ابا عبد اللّه‏ الحسین علیه السلام روضه بخوانم. آنگاه با لسانى ساده گفت: آقایان و برادران! چند دقیقه دل‏هاى‏ تان را به من بدهید. من با دل‏هاى‏ تان کار دارم. و همین‏ که گفت: «صلى اللّه‏ علیک یا ابا عبد اللّه‏» گریه شروع شد و روضه ‏اى بسیار با اخلاص خواند.
ایشان آیت اللّه‏ آقاى حاج میرزا على آقا شیرازى - اعلى اللّه‏ مقامه الشریف - بودند که خداى متعال ملاقات‏ شان را به برکت مرقد شریف عسکریین علیهما السلام نصیب حقیر فرمود.
با اینکه سابقه‏ ى آشنایى نداشتیم، پس از روضه به من فرمودند: برویم با هم قدم بزنیم.
در آن ایام ملتزم بودم که عصرهاى جمعه سوره‏ ى قدر را صد مرتبه بخوانم و وقتى مى‏ خواندم آثار عجیبى از آن مى‏ دیدم. در حدیث نیز وارد شده: خداوند در روز جمعه هزار نسیم رحمت دارد که به هر بنده، آنچه از آن رحمت را که بخواهد عطا مى ‏کند. و کسى که عصر جمعه صد مرتبه سوره‏ ى قدر را بخواند حق تعالى آن رحمت‏ ها را مضاعف کرده و به او عطا مى‏ فرماید.
حقیر به این مطلب چنان یقین پیدا کرده بودم که هر وقت موفق به خواندن آن مى‏ شدم منتظر رحمتى خاص بودم و معمولاً هر چند تا آخر شب عنایتى نصیبم مى ‏شد.
آن روز هم جمعه بود. در بین راه مطالبى بین ما رد و بدل شد. بنده که از ایشان خوشم آمده بود خواستم تحفه ‏اى به ایشان بدهم؛ لذا عرض کردم: شما عصرهاى جمعه صد مرتبه سوره‏ ى قدر را بخوانید و ببینید چه مى ‏بینید.
ایشان هم نگاهى به من کرد و فرمود: شما هم وقت خواب صد مرتبه سوره ‏ى توحید را بخوانید و ببینید چه مى ‏بینید.

                                             «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها.»

در خلال این صحبت‏ ها آشنایى بیشترى پیدا کردیم. خدمت ایشان عرض کردم: من مدتى است که یک ناراحتى دارم. پرسید: ناراحتى شما چیست؟ عرض کردم: گرفتار حدیث نفس شده‏ ام. دائما گویا کسى با من حرف مى‏ زند و این وضع موجب اذیت و مانع روحى من شده، به طورى که دیگر حضور قلبى برایم نمانده است.
ایشان ذکر شریفى را به حقیر تعلیم کرده و فرمود: چنانچه آن را بگویید ناراحتى شما برطرف مى ‏شود.
بنده در آن موقع حالم طورى بود که هیچ ذکرى را جز از طریق ائمه‏ ى معصومین قدس سرهما قبول نمى‏ کردم مگر اینکه خود آن بزرگواران به نحوى مرا به شخص دیگرى ارجاع دهند.
جناب حاج میرزا على آقا شیرازى - رحمت اللّه‏ علیه - که این معنا را در من حس کرد بلافاصله فرمود: این ذکر از من نیست، از حضرت سید الشهداء علیه السلام است.
متأسفانه باز هم متوجه نشدم که ذکر مورد نظر ایشان حواله‏ ى آن حضرت است؛ لذا باطنا آن ذکر شریف را از ایشان نگرفتم.
آنگاه عرض کردم: آقا ! چرا من با کسى انس نمى ‏گیرم؟ فرمود: به خاطر اینکه انس سنخیت مى‏ خواهد.
حال من در آن‏ وقت این طور بود که همه ‏ى مردم را از خود بهتر و خود را از هر کس بدتر مى ‏دیدم. و به همین جهت پیوسته خود را ملامت مى‏ کردم. و گاهى که در کوچه و خیابان کسى به من سلام مى‏ کرد چنان متأثر مى‏ شدم که گریه کرده و مى ‏گفتم: اگر اینها مى‏ دانستند من چقدر بد هستم هرگز به من سلام نمى ‏کردند.
از این رو فرمایش آن روحانى بزرگوار را مؤید حال خود گرفته، عرض کردم: معلوم مى ‏شود من خیلى بد هستم و کسى به بدى من نیست تا با او سنخیت داشته، انس بگیرم.
ایشان که گویا در صدد تشویق حقیر بود نگاهى به من کرد و فرمود: نه، نمى‏ یابى که انس نمى‏ گیرى. پرسیدم: چه چیز را نمى‏ یابم؟ فرمود: مؤمن را.

                                                        المؤمن أعزّ من الکبریت الاحمر.

سپس براى نماز به حرم مطهر رفتیم. هنگامى که خواستم اقتدا کنم ایشان مانع شد. عرض کردم: آقا ! من مى‏ خواهم فیض ببرم. فرمود: نماز جماعت براى فضیلت است. نماز من قصر و نماز شما تمام است. اقتدا به مسافر براى کسى که نمازش تمام است کراهت دارد. و نمازش را به تنهایى خواند. خدایش رحمت فرماید.
ناگفته نماند آن حالت حدیث نفس که شبیه نوعى بیمارى مالیخولیا بود در مدتى که در سامرا بودم باقى بود. تا اینکه یک روز در کربلا در حرم مطهر حضرت ابا عبد اللّه‏ علیه السلام عرض کردم: آقا جان! شما مى‏ بینید که من بیمارم و روحم ناراحت است، پس چرا نجاتم نمى‏ دهید؟
همان شب در عالم رؤیا دیدم که در نیمروز (روستاى ییلاقى مرحوم پدرم) در قلعه ‏اى هستم و آن قلعه که متعلق به من است تاریک مى ‏باشد و بنده در صدد روشن کردن چراغى هستم، لکن هر چه کبریت مى ‏زنم روشن نمى‏ شود. در این هنگام، همان حالت وسوسه‏ ى نفس پیدا شد و متوجه شدم همین حالت است که مانع روشن شدن کبریت مى‏ شود؛ لذا شروع به گفتن اذکار و اوراد کردم، امّا به هر ذکر و وردى مشغول شدم تأثیرى نبخشید. ناگهان ذکر شریفى را که آقاى حاج میرزا على آقا شیرازى - رضوان اللّه‏ علیه - به من تعلیم کرده بود به یاد آوردم. و آن ذکر این بود:

«بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الاّ باللّه‏ العلى العظیم و صلى اللّه‏ على محمد و آله الطیبین لا ملجأ و لا منجا منک الاّ الیک».

همین‏ که مشغول آن ذکر شدم چراغ روشن شد و تمام قلعه منور گردید و آن حالت وسوسه به کلى برطرف شد و از خواب بیدار شدم.
بلافاصله گویا از طرف آقا امام حسین علیه السلام به قلبم الهام شد که ما در همان زمان داروى درد تو را دادیم، خودت عمل نکردى و حال از ما گله مى‏ کنى!


منبع:http://sadeghin.net/Main.html

تأملی موضوعی بر مناجات شعبانیه

یکی از نغزترین و زیباترین ادعیه ها، مناجات شعبانیه است که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام  در ماه شعبان المعظم آن را می خواندند. موضوعات مطروحه در این مناجات را می توان به هفت محور تقسیم کرد. اول اینکه مناجات کننده از چه موضعی وارد شده است. دوم، نگاه شخص مناجات کننده به حضرت حق است. سوم، تشکر و سپاس از الطاف بیکران باریتعالی و چهارم، احساس و حالت شخص دعاکننده است. پنجم...  

نظر یک مرجع درباره جوک و لطیفه علیه قومیت ها

گاهی این جوک ها برای افرادی ساخته می شود که در قید حیات نیستند و این خیلی بد است، چون این شخص زنده نیست تا از او حلالیت طلبیده شود.

به گزارش شیعه آنلاین، حضرت آیت الله شبیری زنجانی حفظ آبروی مؤمنان را از موضوع های مورد تأکید شریعت دانست و فرمود: کسی حق ندارد به آبروی مومن لطمه بزند.

معظمٌ له در پاسخ به این پرسش که «ساختن و انتشار لطیفه و جوک برای قومیت ها چه حکمی دارد؟»، بر حفظ حرمت افراد و نژادها و قومیت ها در جامعه دینی تاکید کرد.

مرجع عالی قدر شیعیان خاطر نشان کرد: جان، مال و آبروی افراد از موضوع های مورد تاکید شریعت مطهّر است و افراد باید نسبت به آن مراقب باشند. گفتن این لطیفه ها هم اگر منشأ بی آبرویی برای افراد یا صنفِ دارای آبرو و جایگاه در جامعه باشد، اشکال دارد.

ایشان ادامه داد: کسی حق ندارد به آبروی مومن لطمه بزند ولو اینکه خود شخص نشنود. غیبت هم همین است؛ یعنی ممکن است حتی خود شخص متوجه نشود که در نبود او چه گفته اند اما در جامعه آبروی او لطمه خورده است.

حضرت آیت الله شبیری زنجانی نسبت به رواج لطیفه و جوک برای شخصیتهای مذهبی و ملی که از دنیا رفته اند ابراز تاسف کرد و فرمود: گاهی این جوک ها برای افرادی ساخته می شود که در قید حیات نیستند و این خیلی بد است، چون این شخص زنده نیست تا از او حلالیت طلبیده شود. گاهی هم به بزرگان دینی نسبت داده می شود که این موضوع مصداق توهین به دین است و حتی نزدیک به کفر است

یا رسول الله

حضرت ابو طالب (عموى نبی اکرم صلّى اللّه علیه و آله) گوید: هرگز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دروغى ‏نشنیدم، و خلقى از اخلاق جاهلیت در او ندیدم، خنده بى‏ جایى از او مشاهده ‏نکردم. با کودکان بازى نمى ‏کرد و به آنان علاقه نشان نمى ‏داد، و تنهایى و تواضع ‏بهترین چیزها نزد او بود.

http://www.islamicecenter.com/PAYAAMBAR/sonanonnabi_tabaatabaaei_fehrest.html

آشنایی با شخصیت و زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم


استاد مهدی طیب

MP3

موضوع: آشنایی با شخصیت و زندگی پیامبر اکرم (ص)

آشنایی با شخصیت و زندگی  پیامبر اکرم  (ص)

آیا از نظر محیی الدین فرعون در آخرت جزء نجات یافتگان است

  استاد محمد حسن وکیلی:
پاسخ:۱

اعتقاد به نجات فرعون در آخرت اعتقادی باطل است که نه ظواهر آیات کریمة قرآن آن را تایید می‌نماید و نه روایات شیعی ولی درباره سخن جناب محیی‌الدین در مورد فرعون توجه به نکاتی لازم است:

۱- این سخنی که از محیی‌الدین نقل نمودید اعتقاد جزمی و نهائی ایشان نیست بلکه وی در فتوحات در باب ۶۲ در ذیل عنوان

«المجرمون: طوائفهم و أصنافهم‌» می‌فرماید:
«و هذا القسم هم أهل النار الذین هم أهلها و هم المجرمون خاصة الذین یقول الله فیهم وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ أی المستحقون بأن یکونوا أهلا لسکنى هذه الدار التی هی جهنم یعمرونها ممن یخرج منها إلى الدار الآخرة التی هی الجنة و هؤلاء المجرمون أربع طوائف کلها فی النار لا یُخْرَجُونَ مِنْها و هم المتکبرون على الله کفرعون و أمثاله ممن ادعى الربوبیة لنفسه و نفاها عن الله فقال یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ من إِلهٍ غَیْرِی و قال أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‌ یرید أنه ما فی السماء إله غیری و کذلک نمرود و غیره و الطائفة الثانیة المشرکون‌ ... » [۱]

در اینجا می‌بینیم در این اثر که از آخرین تألیفات وی نیز هست تصریح می‌کند که فرعون از جهنمیانی است که هرگز از آتش خارج نمی‌شود.

و در باب ۱۹۸ در فصل نهم توحید ثانی‌عشر نیز درباره فرعون بحثی می‌کند و امر وی را به خداوند وا می‌گذارد و می‌گوید:

« من نفس الرحمن هو قوله حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ به بَنُوا إِسْرائِیلَ هذا توحید الاستغاثة و هو توحید الصلة فإنه جاء بالذی فی هذا التوحید و هو من الأسماء الموصولة و جاء بهذا لیرفع اللبس عن السامعین کما فعلت السحرة لما آمنت برب العالمین فقالت رَبِّ مُوسى‌ وَ هارُونَ لرفع اللبس من أذهان السامعین و لهذا توعدهم ثم تمم و قال وَ أَنَا من الْمُسْلِمِینَ لما علم إن الإله هو الذی ینقاد إلیه و لا ینقاد هو لأحد قال على ابن أبی طالب أهللت بما أهل به رسول الله ص و هو لا یعرف بما أهل به فقیل منه مع کونه أهل على غیر علم محقق فأحرى إذا کان على علم محقق فاعلم بذلک فرعون لیعلم قومه برجوعه عما کان ادعاه فیهم من أنه ربهم الأعلى فأمره إلى الله فإنه آمن عند رؤیة البأس و ما نفع مثل ذلک الایمان فرفع عنه عذاب الدنیا إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ و لم یتعرض للآخرة ثم إن الله صدقه فی إیمانه بقوله آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ فدل على إخلاصه فی إیمانه و لو لم یکن مخلصا لقال فیه تعالى کما قال فی الأعراب الذین قالوا آمنا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فی قُلُوبِکُمْ فقد شهد الله لفرعون بالإیمان و ما کان الله لیشهد لأحد بالصدق فی توحیده إلا و یجازیه به و بعد إیمانه فما عصى فقبله الله إن کان قبله طاهرا و الکافر إذا أسلم وجب علیه إن یغتسل فکان غرقه غسلا له و تطهیرا حیث أخذه الله فی تلک الحالة نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى‌ و جعل ذلک عبرة لِمَنْ یَخْشى‌ و ما أشبه إیمانه إیمان من غرغر فإن المغرغر موقن بأنه مفارق قاطع بذلک و هذا الغرق هنا لم یکن کذلک لأنه رأى البحر یبسا فی حق المؤمنین فعلم أن ذلک لهم بإیمانهم فما أیقن بالموت بل غلب على ظنه الحیاة فلیس منزلته منزلة من حضره الموت فقال إِنِّی تُبْتُ الْآنَ و لا هو من الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ وَ أَمْرُهُ إِلَى الله تعالى و لما قال الله له فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً کما کان قوم یونس فهذا إیمان موصول و قدم الهویة لبعید ضمیریه علیه لیلحق بتوحید الهویة» [۲]

و به تعبیر دیگر سخن جناب محیی‌الدین در فصوص معلوم نیست حکم قطعی و جزمی باشد بلکه چه بسا از باب بحث علمی و بررسی احتمالات است.

۲- این سخن جناب محیی‌الدین یک بحث تفسیری است و وی با استناد به آیات قرآن کریم به چنین اعتقادی رسیده است و از قضا آن را ظاهر آیات قرآن کریم می‌داند و معتقد است هیچ آیه‌ای که نص در رد ایمان فرعون باشد وجود ندارد و بلکه ظهور آیات در آنست که ایمان وی با صدق و اخلاص بوده است. شیخ مکی در الجانب الغربی به تفصیل و با زبان ساده استدلالات قرآنی محیی‌الدین را شرح داده است.[۳]

پس این سخن گرچه به اعتقاد ما خطا و اشتباه است ولی نمی‌توان به کسی که به استناد یک بحث تفسیری چنین چیزی را از ظاهر آیات قرآن – و نه با تأویل – برداشت نموده است اعتراض نمود.

۳- این اعتقاد اختصاصی به محیی‌الدین ندارد بلکه در میان اهل سنت عده‌ای چنین برداشتی از آیات کریمه قرآن داشته‌اند.

شعرانی در یواقیت در جلد اول، ص۱۲ می‌نویسد:

قال شیخ الاسلام الخالدی رحمه الله:

و الشیخ محیی‌الدین بتقدیر صدور ذلک عنه لم‌ینفرد به بل ذهب جمع کثیر من السلف الی قبول ایمانه لما حکی الله عنه أنّه قال آمنت انّه لااله اله الذی آمنت به بنو بنی إسرائیل و أنا من المسلمین و کان ذلک آخر عهده بالدنیا. و قال أبوبکر الباقلانی قبول ایمانه هو الأقوی من حیث الاستدلال و لم یرد نص صریح أنّه مات علی کفره. انتهی

و دلیل جمهور السلف و الخلف علی کفره أنّه آمن عند الیأس و إیمان أهل البأس لایقبل و الله أعلم.[۴]

۴ -مغالطه‌ای که معمولا مخالفان عرفان مرتکب آن می‌شوند اینست که چون مردم ارتکازًا فرعون را بد می‌دانند چنین وانمود می‌کنند که محیی‌الدین طرفدار انسان‌های بد است و از آنها تعریف می‌نماید؛ پس خود او نیز بد است.

در حالیکه محیی‌الدین بر فرض پذیرش نسبت مزبور به او، فرعون را انسانی توبه‌کار دانسته و لذا وی را بهشتی می‌داند نه اینکه با علم به بد بودن وی از وی تعریف و تمجید نماید.

و این امر جز یک اشتباه علمی و تفسیری هیچ چیزی را در پی ندارد چنانکه در دوره‌هائی جماعتی از شیعیان و محبان اهل‌بیت علیهم السلام به علت، جهل خلفای غاصب و قاتلان حضرت زهرا سلام الله علیها را افرادی نیکو و از اصحاب اخیار حضرت رسول الله می‌شماردند و زبان به لعن و طعن ایشان نمی‌گشادند و چون این امر از سر جهل بود هیچ نقصی در ولایت و محبت ایشان ایجاد نمی‌نمود.

پس مسأله مزبور یک مسأله علمی صرف است و هیچ ربطی به خوبی و بدی محیی‌الدین و درستی و بطلان دیگر عقائد وی ندارد؛ گرچه مخالفان عرفان از هر مسأله بی‌ربطی به هر شکلی که بتوانند سوء استفاده نموده و بر ضد عرفای بالله به کار می‌برند.

پانویس

۱. الفتوحات، ج۱، ص۳۰۱

۲. فتوحات، ج۲، ص۴۱۰

۳. الجانب الغربی، ص ۱۰۴ -۱۲۰

۴. الیواقیت و الجواهر، ج۱، ص۱۲

بعثت رسول مهربانی و اخلاق

به تعبیر آیه ی صد و هفتم سوره ی انبیاء : " وَ ما ارسلناکَ الاّ رحمة للعالَمین" پیغمبر صلی الله علیه و آله "رحمة للعالمین" هستند؛ رحمتی برای همه ی عالمیان و اهل عالمند. تنها برای مسلمانان و مؤمنان نیستند. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله رسول رحمت و مهراند و به تعبیری امام الرحمة هستند....

مسألة «التکتّف» فی الصّلاة

 

مسألة «التکتّف» فی الصّلاة

ادامه مطلب ...

در سوگ هفتمین ستاره ی آسمان امامت

به نقل بیشتر مورّخان شهادت حضرت موسی کاظم علیه السّلام، در بیست و پنجم ماه رجب المرجب سال ۱۸۳ هجری قمری واقع شده است. به رسم ادب و عرض ارادت به محضر آن اسوه ی صبر و شکیبایی، چند روایت از آموزه های گهربار آن امام همام نقل می گردد. حضرت در روایتی فرمودند: می خواهید از انسان های صالح شوید و صلاحیت پیدا کنید؟ می خواهید از انسان های شایسته شوید و شایستگی پیدا کنید؟ راهش این است که با انسان های صالح و شایسته مجالس و همنشین باشید؛ این امر سبب می شود انسان به سوی صلاح و شایستگی جلب و جذب شود. راحت ترین راه برای خوب شدن، همنشینی با خوبان است.