گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

دو نور در دل

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و به نستعین و صلی الله علی محمّد و آله‌الطاهرین

بیانات استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی سلمه الله


قال الصادق علیه السلام: «ما من مؤمن الا و فی قلبه نوران: نورٌ خیفه، و نورٌ رجاء؛ لو وزن هذا لم یزد علی هذا؛ و لو وزن هذا لم یزد»

(تحف العقول: حکم و مواعظ الامام الصادق علیه السلام؛ تالیف ابومحمد حسن حرانی)

امام صادق(علیه السلام) می­فرمایند:

مومنی نیست مگر این که در دل او دو نور وجود دارد: نوری از ترس و نوری از امید، اگر نور امید را وزن کند، بر نور ترس سنگینی نمی­کند و اگر نور ترس را نیز بسنجد، بر نور امید سنگینی نخواهد کرد!

شرح درس

در این بند یک مطلب نورانی، آن‌هم از امام صادق علیه‌السلام آمده که مأخذ این روایت در کتاب تحف العقول است، آنجا که ایشان جمع‌آوری حکمت‌ها و پندهایی را از رئیس مذهب امام صادق علیه‌السلام کرده است.تُحَفُ العُقول نوشته ابومحمد حسن حرانی یا حلبی، معروف به ابن شعبه از علمای بزرگ قرن ۴ ه.ق. از کتاب‌های مشهور در حکمت‌ها و موعظه‌ها از امامان شیعه است. 

عنوان این مطلب «نوران فی القلب» یعنی دو نور در دل هست. توجه کنید که دل، مخصوصاً دل سالک همیشه باید در آن نور و روحانیت و معنویت باشد و آنی از این نورهای الهی خالی نباشد.الآن مجلسی که ما نشسته‌ایم بسیار مجلس محترم، مجلس نور، مجلسی که موردتوجه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. ازآنجایی‌که الحمدالله یک جمعی مخلصانه دورهم جمع شده‌اید و اینجا خلوص می‌خرند. اگر خدای‌نکرده ذره‌ای از تظاهر و ریا باشد، کار ما لنگ است.

قال الصادق علیه‌السلام:

«و ما من مؤمن الا و فی قلبه نوران»

هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در دل او دو نور وجود دارد. حالا ممکن است بعضی بگویند ما که این نور را حس نمی‌کنیم. می‌دانید که امام صادق علیه‌السلام کلام شریفشان در اول حدیث روی شخص باایمان و مخلص است. اگر کسی واقعاً این ایمان و ولایت در دل او باشد حالا چه ضعیف چه قوی، احساس این دو نور را دارد. حالا ببینیم این دو نور که امام صادق(ع) فرموده‌اند چیست.

«نورٌ خیفه و نورٌ رجا»

فرمودند که این دو نور و این دو نیرویی که مؤمن با این دو نیرو و این دو نور قوت الهی به‌پیش می‌رود، یکی عامل خوف است و دیگری عامل امید و رجا.

سپس فرمودند:

«لو وزن هذا، لم یزد علی هذا و لو وزن هذا، لم یزد علی هذا»؛

ازآنجاکه دو نور در دل هست این جمله دومرتبه تکرار شده. یک‌مرتبه نظر روی نور خوفی دارد و مرتبه دیگر نظر روی نور رجایی دارد. امام صادق علیه‌السلام در این جمله آخر حدیث می‌خواهند این مطلب را به ما بفهمانند که این دو عامل و این دو نیرو که باید همیشه در نفس مؤمن باشد، هم خوف باشد و هم امید و با این دو بال باید مؤمن پرش کند، می‌فرمایند باید طوری باشد که این خوف و رجا متعادل باشد. متعادل بودن این دو، شرط ایمان است. فرمودند که اگر نور امید را وزن کند بر نور خوف سنگینی ندارد و عکس آن، اگر نور ترس را هم بسنجد باز بر نور امید سنگینی نخواهد کرد.

خلاصه مطلب این است که مؤمنان باید به این مطلب دقیق و لطیف توجه کنند: درست است که میگوییم باید از عذاب خدا بترسیم، حالا آن‌هایی که پایین‌تر هستند فکر عذاب را می‌کنند ولی آن‌هایی که کمی در این راه بالاتر هستند به عذاب خدا خیلی توجه نمی‌کنند، آن‌ها به عظمت و بزرگی خدا توجه دارند، آن مسئله برایشان نسبت به عذاب الهی خیلی مهم‌تر و حساس‌تر است و البته منکر عذاب الهی هم نیستند؛ ولی این خوفی که اینجا بیان شده است مراتب دارد. خوف خواص بیشتر از آن منزلت، هیبت، کبریا و عظمت پروردگار عالم است و این خیلی مهم است و هم‌چنین امیدشان هم امید به عطف و کرم و فضل الهی است.

باید خوف و رجا همان‌طوری که امام صادق(علیه السلام) فرمودند متعادل باشد و اگر این دو تا در دو تا کفه میزان گذاشتیم، هم وزن باشند. همان‌طوری که مثلاً در دکان عطاری متاعی را می‌گذارند و می‌سنجند و باید که میزان خفیف نباشد و هر دو متعادل باشند، شما هم در اینجا باید به دلت نگاه کنی و ببینی آیا خوفت به‌اندازه‌ای هست که به اندازه رجا رسیده باشد؟ یا نه می‌بینی امیدت بیشتر است؟ 

این اشتباه را بعضی می‌کنند حتی در این طریقت الی الله؛ بعضی‌ها می‌آیند و می‌خواهند اهل سیر و سلوک را توجیه کنند و فکر می‌کنند این خیلی عامل پیشرفت و نیروی خوبی باشد برای این‌که این شخص به جلو برود و لذا می‌آید از راه محبت می‌گوید و محبت را عنوان می‌کند و می‌گوید که ما باید محبتی باشیم. حال این محبت، رجا و امیدی که به نظر بعضی از این‌ها بیشتر ما را به خدا نزدیک کند، ممکن است رجا و امید کاذب باشد!

خیلی باید دقت کرد؛ چون رجا کاذب و غیر کاذب دارد. مثلاً یک کشاورز اگر درست به آن بذری که پاشیده است رسیدگی نکند، آبیاری نکند، آفت‌ها را از زراعت دور نکند، چطور می‌خواهد از این زراعت انتظار محصول خوب و فراوان داشته باشد. وقتی می‌تواند به این محصول امید داشته باشد، که تمام آن چه برای این زرع لازم است، همه را انجام داده باشد. ولی اگر یک مقداری را انجام بدهد، به امید این که فردا محصول زیادی درو می کند، به او خواهند گفت که این کار شما درست نبوده و امید شما کاذب و دروغ بوده است. اگر شما محصول خوب و زیاد می‌خواستی، باید درست به این زراعت رسیدگی می کردی تا امید واقعی از محصول و نتیجه زیاد خود داشته باشی.

همین‌طور هم ما به این‌ها [که خود را اهل محبت می نامند]می‌گوییم این حرفی که شما می‌گویید محبتی، محبت باید از روی صدق و راستی، از روی اعمال دینی، اعمال صالحه و تکالیف شرعی باشد؛ و الا بیاییم در مسئله گناه کردن و خطا کردن و حق‌الله و حق‌الناس کوتاه بیاییم و بگوییم خدا می‌گذرد و ما محبت داریم و ما را به محبت علی بخشیدند و می بخشند و از این گفته‌ها که بعضی‌ها می‌گویند، صحیح نیست.

لذا در این حدیث شریف امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند که خوفت هم به اندازه امیدت باشد. هرقدر امیدت هست، همان مقدار هم خوفت باشد. اگر بتوانی به اندازه‌ای که امیدت را زیاد کردی خوفت را زیاد کنی این خوب است، ولی اگر یکی کم یا یکی زیاد باشد، نتیجه معکوس می‌دهد و آن محصول مفید را نخواهد داد.

مثلاً اگر آمدی خوفت را زیاد کردی به این معنا که بگویی من گنه‌کارم، من معصیت‌کارم من توبه‌ام قبول نمی‌شود، گریه و ناله و توسل و اینکه ما خیلی گنه‌کار و معصیت‌کاریم؛ و از این‌طرف آدم زیاده‌روی کند مبتلا به چه می‌شود؟ مبتلا به یاس از رحمت خدا می‌شود و این کار شیطان است. شیطان می آید وسوسه می‌کند و می‌گوید تو کجا و آن مراتب که برای بزرگان اهل معرفت گفتند کجا! شما کجا و دسترسی به آن مقامات کجا. حالا چه‌بسا این بنده خدا بیست سال در این راه باشد، بازهم خیال می‌کند اول راه است!

این شخص در اینجا نسبت به داده‌هایی که خداوند در این راه بهش داده ناسپاس است. برای این‌که بفهمد واقعاً چطور است خودش را پهلوی یک کافر، منافق و کسی که اصلاً اهل این راه و طریقت نیست یا مخالف است، یا اهل غفلت است، یا اهل محبت دنیا است و در این حالت به سر می برد، قرار دهد. وقتی خودش را مقایسه کرد، می‌بیند من کجا و او کجا؛ اینجا جای شکر دارد. لذا نمی‌شود آدم زیاد خودش را به وادی خوف بیندازد. باید از آن طرف هم به رحمت خداوندی، به دستگیری و الطاف خدا توجه کند.

حالا اگر بخواهد از جهت رجا پیش برود و احادیث رجا و آیات رجا و این که ما شیعه و پیرو علی(علیه السلام) هستیم و ما اصلاً بدنمان به آتش سوخته نمی‌شود و ما را به عذاب معذب نخواهند کرد ]را بیش از حد مد نظر قرار دهد و اگر به او گفته شود که] این‌همه آیات قرآن راجع به عذاب و جهنم و طبقات جهنم هست، چه می شود؟! او می‌گوید ما کجا و جهنم کجا؟!! ما بهشتی هستیم! [در حالی که] اعمالش هم صفر است!! و باز می‌گوید خدا غفور است و رحیم است و ...؛

اینجا دارد خودش را فریب می‌دهد و کار درست نمی‌شود. اینجا محصولش چیست؟ محصول امید زیاد به خدا این است که دلش را در امن‌ و امان از عذاب الهی قرار می دهد؛ در حالی که این را فقها «الامن من مکر الله» و ]دیگری را] «یاس من روح‌الله» گفته‌اند، که هر دو از «کبائر ذنوب» است که باید پرهیز کرد.

شما می‌گویید چاره و راه‌کار چیست؟

راه‌کار این است که شما همیشه خودتان را محک بزنید. هر مدتی مثلاً یک ماه که گذشت محک بزنید بشینید با خودتان، بین خودتان و خدا قضاوت کنید، دل را روی کار بیاورید ببینید در دل چیست؟ در دل بیشتر خوف است یا رجا یا نصفش رجا است یا نصفش امید است. آنچه مطلوب است این است که نصفش امید باشد، نصفش خوف باشد. لذا اگر کم‌ و زیاد شد یعنی اگر خوف یا رجایمان زیاد شد، [باید آن را متعادل کنیم]؛ مثلا اگر دیدیم که داریم از وظایف شرعی‌مان نسبت به خانواده و حق‌الناس کوتاه می‌آییم و در خودمان هستیم، با این که مسئولیت اجتماعی و مسئولیت کار و مسئولیت خانواده داریم، [باید رفتار خود را اصلاح کنیم]؛ 

ما دیدیم، شما هم می‌بینید که بعضی‌ها که در این راه می‌افتند دیگر نسبت به حق جامعه و خانواده توجه نمی‌کنند؛ نسبت به خانم‌هایشان توجه ندارند؛ آقا می‌خواهی ذکر بگویی، باید ذکرت را وقتی بگویی که حق خانمت نباشد، آن‌وقتی که باید به [مسائل زناشویی بپردازی]، نباید ذکر بگویی؛ نباید کسی از دست شما رنجش پیدا کند؛

نه خود برنج نه دیگری را برنجان؛ اصلاً یک آفت بزرگی که در این راه هست مسئله رنجاندن است. اگر دل کسی بشکند و اگر کسی از دست شما رنجور بشود، بدانید که در این راه هیچ پیشرفتی نخواهید کرد. لذا برای حق خانواده و فرزند و تربیت فرزند، وقت و اوقاتی بگذارید و زمان ذکرتان را وقتی نگذارید که مزاحم وقت دیگری باشد.

من این را بارها گفتم که آقایان باید نسبت به خانم‌هایشان توجه کنند. اگر نسبت به زن و عیالت بی‌اعتنا بشوی، شیرازه زندگی و نظم زندگی به هم می‌خورد. آن‌وقت می‌گویند این‌ها چه سالکی هستند که این‌طور رفتار می‌کنند؟ بنابراین تا بتوانی باید خانمت را در راه سیر و سلوک بیاوری. حالا بهش یک مقدار مستحبات بده، نماز شب ‌بیدار می‌شوی بیدارش کن. باید نماز شب بخواند مثلاً زیارتی می‌روی او را با خودت ببر، تا او هم بیاید با شما هم‌فکر و هم درد]بشود[و همکاری با شما کند. اگر به او بی‌توجهی کنی و ولش کنی و بگویی عیسی به دین خود موسی به دین خود! که بعضی‌ها هم این‌طوری می‌گویند و توجه نکنی که هر کار بکند، هر طور برود و آزادش بگذاری، بعداً همین خانمت یک مزاحم برای شما می‌شود. کسی که همیشه باید سرت را پهلوی سرش بگذاری، دشمن شما و مخالف شما می‌شود. نباید این‌طوری  رفتار کنی که فردا مخالف شما بشود. لذا این جهات را رعایت بکنیم و خوفمان باید به اندازه باشد و امیدمان هم به اندازه باشد.

و صلی‌الله علی‌محمّد و آل محمّد

 

دریافت فایل صوتی

alt



[1]
. بیانات حضرت استاد آیت الله کمیلی (حفظه‌الله) در تاریخ 1393/07/03؛ مطابق با  29ذئ­القعده 1435