گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

اجل نزدیک و آروزهاى دراز

بسم الله الرحمن الرحیم


منبع:کتاب فریاد جرس ص 172 تا 177


«إقْتَرِبْ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فى غَفْلَةٍ مُعْرِضونَ.»(1)

«حساب مردم نزدیک شد و ایشان در غفلت و اعراضند.»

عجب است از آدمى که احتمال حیات فردا را ندهد و از ساعت اجل خویشتن خبر ندارد مع‏ذالک براى تا ده سال دیگر نقشه کشیده.

«لَوْ ظَهَرَتِ الآجالُ إفْتَضَحَتِ الآمالُ.»(2)

«اگر مرگ‏ها چهره نمایند آرزوها به ر سوایى کشند.»

«ذَرْهُمْ یَأْکُلوا وَ یَتَمَتَّعوا وَ یُلْهِهِمُ الأمَلُ.»(3)

«رها کن ایشان را که بخورند و بهره برند، آرزوها ایشان را به هلاکت کشد.»

در گورستان کمى تأمل کن، از خفتگان در گور بپرس که چه آرزوها را در کنار خود دفن کردید؟ چه نقشه‏ها را پیاده نکرده به باد دادید؟ چه معامله و تجارت‏ها را انجام نداده واگذاشتید، چه ساختمان‏ها را تمام نکرده رها کردید، چه دختران را شوهر نداده ترک نمودید تو را گویند: چون اجل آمد، ما را فرصت کلامى و سلامى هم نبود.


1 . سوره انبیاء، آیه 1.

2 . حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام .

3 . سوره حجر، آیه 3.

(172)

 جهان همیشه به پیر و جوان نخواهد ماند  به جز خداى جهان در جهان نخواهد ماند
 اگر چه مرگ جوان داغ مى‏کند دل پیر  مدار غصّه که پیر و جوان نخواهد ماند
 اجل چو در رسد، از هیچ در امان مطلب  که هیچ کس زاجل درامان نخواهد ماند
 مکوش در طلب عمر و عیش جاویدان  که هیچ کس به جهان جاودان نخواهد ماند
 مچین بساط تنعم که در بسیط زمین  نشاط عیش بر اهل زمان نخواهد ماند
 برآستان رضا سربنه به حکم قضا  که هیچ سر، بر این آستان نخواهد ماند

(صادق سرمد)

غایات اگر چه در وجود خارج واپسین‏اند، اما در وجود ذهنى آغازین مى‏باشند و همواره مشوّق و محرک انسانند، براى یک دانشجوى پزشکى باز کردن مطب و بر کرسى طبابت نشستن اگرچه بعد از سال‏ها به چنگ آید، لیکن از آن ساعت که خود را براى کنکور آماده مى‏سازد در ذهن است و این آرزوست که او را به مطالعه و شب نشینى و مجاهدت وا مى‏دارد و این آرزو یا به دست آید و یا به دست نیاید، و اگر هم به دست آید در روز مرگ باید آن را واگذاشت و این است سرنوشت تمام آرزوها.

اما آن را که آرزو لقاى پروردگار و وصال اوست، نه تنها در طول سلوک

(173)

الى اللّه‏ مشوّق و دلخوشى زندگانى است، بلکه سرانجام وصال و سعادت را در پیش دارد.

«مَنْ کانَ یَرْجوا لِقاءَ اللّه‏ِ فَإنَّ أجَلَ اللّه‏ِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ.»(1)

«آن کس که امید دارد ملاقات پروردگار را به راستى که آن وعده آمدنى است و هم او شنوا و دانا است.»

در راز و نیاز سالکى که بر این رهگذار امید بسته او شنوا است و راز دار هم اوست و بر حال او به آرزویش هم او دانا است.

و نیست ایده و آرزویى چنین براى هیچ امیدوارى جز آن‏که دل با خداى خویش بسته و امید و آرزوهاى دیگر پایبند این راه‏اند.

«ذَرْهُمْ یَأْکُلوا وَ یَتَمَتَّعوا وَ یُلْهِهِمُ الأمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمونَ.»(2)

«واگذار اینان را تا بخورند و بهره جویند از آرزوهاى خویش، همین آرزوها ایشان را مشغول کند و به غفلت اندازد و نتیجه این پندارها را به زودى بدانند.»

اى عزیز ! دل در جاودانگى‏ها بند تا روزى به هجر دلبند ننشینى.

«ألْمالُ وَ الْبَنونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقیاتُ الصالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابا وَ خَیْرٌ أمَلاً.»(3)

«مال و فرزند، زیب و زینت حیات دنیاست؛ اعمال نیک که جاودانگى است در نزد پروردگارت از راه پاداش و دلبستن

1 . سوره عنکوبت، آیه 5.

2 . سوره حجر، آیه 3.

3 . سوره کهف، آیه 46.

(174)

بس بهتر باشد.»

«وَ اعْلَموا عِبادَ اللّه‏ِ إنَّ الأمَلَ یُذْهِبُ الْعَقْلَ وَ یُکَذِّبُ الْوَعْدَ وَ یَحُثُّ عَلَى الْغَفْلَةِ وَ یُورِثُ الْحَسْرَةَ فَاکذِبوا الأمَلَ فَإنَّهُ غُرورٌ وَ اَنَّ صاحِبَهُ مازُوِر.»(1)

«بندگان خدا! بدانید که آرزو عقل را بر باد دهد، وعده‏اش دروغ است غفلت آورد، و سرانجام باعث حسرت گردد؛ پایبند آرزو نشوید که آرزو فریب و آرزومند بنده‏اى گنه‏کار است.

زندگى فرزانگان هدفمند است. و هدف آدمى را آرزومند کند، اما باید دید که آرزو چیست؟ مسلّم اگر امرى نیک باشد تو را براى وصول به نیکى بسیج کند ولو به آرزو نرسى در راه خدا گام برداشته‏اى.

«مَنْ یَخْرُجَ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرا إلى اللّه‏ِ وَ رَسولِه ثُمَّ یُدْرِکُهُ الْمَوتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرَهُ عَلَى اللّه‏ِ.»(2)

«هر کس از خانه‏اش بیرون آید به قصد مهاجرت به سوى خدا و رسولش، سپس مرگ او را دریابد، مسلّم اجر او با خداست.»

و اگر خداى نکرده هدف، امرى دنیایى و ناصواب است، ولو آن را در نیابى در راه ناصواب عمر باخته‏اى.


1 . نهج البلاغه، خطبه دیبا ج.

2 . سوره نساء، آیه 100.

(175)

«لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوّا فِى الأرْضِ وَ لا فَسادا.»(1)

«براى آنان که در زمین اراده برترى‏طلبى و فساد نمى‏نمایند.»

اى عزیزان!

«إنَّ الدّارَ الآخِرَةِ لَهىَ الْحَیَوانُ لَوْ کانوا یَعْلَمونَ.»(2)

«به راستى که سراى آخرت سراى زندگى است، اگر بدانید.»

دنیا که آن را سراى کون و فساد گفته‏اند، شادیش با غم و سلامتیش با درد و غنایش با فقر و خنده‏اش با گریه و عملش با جهل آمیخته است، اما سراى آخرت یکسره سراى حیات ناب است، آن‏جا سراى علم محض است که واقعیت‏ها با حقیقت یکى است، طبعا اولیاى خداوند که آرزوى لقاى حق دارند، دیدگاه آن‏ها در زندگى جز آن خانه نیست و زین رو حیات آن‏ها حیاتى سود آور است.

«إنّا أخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَى الدّارِ.»(3)

«به راستى که ما آن‏ها را خالص نمودیم با ذکر آن سراى.»

اگر با چشمى به دنیا مى‏نگریستند با دیگر چشم نظر به آن سراى داشتند و اگر با دستى توشه این دار کسب مى‏کردند با دست دیگرشان اکتساب زینت آن خانه بود؛ در گوشى اصوات مردمان دنیا داشتند، اما گوش دیگرشان در استماع حقایق آن جهانى بود.

یکى با ابوذر گفت: چگونه است که تو را از مرگ هراسى نیست و حتى


1 . سوره قصص، آیه 83.

2 . سوره عنکبوت، آیه 64.

3 . سوره ص، آیه 46.

(176)

شایق آنى و ما از آن بس بیمناکیم؟ ابوذر گفت: شما دنیایتان را آباد کردید و آخرت را ویران، طبیعى است هرکس بخواهد از آبادانى به ویرانى رود، بس دلتنگ و هراسان است. ما دنیایمان را خراب کرده و آخرتمان را آباد ساختیم، آن‏که بخواهد از خرابى به آبادانى روى آورد، بس شادمان است.

از این رو بود که حضرت سید الموحدین مى‏فرماید:

«وَ اللّه‏ِ لإبْنِ أبى طالِبِ آنَسَ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ اُمِّهِ.

«به خدا سوگند که پسر ابى طالب انسش با مرگ بیش از انس کودک با پستان مادر است.»

و چون چشمانش به طلیعه گذرگاه لقا افتاد، فرمود:

«فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.»

وصول به این دیدگاه میسر نیست جز براى آن کسان که خداوند در همین جهان پرده از جمال دلربایش براى آن‏ها برداشته، و در برابر جلالش همه دم خاشعند و وعده وصالش را نصب العین دارند، و عطش‏زدگان و چشم دوخته به باران رحمتش هستند. بارى تا وعده به سر نیامده قلبت را در مسیر باران رحمتش قرار ده تا باشد که ابرى از آن دریاى رحمت برخیزد و بر تو ببارد، بسا آلودگى‏ها را بشوید. و با پروردگارت این زمزمه را سرده:

 یا رب از ابر هدایت برسان بارانى  پیش‏ترزانکه چو گردى زمیان‏برخیزم

(حافظ)

(177)