گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

ظاهرت از باطن باز ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم

منبع :فریاد جرس( استاد کریم محمود حقیقی)

«یَعْلَمونَ ظاهِرا مِنَ الْحَیاتِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلونَ.»(1) «منحصرا ظاهر حیات مادى دنیا را مى‏شناسند و از سراى آخرت غافلند.»

بشر از بدو تولد با عالم ماده که آن را ملک نیز گویند سر و کار دارد، همان عالمى که حیوانات نیز با آن آشنا هستند و بسا با احساساتى برتر از انسان؛ شنوایى سگ از انسان قوى‏تر است، گربه بویایى قوى‏تر از ما دارد، بعضى از پرندگان دانه ریز را از فراز آسمان مى‏بینند و به سوى آن مى‏آیند، آن‏چه امتیاز انسان از این حیوانات است اندیشه و تفکر است که باب هزار نکته مجهول را به روى انسان گشوده اما متاسفانه این اندیشه تنها در بررسى همان عالم ماده محصور مانده و آن‏چه در قرآن مى‏فرماید:

«ما مِنْ دابَّةٍ إلّا هُوَ آخِذٌ بِناصیَتِها.»(2) «نیست هیچ جنبده‏اى جز آن‏که زمامش به دست ما است.»

ما به زمام آن قدر مشغول شدیم که از زمامدار غافل ماندیم.

قرآن مى‏فرماید:


1 . سوره روم، آیه 7.

2 . سوره هود، آیه 56.

(208)

«أ وَ لَمْ یَنْظُروا فِى مَلَکوتِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ.»(1) «آیا نمى‏نگرید به ملکوت آسمان‏ها و زمین.»

و متأسفانه آسمان و زمینمان آن قدر جذابیّت بر ایمان پیدا کرد که ملکوت آن را به فراموشى سپردیم.

در قرآن آن‏جا که حضرت خلیل اللّه‏ علیه‏السلام ، دلبرى ستاره را ترک گفته و متوجه ماه مى‏شود و سپس چون خورشید را جمالى بهتر مى‏یابد به سوى آن رجوع مى‏کند و چون دید که در غروب خورشید سر بر بستر باختر نهاد و از نظر ناپدید شد فرمود: «لا اُحِبُ الآفِلینَ»

این جاست که دلبرى‏هاى عالم ماده را واپس زد و روى به خالق ستاره و ماه و خورشید نهاد و خداوندش فرمود:

«کَذلِکَ نُرى إبْراهیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الأرْضِ وَ لِیَکونَ مِنَ الْموقِنینَ.»(2) «این چنین نشان دادیم به حضرت ابراهیم ملکوت آسمان‏ها و زمین را تا از یقین آوردندگان باشد.»

و این آشنایى براى انسان تولدى در جهانى دیگر است که بر خلاف این جهان اصالت دارد و آرامش و آسایش آن‏جاست که حضرت عیسى علیه‏السلام فرمود:

«لَمْ یَلِجْ مَلَکوتُ السَّماواتِ حَتّى یولِدُ مَرَّتَیْنِ.»(3)


1 .

2 . سوره انعام، آیه 75.

3 .

(209)

«کسى نمى‏نوردد ملکوت آسمان را تا بار دیگر متولد نشود.»

دیدار ملکوت، دیدار اسماء الهى است که روح و هستى‏بخش هر موجود است: «وَ بِأسْمائِکَ الَّتى مَلَأتْ أرْکانَ کُلِّ شَیْئٍ.»

همان طور که روح خویشتن را دیدار نتوانى، اما دانى که همه چیز تو وابسته به روح است و آن نفخه الهى است و نشأتى است از شئونات حضرت حق، براى هر موجود چنین وابستگى را معتقد باش آن وقت است که خود و کل موجودات را شاخه و برگ یک درخت دانى. مى‏یابى که در یک کاروان حرکت مى‏کنیم که زمام ما در دست یک زمامدار است آن وقت این آیه را به عینه به تماشا مى‏نشینى.

«ما مِنْ دابَّةٍ إلّا هُوَ آخِذٌ بِناصیَتِها.»(1) «نیست هیچ جنبده‏اى جز این که زمامش به دست او است.»

از باغى رُسته‏ایم که جز یک باغبان ندارد.

 خلق همه یکسره نهال خدایند  هیچ نه بشکن از این نهال و نه بفکن

(ناصر خسرو)

آرامش و لذتى از این جهان بینى، تو را دست دهد، که در این باغ به هر گل عاشقى و از هر درخت سایه مى‏طلبى، چرا که همه را دست اندر کار حیات و برخوردارى خود مى‏یابى، مى‏یابى که همه دست اندر کارند تا نظام هستى را تداوم بخشند، گیاهان اکسیژن مى‏سازند تا نیاز تنفس حیوانات و انسان را تامین کنند و حیوانات و انسان به جبران آن کربن مى‏سازند تا نیاز


1 . سوره هود، آیه 56.

(210)

گیاهان را، خورشید آب را تبخیر مى‏کند تا راه انتقال به خشکى برایش آسان شود، باد آن را مى‏راند، در آن‏جا که فرمان مى‏رسد باز به آب تبدیل مى‏شود، زمین را سیراب کرده و حیات بخش خاک مى‏گردد، در اعماق زمین مخزن مى‏سازد، چشمه‏ها مى‏جوشد، جویبارها روان مى‏گردد، مزارع سرسبز مى‏شود، گلها و شکوفه‏ها لبخند مى‏زنند و حیات با هزاران جلوه خود را مى‏نمایاند با این همه تو حیات را با هیچ حس در نمى‏یابى، تماشاى این نظم که همه نمودى از حکمت است، دیدار ملکوت است، این‏جا است که مى‏یابى:

«هُوَ حَیاةُ کُلِّ شَئْىٍ.»(1) «هم اوست حیات هر چیزى.»

حال برآیند این معرفت که عالمى است روبروى ما همه علم، همه نظم، همه لطف و مهر، امکان ندارد که زمامدار حکیم نباشد و اگر حکیم است کار عبث نمى‏نماید.

توان گفت این سراى عظیم معلول تصادف است؟!

«أ فَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا وَ أنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرْجَعونَ.»(2) «آیا مى‏پندارید شما را عبث آفریده‏اند و شما را به سوى ما بازگشتى نیست.»

آن‏چه از این آیه استنباط مى‏گردد، این است که اگر رستاخیز و قیامتى در کار نباشد این آفرینش عبث است؛ چون انسان براى نیست شدن


1 . اصول کافى، ج 1، ص 129.

2 . سوره مؤمنون، آیه 115.

(211)

آفریده شده است.

وه از این کج اندیشى‏ها و زهى اندیشه باطل!

«و ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ ... بَلْ نَقْذِفُ بِاْلْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمّا تَصِفونَ.»(1) «ما آسمان و زمین و آن‏چه بین آن‏ها است به بازى نیافریدیم... بلکه ما مادام حق را بر باطل پیروز گردانیم تا باطل را محو و نابود سازیم، واى بر شما از آن‏چه به توصیف مى‏پردازید.»

 خرامیدن لاجوردى سپهر  همان گرد بر گشتن ماه و مهر
 مپندار کز بهر بازیگرى است  سرا پرده‏اى این چنین سر سریست؟

(نظامى)

این کژ اندیشى‏ها معلول دو علت است: عدم اعتقاد به خدا و روز قیامت؛ اعتقاد به خدا و قیامت مسلّم مسئولیت ایجاب مى‏کند و مسئولیت قید بندگى مى‏طلبد در حالى که عدم اعتقاد یک نحوه آزادى به ایشان مى‏دهد و بى بند و بار زیستن هیچ گونه مبارزه‏اى را در نفس نمى‏طلبد و طبعا اینان خطرات این آزادى کاذب را نمى‏دانند، اینان در راهى صعب العبور و پر از دره‏هاى ژرفناک بر اتومبیلى سوار شده‏اند که ترمز ندارد و واى بر سرنوشت ایشان!


1 . سوره انبیاء، آیات 16 و 18.

(212)

این طلب آزادى و بى بندو بار زیستن را براى اینان خداوند این گونه بیان مى‏فرماید:

«أ یَحْسَبُ الإنْسانُ ألَّنْ نَجَمَعَ عِظامَهُ بَلى قادِرینَ عَلى أنْ نُسَوّىَ بَنانَهُ بَلْ یُریدُ الإنْسانَ لِیَفْجُرَ أمامَهُ.»(1) «آیا انسان مى‏پندارد ما پوسیده استخوان او را دوباره جمع نمى‏کنیم؟ بلکه ما تواناییم بر سرانگشت‏هاى او را باز سازى، کنیم بلکه مى‏خواهد انسان آن‏چه را در پیش رو، دارد با هواى نفس بگذراند.»

دقت شود که از دقایق کالبد انسان آرایش پوست سرانگشتان است که دو نفر در میان میلیاردها انسان با یک نقش دیده نشده و خداوند براى بازسازى انسان در قیامت سر انگشت را به مثل کشد.

علت دوم که باز ریشه در علت اول دارد این است که اینان اهل اندیشه و تفکر و تحقیق نیستند و اگر احیانا مطالعه‏اى دارند از کتب مخالفین دین و قیامت است و اگر پژوهشى مى‏کنند باز از ایشان است، جستجوى اینان براى یافتن خدا سرسرى و آمیخته با هوى است ولى براى بى بند و بار زیستن صد دلیل جمع آورى مى‏کنند.

«سَأصْرِفُ عَنْ آیاتىَ الّذینَ یَتَکَبَّرونَ فِى الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إنْ یَرَوا کُلَّ آیَةِ لا یُؤْمِنوا بِها وَ إن یَرَوا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَخِّذوهُ سَبیلاً وَ إنْ یَرَوا سَبیلَ الْغَىِّ یَتَّخِذوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأنَّهُمْ کَذَّبوا بِآیاتِنا وَ


1 . سوره قیامت، آیات 3 تا 5.

(213)

کانوا عَنْها غافِلینَ.»(1) «آنان که در زمین به نا حق و از روى تکبر دعوى بزرگى کنند از آیاتم روى گردانند، اینان چون نبیند راه رشد و رستگارى را از آن روى برتابند و چون راه جهل و گمراهى را پیش روى بینند در آن ره سپرند این بدان جهت است که آیات ما را تکذیب کرده و از آن‏ها غافل ماندند.»

دقت شود که به دنبال سرنوشت این تیره‏روزان خداوند فرماید:

«وَ الَّذینَ کَذَّبوا بِآیاتِنا وَ لِقاءَ الآخِرَةِ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَونَ إلّا ما کانوا یَعْمَلونَ.»(2) «آنان که تکذیب کردند آیات ما را و بازگشت در آخرت را، باطل کردیم اعمال آن‏ها را چنین کارى جز نتیجه اعمالشان بود؟»

چرا که وقتى اعتقاد به خدا و روز جزا نبود مسلّم در هیچ عمل حتى کردار نیک، نیّت قرب الى اللّه‏ نیست و در نتیجه بهره عمل دنیایى بهره دنیا وى خواهد داشت و اینان در آخرت با دست خالى وارد شوند.


1 . سوره اعراف، آیه 146.

2 . سوره اعراف، آیه 147.

(214)