گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

ضعف نفس و بیان عوارض و پیامدهای آن

مشکلات آدمی بیش‌تر از ضعف نفس ناشی می‌شود. انسان ضعیف نه در خوبی و نه در بدی موفق نیست. نفس انسان اگر ضعیف باشد ده‌ها مشکلات و بیماری را به همراه دارد. انسان ضعیف بیش‌تر تابع هواهای نفسانی است و بر اساس آن‌ها عمل می‌کند. از این رو، از هر کاری که خوشامد داشته باشد همان را انجام می‌دهد.

چنین نفسی در اصطلاح به رعونت دچار شده است. رعونت همان سستی و ضعف است. رعنا به کسی می‌گویند که سست و باریک است. به زنان کشیده و باریک اندام و قلمی نیز رعنا می‌گویند از این جهت که کلفت و چاق نیستند. رعونت نفس انسانی نیز به سستی آن است. در چنین نفسی خطا و خلل (هفوات!) راه می‌یابد و کارها ناقص و نادرست انجام می‌شود.

اما نفس زمانی که در اثر تربیت و تمرین صافی شد از این امور رهایی می‌یابد و در اصطلاح مجرد از این مشکلات می‌شود. در واقع نفس پیش از این جرّار بوده و اکنون جرّاد می‌شود. به عقرب جرّار (کژدم) نیز از این جهت جرّار می‌گویند. نفس تا صافی نگردد جرّار است. در اثر صفای نفس رعونت به لطافت، علم به رؤیت و ضعف به قوت گرایش پیدا می‌کند.

ضعف نفس انسان را به غم‌باری دچار می کند. غم‌باری و غم‌دیدگی با هم متفاوت است. دومی می‌تواند واقعیت داشته باشد و کسی غم‌دیده باشد؛ ولی چندان دل خود را با آن خو نمی‌دهد و اولی خو دادن خود با غم است که بسیاری از آن خیالات است و افرادی که ضعف نفس دارند به آن دامن می‌زنند. آدمی با غم پیر می‌شود و بهتر آن‌که بی‌غم بمیرد؛ هرچند بی‌غمی فردی، دلیل بر احمقی اوست.

کسی که خیلی ناراحت و پریشان می‌گردد نیز ضعف نفس دارد و نتوانسته است صبر و تحملی برای خود فراهم سازد. ضعف نفس خود را در بسیاری از ناهنجارها نشان می‌دهد.

انسان ضعیف اعتقادی سست دارد و همین امر موجب یأس وی می‌شود. یأس نیروی آدمی را تحلیل می‌برد و موجب شکست وی می‌شود. این انسان مأیوس است که شکست می‌خورد وگرنه انسان امیدوار حتی اگر زمین بخورد یا بشکند شکستی در خود نمی‌بیند. کسی که مأیوس می‌شود ابتدا خود را مرده می‌بیند و بعد مریض می‌شود. تزلزل و یأس ابتدای شکست انسان است.

روی دیگر سکه ضعف نفس خشونت است. در روان‌شناسی گفته می‌شود افراد قوی و توانا خشن نیستند، بلکه این انسان‌های سست، بی‌عرضه، ضعیف و آنان که حسرت و کمبود شخصیت دارند برای جبران ضعف خود و ترس حاصل از آن به خشونت می‌گرایند و سبک مغزی و تهی درونی خود را در قالب رفتارهای خشن نشان می‌دهند.

هم‌چنین اگر کسی ضعیف باشد و به استنباط دین رو آورد به جای آن که خود را با دین هماهنگ نماید، دین را با اخلاق و سجایای خود هماهنگ می‌سازد. وی چنان‌چه دارای روحیه‌ای خشن و عصبانی باشد، آن را در ارایهٔ عملی دین دخالت می‌دهد و رفتارهای خشن خود را دینی می‌نمایاند.

حب، بغض، هوا، هوس و حیثیت‌های مزاجی و نیز فقر، بزدلی، ترس و ضعف بر شخصیت، روحیات و برداشت‌های فکری افراد مؤثر و کارآمد است و چنین حالاتی به جای آن که از دین شکل بگیرد، به دین شکل می‌دهد؛ زیرا فردی که شخصیتی حقیر و ضعیف دارد، خود کوچک‌تر از دین است و نمی‌تواند قالب دین را که بزرگ‌تر از مادهٔ اوست قالب خود نماید، بر این اساس، خود را قالب دین می‌نماید و بخشی از دین را به خود قالب می‌زند و همان را با خود اندازه می‌کند و چیزی غیر از آن را دین نمی‌داند و به تعبیر حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام آنان خود را امام دین و پیشوای آن قرار می‌دهند.

آدمی در ناسوت با فرهنگ مهر، گذشت، ایثار و عشق می‌تواند به خدای خویش قرب جوید. فرهنگی که می‌تواند آزاده‌ای هم‌چون حر که راه بر امام حسین علیه‌السلام می‌بندد و ترس بر دل کودکان می‌اندازد توبه‌پذیر باشد و از او عاشق بسازد. خدایی که حتی به پای فرماندهٔ لشکریان ابن زیاد؛ یعنی حر می‌ایستد و او را باز می‌گرداند وگرنه شمر نمی‌توانست جای او را بگیرد. «الرَّحِیم» چنین خدایی است که در هر جایی از بندگان خاص خود دستگیری دارد و کاستی‌ها را جبران می‌نماید؛ یعنی مرحمت دارد وگرنه سعادتمندی در میان بندگان وجود نداشت و این توجه رحیمی و عنایت خاص است که به آنان نعمت فوز و رستگاری می‌دهد.

مؤمن نیز باید همانند خداوند و اولیای دین خود باشد. مؤمن کسی است که دریادل باشد و جز مهر و بخشش در وجود او نباشد و دل او زنگار کینه و غِلّ عقده و خشونت به خود نگیرد.

http://www.nekoo2.ir/