گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

مهندسی عرفان شیعی و معضلات آن

متن بعضی کتاب‌های حوزوی، بسیار دشوار و سنگین است. مصباح الانس، یکی از دشوارترین کتاب ها در عرفان، بلکه در عالم آخوندی است. ضمن این‌که، بسیاری از عبارت‌های کتاب، افزون بر دشواری، اشتباه است.

آن‌چه که در عرفان شیعه باید پی‌گیری شود، عرفان عصمتی است؛ یعنی همان عرفانی که ما در شرح و تصحیح کتاب منازل، تمهید، فصوص، و مصباح دنبال کرده‌ایم. ما در این زمینه، تمام تلاش و توانمان را به کار گرفتیم. بحث‌های مربوط به شرح و تصحیح کتاب فصوص، هزار و یکصد و شصت جلسه شده است. هزار جلسه از این نوارها، حاوی نقد گزاره های محیی‌الدین است. باقیمانده نیز مربوط به متن کتاب است. اگر خداوند توفیق بدهد و فصوص جدیدی که توسط ما نوشته شده، تبیین بشود، متن آن تصحیح و ویراستاری شده، مطالب طبقه‌بندی شده و تبدیل به متن علمی بشود و مطالب آن اصل و ریشه‌یابی، قاعده‌یابی و قانومند بشود، دانش عرفان محبی موجود را به جایگاه خود می‌آوریم؛ به گونه‌ای که در عرصه عرفان، نیازی به علم و کتاب دیگری نمی‌باشد و طالبان حقیقت را هم برای وصول علمی و هم وصول عینی همین متن‌ها کافی است. کتاب‌های دیگر عرفانی نیز به همین سبک، شرح و تصحیح شده است. مانند کتاب منازل السائرین. سبک تدریس من، در قم و از همان آغاز همین بوده است. البته مقداری از بحث‌ها ضبط نشد و از بین رفت که اجرش عندالله محفوظ است. من نسبت به این بحث‌های ازدست‌رفته، احساس حسرتی ندارم. تدریس آن بحث‌ها، خودش توفیق می‌خواهد. خیر و مصلحت، در این بوده است که تنها، این مقدار از بحث‌ها ضبط شده و باقی بماند. البته همین بحث‌های باقیمانده هم به قول معروف روی زمین مانده و از آن استفاده نمی‌شود که هیچ، بلکه آن را به تعطیلی کشانده‌اند. آن بحث‌های از دست رفته که دیگر، روی هوا می‌ماند. در آن زمان، انسان با آزادی بیش‌تری صحبت می‌کرد، مستانه، سخن می‌گفت. آدمی، درس را که در آن زمان‌ها می‌گفت، گویا تمام ملائک، عروسانی بودند که به رقص درمی‌آمدند. حوزه‌های علمیه، امروز آن درس‌ها را از دست داده است، بلکه همه چیز از جمله معنویت و باطن‌گرایی را با چیرگی ظاهرگرایان رو به تحلیل است. چیزهایی به جا مانده که همین‌هاست. بحث‌های عرفانی ما، عرفان امیرمؤمنان را احیا کرده است؛ یعنی همان عرفان عصمتی و ولایی که کربلا را قیام بخشید. این بحث‌ها نیز حقیقت‌طلبان را گرد هم می‌آورد و نهضت‌آفرینی علمی خواهد کرد و حقیقتی که امروزه با بند و بست و در این زیرزمین گفته می‌شود روزی بر بام جهان با افتخار فریاد می‌شود. به هر روی، با وجود این عرفان، دیگر لازم نیست سر سفره عرفان افرادی محبی آن هم از اهل‌سنت بنشینیم و به کتاب‌هایشان چنگ بیندازیم. در سابق، در زمینه دانش عرفان، کم و کاستی داشتیم و مجبور می‌شدیم از آن‌ها پیروی کنیم، ولی اگر عرفانی که ما پایه‌ریزی و ترسیم کرده‌ایم، تبدیل به متون علمی و برهانی بشود، دیگر از کتاب‌های عرفانی اهل‌سنت، به صورت کامل بی‌نیاز و مستقل می‌شویم. البته این که این امر توسط چه کسی و چگونه اجرایی بشود، از عهده و توان ما خارج است. تقریر عرفانی که اکنون رایج است، در نهایت به شیخ و شاگردش قونوی می‌رسد. قونوی، شاگردی وارسته و توانا و پهلوانی قدرتمند بوده است. متوجه بحث‌های بی‌ربط استادش شده و عرفان نیکوتری را تقریر کرده است. قونوی، در عرفانش بسیاری از نظریات شیخ را بیان نکرده است. در واقع، عرفان قونوی، عرفانی معقول و متعارف است؛ هرچند باز هم دارای اشکالاتی است. سطح عرفان موجود، متوسط و محبی است. عرفانی معمولی که توسط شیخ قونوی و شیخ اکبر، یعنی محیی‌الدین تقریر شده است. مراد از شیخ، قونوی و لقب محیی‌الدین، شیخ اکبر است. عرفان موجود، به این دو شیخ منتهی می‌شود. عرفانی که ما داعیه آن را داریم، عرفان عصمتی محبوبی است. ما بحث و تحقیق در مورد این عرفان را پی‌گیری می‌کنیم و قصد داریم، اگر خداوند توفیق بدهد، تمام زوایای علمی آن را شناسایی کرده و اشکالاتش را برطرف کنیم. عرفان عصمتی، عرفانی است که از دو لب مبارک حضرات معصومین علیهم‌السلام بیان شده است و برهانی و منطقی می‌باشد. عرفان محبوبی عصمتی همراه همیشگی عقل و خرد بوده و ساحت غیب را نیز در بر دارد. اگر این عرفان، در مکتب شیعه نهادینه شود، دو نتیجه به دنبال دارد: یکی آن‌که بی‌نیازی از کتاب‌های معمولی عرفان را موجب می‌شود و دودیگر آن‌که حقیقت‌طلبان پی‌گیر و پی‌جوی آن می‌شوند و مورد توجه عرفان‌پژوهان و معنویت‌طلبان و باطن‌گرایان قرار می‌گیرد. هر کس در این مورد کاری انجام بدهد، خداوند بر او منت نهاده و توفیقش را شامل حالش کرده است. اجرایی شدن این طرح، بسیار لازم و ضروری است. در غیر این صورت، مشکلات زیادی در عرصه علم عرفان به وجود خواهد آمد.

کتاب مصباح نیز پر از حقایق علمی است که در زمان مناسب و به تدریج، آن‌ها را بیان کرده‌ایم. البته همین حقایق علمی، دارای اشکالاتی است که نیاز به تحقیق و تصحیح دارد. ما می‌خواهیم عرفان محبوبان را تبیین کنیم. قصدمان، شناسایی و شفاف کردن زوایای مختلف این دانش معرفتی و ولایی است. وقتی نام کتاب مصباح برده می‌شود، در ذهن‌ها، یک رستم یال و دم و شکم‌دار، در عرفان تصور و تداعی می‌شود. درست است مباحث این کتاب، بسیار سخت و دشوار است؛ اما بسیاری از گزاره‌های آن غلط است. مباحث این کتاب، با بیان ما و با شرحی که بر این کتاب داشته‌ایم بسیار ساده و آسان شده است. دشواری مباحث این کتاب، غیر قابل انکار است. طلبه‌های قدیمی، حتی جرات و جسارت این را نداشتند که کتاب مصباح را به دست بگیرند. در زمان قدیم، افراد را در خانه حبس می‌کردند و آن‌ها را می‌آزمودند و سپس به خواندن کتاب مصباح مشغول می‌شدند. هرگز امکان نداشت، شخصی ادعای فهم کتاب مصباح را بکند. در زمان قدیم، در حوزه علمیه، انگار برای خواندن کتاب مصباح، قایم‌موشک‌بازی می‌کردند. در کلاس را می‌بستند و هر شخصی، برای ورود، باید اجازه می‌گرفت؛ اما ما روش تازه‌ای را اجرا کردیم. گفتیم این حرف‌ها و رفتارها را فراموش کنید. همگان آزادند از مباحث کلاس استفاده کنند. نیازی به اجازه گرفتن نیست و هیچ قانون خاصی وجود ندارد. اگر مباحث کتاب، فهمیده نمی‌شود، دلیلش غلط بودن عبارت است و ربطی به فهم و هوش جویای آن ندارد. ما تمامی گزاره‌های این کتاب سنگین را شرح و تبیین و بررسی و نقد کرده‌ایم. پیش‌بینی می‌شود شرح این کتاب به بیش از پانزده جلد برسد که به ضمیمه دیگر کتاب‌های عرفانی، مجموع آن به یکصد جلد می‌رسد.

منبع

آیا از نظر محیی الدین فرعون در آخرت جزء نجات یافتگان است

  استاد محمد حسن وکیلی:
پاسخ:۱

اعتقاد به نجات فرعون در آخرت اعتقادی باطل است که نه ظواهر آیات کریمة قرآن آن را تایید می‌نماید و نه روایات شیعی ولی درباره سخن جناب محیی‌الدین در مورد فرعون توجه به نکاتی لازم است:

۱- این سخنی که از محیی‌الدین نقل نمودید اعتقاد جزمی و نهائی ایشان نیست بلکه وی در فتوحات در باب ۶۲ در ذیل عنوان

«المجرمون: طوائفهم و أصنافهم‌» می‌فرماید:
«و هذا القسم هم أهل النار الذین هم أهلها و هم المجرمون خاصة الذین یقول الله فیهم وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ أی المستحقون بأن یکونوا أهلا لسکنى هذه الدار التی هی جهنم یعمرونها ممن یخرج منها إلى الدار الآخرة التی هی الجنة و هؤلاء المجرمون أربع طوائف کلها فی النار لا یُخْرَجُونَ مِنْها و هم المتکبرون على الله کفرعون و أمثاله ممن ادعى الربوبیة لنفسه و نفاها عن الله فقال یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ من إِلهٍ غَیْرِی و قال أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‌ یرید أنه ما فی السماء إله غیری و کذلک نمرود و غیره و الطائفة الثانیة المشرکون‌ ... » [۱]

در اینجا می‌بینیم در این اثر که از آخرین تألیفات وی نیز هست تصریح می‌کند که فرعون از جهنمیانی است که هرگز از آتش خارج نمی‌شود.

و در باب ۱۹۸ در فصل نهم توحید ثانی‌عشر نیز درباره فرعون بحثی می‌کند و امر وی را به خداوند وا می‌گذارد و می‌گوید:

« من نفس الرحمن هو قوله حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ به بَنُوا إِسْرائِیلَ هذا توحید الاستغاثة و هو توحید الصلة فإنه جاء بالذی فی هذا التوحید و هو من الأسماء الموصولة و جاء بهذا لیرفع اللبس عن السامعین کما فعلت السحرة لما آمنت برب العالمین فقالت رَبِّ مُوسى‌ وَ هارُونَ لرفع اللبس من أذهان السامعین و لهذا توعدهم ثم تمم و قال وَ أَنَا من الْمُسْلِمِینَ لما علم إن الإله هو الذی ینقاد إلیه و لا ینقاد هو لأحد قال على ابن أبی طالب أهللت بما أهل به رسول الله ص و هو لا یعرف بما أهل به فقیل منه مع کونه أهل على غیر علم محقق فأحرى إذا کان على علم محقق فاعلم بذلک فرعون لیعلم قومه برجوعه عما کان ادعاه فیهم من أنه ربهم الأعلى فأمره إلى الله فإنه آمن عند رؤیة البأس و ما نفع مثل ذلک الایمان فرفع عنه عذاب الدنیا إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ و لم یتعرض للآخرة ثم إن الله صدقه فی إیمانه بقوله آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ فدل على إخلاصه فی إیمانه و لو لم یکن مخلصا لقال فیه تعالى کما قال فی الأعراب الذین قالوا آمنا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فی قُلُوبِکُمْ فقد شهد الله لفرعون بالإیمان و ما کان الله لیشهد لأحد بالصدق فی توحیده إلا و یجازیه به و بعد إیمانه فما عصى فقبله الله إن کان قبله طاهرا و الکافر إذا أسلم وجب علیه إن یغتسل فکان غرقه غسلا له و تطهیرا حیث أخذه الله فی تلک الحالة نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى‌ و جعل ذلک عبرة لِمَنْ یَخْشى‌ و ما أشبه إیمانه إیمان من غرغر فإن المغرغر موقن بأنه مفارق قاطع بذلک و هذا الغرق هنا لم یکن کذلک لأنه رأى البحر یبسا فی حق المؤمنین فعلم أن ذلک لهم بإیمانهم فما أیقن بالموت بل غلب على ظنه الحیاة فلیس منزلته منزلة من حضره الموت فقال إِنِّی تُبْتُ الْآنَ و لا هو من الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ وَ أَمْرُهُ إِلَى الله تعالى و لما قال الله له فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً کما کان قوم یونس فهذا إیمان موصول و قدم الهویة لبعید ضمیریه علیه لیلحق بتوحید الهویة» [۲]

و به تعبیر دیگر سخن جناب محیی‌الدین در فصوص معلوم نیست حکم قطعی و جزمی باشد بلکه چه بسا از باب بحث علمی و بررسی احتمالات است.

۲- این سخن جناب محیی‌الدین یک بحث تفسیری است و وی با استناد به آیات قرآن کریم به چنین اعتقادی رسیده است و از قضا آن را ظاهر آیات قرآن کریم می‌داند و معتقد است هیچ آیه‌ای که نص در رد ایمان فرعون باشد وجود ندارد و بلکه ظهور آیات در آنست که ایمان وی با صدق و اخلاص بوده است. شیخ مکی در الجانب الغربی به تفصیل و با زبان ساده استدلالات قرآنی محیی‌الدین را شرح داده است.[۳]

پس این سخن گرچه به اعتقاد ما خطا و اشتباه است ولی نمی‌توان به کسی که به استناد یک بحث تفسیری چنین چیزی را از ظاهر آیات قرآن – و نه با تأویل – برداشت نموده است اعتراض نمود.

۳- این اعتقاد اختصاصی به محیی‌الدین ندارد بلکه در میان اهل سنت عده‌ای چنین برداشتی از آیات کریمه قرآن داشته‌اند.

شعرانی در یواقیت در جلد اول، ص۱۲ می‌نویسد:

قال شیخ الاسلام الخالدی رحمه الله:

و الشیخ محیی‌الدین بتقدیر صدور ذلک عنه لم‌ینفرد به بل ذهب جمع کثیر من السلف الی قبول ایمانه لما حکی الله عنه أنّه قال آمنت انّه لااله اله الذی آمنت به بنو بنی إسرائیل و أنا من المسلمین و کان ذلک آخر عهده بالدنیا. و قال أبوبکر الباقلانی قبول ایمانه هو الأقوی من حیث الاستدلال و لم یرد نص صریح أنّه مات علی کفره. انتهی

و دلیل جمهور السلف و الخلف علی کفره أنّه آمن عند الیأس و إیمان أهل البأس لایقبل و الله أعلم.[۴]

۴ -مغالطه‌ای که معمولا مخالفان عرفان مرتکب آن می‌شوند اینست که چون مردم ارتکازًا فرعون را بد می‌دانند چنین وانمود می‌کنند که محیی‌الدین طرفدار انسان‌های بد است و از آنها تعریف می‌نماید؛ پس خود او نیز بد است.

در حالیکه محیی‌الدین بر فرض پذیرش نسبت مزبور به او، فرعون را انسانی توبه‌کار دانسته و لذا وی را بهشتی می‌داند نه اینکه با علم به بد بودن وی از وی تعریف و تمجید نماید.

و این امر جز یک اشتباه علمی و تفسیری هیچ چیزی را در پی ندارد چنانکه در دوره‌هائی جماعتی از شیعیان و محبان اهل‌بیت علیهم السلام به علت، جهل خلفای غاصب و قاتلان حضرت زهرا سلام الله علیها را افرادی نیکو و از اصحاب اخیار حضرت رسول الله می‌شماردند و زبان به لعن و طعن ایشان نمی‌گشادند و چون این امر از سر جهل بود هیچ نقصی در ولایت و محبت ایشان ایجاد نمی‌نمود.

پس مسأله مزبور یک مسأله علمی صرف است و هیچ ربطی به خوبی و بدی محیی‌الدین و درستی و بطلان دیگر عقائد وی ندارد؛ گرچه مخالفان عرفان از هر مسأله بی‌ربطی به هر شکلی که بتوانند سوء استفاده نموده و بر ضد عرفای بالله به کار می‌برند.

پانویس

۱. الفتوحات، ج۱، ص۳۰۱

۲. فتوحات، ج۲، ص۴۱۰

۳. الجانب الغربی، ص ۱۰۴ -۱۲۰

۴. الیواقیت و الجواهر، ج۱، ص۱۲