شبهات مربوط به محیی الدین(۱)/ مکاشفة محیی‌الدین؛ علی پایین‌تر از ابوبکر و عمر

 

 بسم الله الرحمن الرحیم

شبهات مربوط به محیی الدین(۱)/ مکاشفة محیی‌الدین؛ علی پایین‌تر از ابوبکر و عمر

نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین وکیلی

 سؤال:

معلوم است که محیی ‏الدین گفته است:

در مکاشفه به معراج رفتم و مرتبت علی را پایین‌تر از ابوبکر و عمر و عثمان دیدم و  وقتی برگشتم دیدم علی سر به دامن گرفته گفتم که چرا ادعای بی‌جهت می‌کردی و مرتبت خود را بالاتر از ابوبکر و عمر می‌دانستی؟ من‌ دیدم که تو پائینتر هستی!

این حرف صریح در سنی بودن این مرد است بلکه نشانه بی ‏ادبی به حضرت است آن وقت شما عرفان زده‌ها  از این آدم دفاع می‏کنید.

پاسخ:

این نسبت به محیی الدین راست نیست و از قضا وی کلمات صریحی در تفضیل حضرت امیر صلوات الله علیه بر خلفا دارد و در خصوص تفضیل حضرت بر عثمان از دید محیی الدین که در کلمات اهل تاریخ مشهور است.

اما سخنی که شما نقل کردید؛ حقیر سابقاً به دنبال منبع این سخن گشته بودم ولی منبع این نقل را در آثار محیی‌الدین نیافتم. جناب سید جعفر مرتضی در «ابن عربی سنی متعصب» از منهاج البراعة این مطلب را نقل کرده اند و گویا ایشان نیز که در آثار محیی الدین تتبع زیادی برای یافتن این دست مطالب نموده در جائی نیافته است و منهاج  از عین الحیوة مجلسی آورده است و ظاهراً باید در در آخر کتاب در مصباح پنجم ص ۵۸۰ باشد ولی در چاپ جدید عین الحیوة که در اختیار حقیر است این عبارت نیست و به جای آن … (سه نقطه) آمده است.

عبارت منهاج البراعه  چنین است:

رأیت فی المعراج‏ درجة علىّ‏ أسفل من درجة أبى بکر و عمر و عثمان، و رأیت أبا بکر فى العرش، فلمّا رجعت قلت لعلىّ کیف کنت تدّعى فى الدّنیا أنّک أفضل من‏ هؤلاء و قد رایت انّک أسفل درجة منهم؟

به هر حال چون پذیرفته نیست که با عبارتی که در کتب محیی‌الدین یافت نشده و پنج قرن بعد در آثار مجلسی یافت شده است محیی الدین را محکوم کنیم به ویژه اینکه  نقل مجلسی در این موارد معتبر نیست

اکنون باید از مدعیان این سخن مثل شما و پایگاه‌های مخالف عرفان مدرک این نقل را مطالبه کرد و به حسب ظاهر هیچ مدرکی ندارد و اگر بود تا به حال در آثارشان سند دیگری برای آن می‌آوردند.

 بله حکایت دیگری هست در آغاز فتوحات که مفاد آن کاملا مخالف اینست و از دید اهل دل دلالت بر انحراف شیخین و کمال حضرت امیر صلوات الله علیه دارد که توضیح آن مجال دیگری می طلبد.

به هر حال در میان مخالفان عرفان مطالب بی سند و جعلی زیاد است که با آن هیاهوهای عجیبی هم به پا می‏کنند و این نمونه هم از همان دست است.


  • مطلبی از آقای شاه آبادی است که ذکر آن در اینجا خالی از فایده نیست:
    ایشون مولوی و حافظ و محی الدین را شیعه می دانستند و می فرمودند آنهایی که کلمات آنها را حمل بر فساد کردند،نفهمیدند. تعبیرشان این بود که لغت عربی را عرب باید معنا کند،لغت فرانسوی را باید فرانسوی دان معنا کند و انگلیسی را انگلیسی دان.زبان خاص عرفان را هم عارف باید معنا کند [ و فلسفه را فیلسوف] . اگر غیر عارف معنا کند، فساد می شود؛ مثلاً آن مکاشفه محیی الدین را که حمل بر سنّی گری او کردند، ایشان در کتاب خودشان هم ذکر کرده که محیی الدین در حال مکاشفه دید که رسول الله(صلی الله علیه و آله) به معراج تشریف می برند.ابی بکر سمت راست حضرت،عمر سمت چپ حضرت، و امیر المؤمنین(علیه السلام) هم پشت سر حضرت هستند.ایشان[یعنی آیت الله العظمی شاه آبادی] فرمودند: « حقیقت را دیده؛ آن کسی که پا جای پای پیغمبر می     گذارد علی است.ابوبکر و عمر منحرف از پیغمبر هستند».

  • در این زمینه باز هم نکته لطیف دیگری را امام راحل از آقای شاه آبادی در حاشیه فصوص نقل می کنند:
    «…شیخ عارف کامل ما(آقای شاه‏آبادی) دام ظله العالی می‏فرمود:شیخ محی الدین بن عربی بر حسب کشفی که در عالم مکاشفه از برای او حاصل آمد، در عین ثابته حضرت اسحق(ع)، اقتضای این معنای عبودیت و فنای تام را که در عالم ملک از برای حضرت اسمعیل(ع)حاصل گردید[یعنی به مقام ذبح درآمدن‏]مشاهده نمود، بنابراین از آنچه که در عین ثابت او دیده بود خبر داد از اینرو مکاشفه شیخ، صحیح بوده و مقتضی از برای تحقق آن در خارج چنین امری از برای اسحق حاصل شد به علت قوت عین ثابته اسماعیلی و یا مانع دیگری بود».
    ولی من(یعنی امام خمینی)به ایشان اشکال نمودم که ظاهر کلام شیخ این است که این مطلب در مورد اسحق(ع)در عالم ملک و خارج واقع شده، و استاد این سخن مرا تصدیق نموده و گفت:ممکن است که مکاشفه شیخ صحیح بوده ولیکن از آنجا که خیال او مشوب(به اعتقاد قبلی)بوده، آن معنای مجرد از لباس برای او در عالم خیال بصورت اسحق(ع)تمثل نموده، چرا که مکاشفات(حاصله برای عارف)خالی از صورت واقع می‏گردد ولی خیال او به صرف یک مناسبتی به هر صورتی که می‏خواهد بدان تمثل می‏بخشد و غالبا اینگونه است که مأنوسات(ذهنی)و معتقدات در آن تمثل دخالت می‏نماید.

    در فتوحات ۱۴ جلدی ص ۴۳ و ص ۴۴ بیان محیی الدین اینگونه است که ظاهرا نقل علامه مجلسی مخدوش است:
    و الصلاة على سر العالم و نکتته و مطلب العالم و بغیته السید الصادق المدلج إلى ربه الطارق المخترق به السبع الطرائق لیریه من أسرى به ما أودع من الآیات و الحقائق، فیما أبدع من الخلائق. الذی شاهدته عند إنشائى هذه الخطبة، فی عالم حقائق المثال، فی حضرة الجلال، مکاشفة قلبیة فی حضرة غیبیة.
    و لما شهدته- ص- فی ذلک العالم، سیدا معصوم المقاصد، محفوظ المشاهد، منصورا، مؤیدا.- و جمیع الرسل، بین یدیه مصطفون، و أمته التی” هی خیر أمة” علیه ملتفون، و ملائکة التسخیر، من حول عرش مقامه، حافون، و الملائکة المولدة من الأعمال، بین یدیه صافون.
    و الصدیق على یمینه الأنفس. و الفاروق على یساره الأقدس. و الختم بین یدیه قد جثى، یخبره بحدیث الأنثى. و على- ص- یترجم عن الختم بلسانه. و ذو النورین مشتمل برداء حیائه، مقبل على شانه
    که مرجوم شاه آبادی هم تفسیر دقیقی از این عبارت محیی الدین نمودند