بسم الله الرحمن الرحیم
دیدگاه علاّمه طهرانی درباره مرحوم شیخ جعفر مجتهدى
منبع: کتاب نور مجرد تالیف: آیتالله سید محمد صادق حسینی طهرانی
مرحوم مبرور حاج جعفرآقاى مجتهدى رضواناللـهعلیه مردى بودند بزرگوار، شریف، أهل ولاء و بسیار ریاضتکشیده و با مرحوم حضرت آیتاللـه آقاسیّدعبدالکریم کشمیرى رحمةاللـهعلیه مأنوس و مألوف بودند.
مرحوم آیتاللـه کشمیرى بسیار به حقیر إظهار لطف و محبّت مىنمودند و بنده نیز که به ایشان علاقهمند بوده و از ارتباطشان با آقاى مجتهدى خبر داشتم، مشتاقانه مترصّد فرصتى بودم تا از طریق آقاى کشمیرى، آقاى مجتهدى را زیارت کنم!
تا اینکه روزى حضرت علامه والد قدّسسرّه براى زیارت کریمه اهلبیت حضرت معصومه سلاماللـهعلیها و سرکشى از ما و دروسمان به قم مشرّف شده و به حجره ما تشریف آوردند. ایشان بىهیچ مقدّمهاى شروع کردند به بیان اوصاف ظاهرى مرحوم مجتهدى و فرمودند: «مردى با محاسن و لباس بلند به نام آقاى حاج جعفرآقاى مجتهدى هستند که صوت داودى دارند و سابقا از آواز ایشان شیشه پنجرهها مىشکست و کراماتى از قبیل شفاى مریضان و غیرذلک دارند. آقاى مصطفوى کتابفروش در قم که از ارادتمندان به ایشاناست به بیمارى صعبالعلاجى مبتلا مىشوند و از آن رنج مىبرند، روزى که آقاى مجتهدى از مقابل کتابفروشى ایشان عبور میکند، با دست اشاره کرده و آقاى مصطفوى را صدا زده و از سر تا پاى ایشان را دست مىکشند و مىگویند: خوبِ خوب مىشوى! و فىالحال سلامتى به آقاى مصطفوى برمیگردد، ولى آقاى مجتهدى استقلال دارند!»
و دیگر چیزى نفرمودند و این کلام آخر ایشان مانند آب سردى، آتش اشتیاق زیارت آقاى مجتهدى را در دل ما خاموش کرد و دیگر نیز موفّق به دیدار ایشان نشدیم.
توضیح اینکه: چون صیت شهرت و آوازه حضرت آقای حداد نجفأشرف و کربلاى معلّى را گرفت، راه منزل ایشان را براى بزرگان و کسانىکه به مسائل عرفانى علاقهمند بودند باز کرد؛ از قبیل مرحوم آیتاللـه کشمیرى، مرحوم آیتاللـه حاج سیّدمصطفى خمینى و دیگران که مىآمدند و مسائل و مشکلات عرفانى خود را طرح مىکردند و از حضرت آقاى حدّاد جواب مىگرفتند.
مرحوم آقاى مجتهدى نیز که خود صاحب کرامات بودند، از این قافله مستثنى نبودند. روزى ایشان با مرحوم آیتاللـه کشمیرى خدمت حضرت آقای حداد مىرسند، حضرت آقاى حدّاد به آقاى مجتهدى رو مىکنند و مىفرمایند: «مراتب عالىترى نیز هست! آیا حاضر مىشوید این کمالاتتان را از شما بگیرم و بهتر از آن را به شما بدهم؟» آقاى مجتهدى مىگویند: «آقا! اینها را با توسّل به أمیرالمؤمنین علیهالسّلام به دست آوردهام!» و با این کلام از پیشنهاد کریمانه و این تجارت مربحه، سرباز مىزنند.
و لذا حضرت علامه والد چون مسبوق به این جریان بودند، فرمودند: ایشان استقلال دارند! و این کلام حضرت علاّمه والد شاهکلیدى است براى سالکان و مشتاقان عالم معنى؛ زیرا اگر سالک در حجر تربیت استاد کامل قرار بگیرد، استاد این بصیرت را به او مىدهد که کمال و استغناى حقیقى را تنها توحید حضرت پروردگار براى او به ارمغان مىآورد.
برگرفته شده از goharemaerefat.ir
روح مجرد، ص: 441 مجالس و محافل ما باید براساس توحید باشد، قرآن خوانده شود؛ ذکر و فضائل ائمّه علیهم السّلام باید در راه مسیر توحید و عرفان إلهى قرار گیرد؛ نه آنکه خدا را فراموش کنیم و از ایشان یاد کنیم. ذکر آنها بدون عنوان مرآتیّت، شکل استقلال به خود میگیرد و سر از غلوّ و ارتفاع بیرون مىآورد. هر چه را که ما از امام بخواهیم و در آن حال از خدا غافل باشیم، إمام را پرستیدهایم. امام راه است، و مقصد و مطلوبْ خداست. نباید راه و طریق با هدف و مقصد خلط شود که در آن صورت از صبغه توحید خارج میگردد. در وقتیکه مقابل ضریح مقدّس مىایستیم، هر چه بخواهیم و دعا کنیم باید از خدا باشد؛ و از آنحضرت که میخواهیم باید به عنوان وساطت و نمایندگى باشد، تا از خدا بگیرد و به ما بدهد. اگر از خود حضرت بخواهیم و خدا را فراموش کنیم راه خلاف را پیمودهایم. خودش بدینگونه رضا نمیدهد، و دعایمان را مستجاب نمىنماید. چون در برابر خدا بت ساختهایم و امامان ما علیهم السّلام نفى این معنى را کرده و مىکنند. امّا اگر بوسیله آنها از خدا بخواهیم و مؤثّر حقیقى و إعطا کننده واقعى را خدا بدانیم، هم دعایمان را مستجاب مىنمایند و حاجتمان را بر مىآورند، و هم از صراط توحید قدمى روح مجرد، ص: 442 تجاوز نکردهایم و خود را به غلوّ و شرک نیالودهایم. هر چه از خود امام بخواهیم غُلوّ است و شرک. و هر چه از خدا بواسطه امام بخواهیم توحید است و معرفت. اشکال شیخ أحمد أحسائى و پیروانش از همینجا پیدا شد؛ و عرفان عرفاءِ حقّه ما نیز براساس توجّه بدین دقیقه بود. در اینصورت باید درست متوجّه باشیم تا خداى نخواسته عبادتمان و دعایمان و توسّلمان و زیارتمان سر از مذهب شیخیّه درنیاورد؛ و خود به صورت، صحیح العقیده و در باطن موافق آن طرزِ آداب نباشیم که غلوّ و ارتفاعِ مَنْهىّ در روایات غیر از این چیزى نیست. مبادا یک عمر بحث از صحّت و استوارى أمْرٌ بَینَ الامْرَیْن بنمائیم ولى عملًا در دام مُفَوِّضه گرفتار آئیم! |
منبع : روح مجرد ص 441 لینک های مرتبط: |
بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله محمود امجد با اشاره به جایگاه رفیع امیرالمومنین(ع) نزد خداوند و رسول گرامی اسلام، به لزوم شناخت و سنجش معیارها و مصادیق حق و باطل با ملاک سیره ائمه اطهار، خصوصا حضرت علی(ع) اشاره کرد و گفت: همواره باید یاد حضرت علی(ع) در زندگی ما جریان داشته باشد. به جای گفتن «یاعلی» باید «با علی» باشیم. باید از «یاعلی» به «با علی» برسیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، استاد محمود امجد در مراسم سخنرانی شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در مجتمع آموزشی روشنگر؛ با تاکید بر لزوم گرایش به حق و حقیقت در طول زندگی و اشاره به آسیب ها و آفاتی که در جامعه ما ریشه دوانیده، بازگشت به حق را تنها عامل الهی شدن زندگی دانسته و تصریح کرد: علی(ع) جز حق نیست. هر کسی که حق پرست باشد، محبت امیرالمومنین را در دل خود خواهد داشت. امکان ندارد کسی باطل باشد و علی(ع) را دوست داشته باشد. امام زمان (عج) میزبان ماه رمضان است. از حضرت صاحب الزمان (عج) بخواهیم که «باعلی» باشیم. همه ما باید به حق برگردیم و حق پرست شویم. زندگی ما الهی نیست. در صورت بازگشت به حق، زندگی ما الهی می شود.
قرآن باید در جان ما اثر کند
این استاد اخلاق در ادامه به لزوم فهم و درک قرآن در کنار قرائت قرآن و همچنین وحدت و یگانگی مردم در جامعه اشاره کرد و افزود: همه ما باید با هم باشیم. باید دست به دست یکدیگر دهیم و با هم یگانه شویم. متاسفانه در جامعه امروز ما معیار های حق و باطل گمشده است. برخی از رسانه ها تاثیر زیادی بر دوری ما از حق گذاشته اند. باید حق را بشناسیم. قرآن خواندن خوب است، اما کافی نیست. باید قرآن را بفهمیم. قرآن به سرگرفتن عالی است، ولی قرآن باید در جان ما اثر کند.
اگر به وصایای امیر المومنین عمل کنیم، جامعه ما بهشت می شود
وی در ادامه به فضایل ماه مبارک رمضان، عظمت قرآن کریم و نقش فراموش شده قرآن و اهل بیت در جامعه اشاره کرده و خاطر نشان ساخت: در ماه رمضان خواب هم عبادت است. نفس کشیدن و رفتارهای روزانه انسان هم در این ماه مبارک ارزشمند است و عبادت محسوب می شود. همه ما باید در این ماه، صفات نیک انسان مسلمان همچون مروت، حسن خلق و احسان را در خود پرورش دهیم. «بسم الله الرحمن الرحیم» بزرگترین و موثرترین آیه قرآن است. باید همه کارهای مان را با این آیه شروع کنیم. باید بدانیم که اگر به وصایای امیر المومنین عمل کنیم، جامعه ما بهشت می شود.
باید کاشف معدن درون خودمان باشیم
استاد محمود امجد با اشاره به اینکه همه ذخائر و معارف عرفانی و اخلاقی در قرآن وجود دارد، خاطر نشان کرد: متاسفانه امروز به نظر می رسد جامعه ما گرفتار «ادبار از حق» شده است. نسل جوان ما نباید به دنبال عرفان های دروغین برود. همه عرفان در قرآن است. کتب عرفانی بسیار سنگین هستند و نیاز به شناخت بالایی دارند. اما باید بدانیم که همه علم خداوند در قرآن است. ولی ما آن را نمی توانیم بفهمیم. ما باید کاشف معدن درون خودمان باشیم. خداوند در دل یک ذره، معارف بی انتهایی قرار داده است. چطور می توانیم از اینها درس نگیریم؟ سفرهای زیارتی بسیار خوب است، اما باید بدانیم که مکه و مشهد رفتن هیچ انسانی را عارف نمی کند.
باید برای بازگشت به قرآن و حاکم شدن قرآن در همه زمینه ها تلاش کنیم
وی افزود: مرحوم آیت الله بهجت(ره) می فرمود اگر دانسته های خود را زیر پا نگذاریم، عارف شده ایم. بازگشت به قرآن و تقوا و امر به معرو ف و نهی از منکر وصیت و سفارش امام علی (ع) است. اگر به این وصایا عمل کنیم جامعه ما بهشت می شود. باید برای بازگشت به قرآن و حاکم شدن قرآن در همه زمینه ها تلاش کنیم، ولو اینکه همه عالم کافر شوند.
باطل را ترک نکنیم، به خضوع در نماز نمی رسیم
آیت الله امجد در ادامه به نقش نماز در شئونات فردی و اجتماعی زندگی انسان اشاره کرد و افزود: در قرآن تأکید بر اقامه نماز است؛نه فقط خواندن نماز، نماز را اقامه کنید نماز ستون دین است همچنان که ساختمان بدون ستون فرومی ریزد.
وی متذکر شد: همه ما نماز می خوانیم، ولی«نمازگزار» نیستیم. وقتی می گوییم نماز ستون دین است، یعنی تمام دین بر نماز تکیه دارد. پروردگار متعال در آیه شریفه «قد افلح المومنین الذین هم فی صلاتهم خاشعون» نشانه ایمان را خضوع در نماز می داند. باید بدانیم که تا باطل را ترک نکنیم، به خضوع در نماز نمی رسیم.
هیچ سوغاتی مثل نماز نیست
این استاد اخلاق و عرفان گفت: اگر پیش از نماز اذان و اقامه بگوییم، دو صف از ملائکه پشت سر ما نماز می خوانند. آیت الله بهجت(ره) می فرمود: نماز مثل کعبه و اذان و اقامه مثل احرام است. در اذان و اقامه ۱۲ مرتبه به نماز دعوت می شویم. چرا که هیچ سوغاتی مثل نماز نیست. هیچ پیامبری سوغاتی چون نماز را نیاورده است. همه ما باید نمازمان را درست کنیم.
تکبیره الاحرام معنایی جز خلوت کردن با خدا ندارد
آیت الله محمود امجد با اشاره به آداب و مفاهیم نهفته در شعائر نماز، و نقش آن در ایجاد ارتباط با پروردگار افزود: «الله اکبر» در نماز یعنی خداوند آنقدر بزرگ است که انسان هایی همچون رسول الله و اهل بیت و ائمه را فرستاده است. تکبیره الاحرام معنایی جز خلوت کردن با خدا ندارد. «لا اله الا الله» معنایی جز این ندارد که جهان و هر آنچه در آن وجود در پیشگاه خداوند هیچ است.
تنها منبع عرفان قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است
استاد محمود امجد در ادامه با تبیین رابطه انسان با خدا و لزوم بازگشت به منابع و سرچشمه های لایزال معرفت الهی یادآور شد: خداوند فرموده پاداش روزه و گرسنگی را خودش می دهد. نسل جوان ما باید به نماز توجه بسیاری بکند. تنها منبع عرفان قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است. باید همواره ایمان تان را حقظ کنید. عمامه نه اصول دین است و نه فروع دین. اصول دین قرآن است. اگر هزاران نفر، همچون من بد و گناهکار باشند، نباید خللی در ایمان شما به وجود آید.
دانشگاه انسان را دین دار می کند
وی با اشاره به اهمیت شناخت کامل مبانی و مبادی اعتقادی در حفظ دینداری و ذکر الگوهای انسان مسلمان تصریح کرد: عده ای گمان می کنند، دانشگاه رفتن باعث از بین رفتن دینداری جوانان می شود. در حالیکه دانشگاه انسان را دین دار می کند. چرا که جوانان با غور در مسائل هستی و با پیشرفت علمی بیشتر به عظمت پروردگار پی می برند. دانشگاه امثال شهید چمران را تحویل جامعه می دهد. کسی که در اوج مقام علمی انسانی خداپرست و عارف بود. کسی که در دانشگاه اساس دینداری اش سست می شود، به دلیل ضعف در مبانی اعتقادی اوست.
میزان حق و باطل در جامعه ما از دست رفته است
ایشان با تاکید بر بازگشت به حق و نجات جامعه از باطل تصریح کرد: حضرت علی(ع) با وجود اینکه مصداق و میزان حق است، هیچ گاه در برابر طلحه و زبیر و بسیاری از اصحاب خود را حق نخواند. بلکه همواره ایشان می فرمود: «اعرف الحق تعرف اهله». یعنی باید حق را درک کنیم و بفهمیم تا از طریق آن مردان حق واهل حق را بشناسیم. متاسفانه میزان حق و باطل در جامعه ما از دست رفته است. باید بدانیم که پارچه بر سر بستن تقوا نمی آورد. کسی که عمامه به سر می کند باید خدمتگزار باشد. باید برای نجات جامعه از باطل به حضرت صاحب الزمان (عج) پناه ببریم.
هیچ زندانی از نفسانیت بدتر نیست
این استاد اخلاق وعرفان با اشاره به دوری از نفسانیت، دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان را راهکار حفظ ایمان دانست و تصریح کرد: آیت الله بهجت(ره) می فرمود: تا زمانیکه دعای فرج می خوانید، ایمان تان پابرجاست. نباید به اسم دیانت هوای نفس و نفسانیت داشته باشیم. انشاالله خداوند ما را از آتش جهنم نجات دهد. ائمه اسارت را تحمل کردند، تا اسیر هوای نفس نباشند. همه ما زندانی هستیم. چراکه هیچ زندانی از نفسانیت بدتر نیست. پیامبر اکرم (ص) که خود اشرف مخلوقات است می گوید: خدایا ما را لحظه ای به حال خود وا مگذار. ما دیگر در برابر ایشان چه هستیم؟
ایشان در پایان خاطر نشان کرد: انشاالله هرکس برای جامعه بشریت نقشه می کشد نابود شود، و هرکس به جامعه بشریت خدمت کی کند، سرافراز باشد و خداوند او را حفظ کند. خدایا؛ ما بد کرده ایم. به آبروی امیرالمومنین توبه ما را بپذیر. خداوندا مگذار از علی(ع) جدا شویم. انشالله همه زندانیان بی گناه آزاد شوند و مشکلات جوانان، مسایل مربوط به ازدواج، مشکلات خانوادگی و گرفتاری های جامعه مرتفع شود.
همچنین در ابتدای این مراسم و پیش از سخنرانی آیت الله امجد حجت الاسلام نورانی از اهمیت وجایگاه شب قدر و تعلق آن به حضرت فاطمه زهرا(س) و ذکر مظلومیت ایشان و اهل بیت پیامبر(ص) سخنرانی کرد. سپس دکتر رحیمی؛ پژوهشگر حوزه دین؛ در سخنان کوتاه خود به معرفی معیارهای تشخیص حق و باطل از دیدگاه قرآن و سنت پیامبر اشاره کرد. وی گفت: بر اساس آموزه های قرآن کریم، نزدیک کردن افکار و برپایی سفره تعلیم و تعلم و تفکر در قرآن راه نزدیک شدن افکار به حق است. تحمیل اعتقاد به مردم و توسل به زور و تکفیر، با روح اسلام و آموزه های دین ناسازگار است. دین اسلام در ناحیه تفکر به انسان آزادی کامل داده است. لذا مسلمانان باید در دین آزادانه تفکر و تحقیق کنند و جامعه باید در مطرح کردن شبهات آزاد باشد. چراکه بهترین تدبیری که می توان با آن جامعه را به رشد فکری رساند و آن را حفظ کرد، تمسک به همین روش است.
وی گفت به تعبیر علامه طباطبایی متاسفانه امروز آزادی عقیده و اجتماع در تفکر را از خودمان سلب کرده ایم.
گفتنی است پیش از این نیز مراسم احیای شب های نوزدهم، بیست ویکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان امسال، در مجتمع آموزشی روشنگر با سخنرانی استاد اخلاق؛ آیت الله محمود امجد؛ برگزار شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِیمَانِ مِنْ عُنُقِهِ
اصول کافی ج: 3 ص: 419 روایة:1
ترجمه :
امام صادق (ع) فرمود: کسی که تعصب برد یا برایش تعصب برند (در صورتیکه به آن تعصب راضی باشد) رشته ایمانرا از گردن خویش باز کرده است.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْإِیمَانِ مِنْ عُنُقِهِ
اصول کافی ج: 3 ص: 419 روایة:2
ترجمه :
رسولخدا صلی الله علیه و آله فرمود: (مانند روایت اول).
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّةِ
اصول کافی ج: 3 ص: 419 روایة:3
ترجمه :
رسولخدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که در دلش باندازه دانه خردلی عصبیت باشد خدا او را روز قیامت با اعراب جاهلیت مبعوث کند.
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ خَضِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ تَعَصَّبَ عَصَبَهُ اللَّهُ بِعِصَابَةٍ مِنْ نَارٍ
اصول کافی ج: 3 ص: 420 روایة:4
ترجمه :
امام صادق (ع) فرمود: هر که تعصب کند خدا دستمال و سربندی از آتش بسر او بندد.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع عَنِ الْعَصَبِیَّةِ فَقَالَ الْعَصَبِیَّةُ الَّتِی یَأْثَمُ عَلَیْهَا صَاحِبُهَا أَنْ یَرَی الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَیْراً مِنْ خِیَارِ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ لَیْسَ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُحِبُّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ وَ لَکِنْ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُعِینَ قَوْمَهُ عَلَی الظُّلْمِ
اصول کافی ج: 3 ص: 421 روایة:7
ترجمه :
از علی بن الحسین علیهما السلام راجع به عصبیت پرسیدند، فرمود: عصبیتی کته صاحبش بسبب آن گنهکار است اینستکه کسی بدان قوم خود را از نیکان قوم دیگر بهتر داند، ولی دوست داشتن کسی قوم خود را عصبیت نیست، بلکه کمک کسی قوم خویش را بر ستم از جمله عصبیت است.
ماجرای این ملاقات در سوره ی کهف، هجدهمین سوره ی قرآن کریم نقل شده است. صورت ظاهری ماجرا بنا به آنچه در روایات آمده به این قرار است: وقتی الواح به حضرت موسای کلیم علیه السلام نازل شد و آن تابوت هم در اختیار ایشان قرار گرفت که امانات (الواح) در آن قرار داشت، موسی علیه السلام به ذهنش خطور کرد که امروز در همه ی عالم کسی داناتر از من نیست؛ یا بعد از دریافت این الواح، ایشان در بین مردم حاضر شدند و آنها سؤال هایی از حضرت پرسیدند و بعد ظاهراً فردی در آنجا مطرح کرد که ای موسی! امروز در عالم کسی داناتر از شما نیست و حضرت موسی علیه السلام انکار و نفی نکرد و همین سکوت تأیید آمیزشان مسأله ای بود که حضرت موسی علیه السلام را به شدّت در معرض خطر قرار داد. |
عارف کامل مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه:
رسول خدا بین نماز مغرب و عشاء فاصله مى انداختند اگر انسان نماز عشاء را در وقت خود نخواند، دیرتر هم بخواند بهتر است از آنکه زودتر بخواند. مثلًا دو ساعت از شب نماز عشاء را بخواند انسان، بهتر از این است که اوّل مغرب بخواند؛ یک ساعت و سى و پنج دقیقه روى ساعت هاى معمولى امروز از شب (اول غروب آفتاب) گذشته، موقع نماز عشاء است.
برگرفته شده از goharemaerefat.ir
هو العلیم
حضرت أبوالفضل علیه السلام کعبه أولیاء
بسم الله الرحمن الرحیم
انسان با مطالعه در احوال علما و قصص مذکوره از ایشان، پس از تدبّر و تدقیق به این مطلب میرسد که تا وقتیکه در راه و مسیر او قدم نزند و سرّ و سویدای خود را خالص نگرداند؛ هر قدر هم که در راه کسب علوم و فضائل سرآمد دوران باشد، فعل او خام و حرکت او بیثمر خواهد بود. شاهد ما چند حکایت آموزنده از دیدگاه علما نسبت به حضرت ابوالفضائل عباس بن علی بن ابیطالب میباشد. امید آنکه همه بر سر خوان فضل و کرم او متنعّم باشیم.
1) حضرت أباالفضل العباس علیهالسّلام را شاگردان [مرحوم قاضی] کعبه أولیاء مى گفتند. توضیح آنکه: مرحوم قاضى پس از سیر مدارج، و معارج، و التزام به سلوک، و مجاهده نفس، و واردات قلبیّه و کشف بعضى از حجابهاى نورانى، چندین سال گذشته بود و هنوز وَحْدت حضرت حقّ تعالى تجلّى ننموده، و یگانگى و توحید وى در همه عوالم در پس پرده خفا باقى بود؛ و مرحوم قاضى به هر عملى که متوسّل میشد؛ این حجاب گشوده نمى شد. تا هنگامیکه ایشان از نجف به کربلا براى زیارت تشرّف پیدا کرده؛ و پس از عبور از خیابان عباسیّه (خیابان شمالى صحن مطّهر) و عبور از در صحن، در آن دالانیکه میان در صحن، و خود صحن است و نسبتاً قدرى طویل است؛ شخص دیوانهاى به ایشان میگوید: أبوالفضل کعبه أولیاء است. مرحوم قاضى همین که وارد رواق مطّهر مىشود در وقت دخول در حرم، حال توحید به او دست مىدهد؛ و تا ده دقیقه باقى مى ماند؛ و سپس که به حرم حضرت سیّدالشهداء علیهالسّلام مشرّف مى گردد در حالیکه دستهاى خود را به ضریح مقدّس گذاشته بود؛ آن حال قدرى قویتر دست میدهد؛ و مدّت یک ساعت باقى میماند. دیگر از آن به بعد مرّتباً و متناوباً و سپس متوالیاً حالت توحید براى ایشان بوده است. [1]
2) روزى مرحوم والد معظّم علامه سیّد محمّد حسین حسینى طهرانى- أفاضَ اللهُ علینا من برکات تربته- نقل مىفرمودند که:
براى دیدن و عیادت از مرحوم علامه امینى- رضوان الله علیه- به منزل ایشان در طهران رفته بودیم، درحالیکه قبل از ما یکى از آقایان معمَّمین و مشهور از سادات که منزلشان نزدیک منزل مرحوم امینى بود نیز به ملاقات ایشان رفته بود. در اثناء صحبت این فرد معمّم و سیّد رو مىکند به مرحوم امینى و مىگوید: آقا! این علىّ که شما اینقدر سنگ او را به سینه مىزنید مگر چه کرد در اسلام؟ غیر از اینکه فقط یک عدّهاى را کشت و تفرقه در صفوف مسلمین بوجود آورد، کار دیگرى هم کرد؟! نعوذ بالله از این همه جهالت و ضلالت! و شما که اینقدر به ابوبکر و عمر مىتازید آنها چه کردند؟ جز خدمت به اسلام و مسلمین و بسط عدل و انتشار اسلام در سرزمینهاى دوردست و عمل به دموکراسى و اخذ آراء براى انتخاب حکومت و حاکم؟ و آیا به صرف یک اختلاف در سلیقه و عدم هماهنگى با علىّ در مورد خلافت باید آنها را منکوب و مطرود و ملعون نمود؟ و این همه آثار خیر و برکاتى که از آنها به جامعه مسلمین رسیده است را نادیده گرفت؟
مرحوم امینى بىنهایت از این حرفها ناراحت و عصبانى مىشود ولى جوابى به او نمىدهند. آن شخص باز به صحبت خود ادامه مىدهد و مىگوید: آقا این محبّت و دوستى اهل بیت که شما آن را لازمه ایمان و قبولى اعمال مىدانید اصلًا چه ضرورتى دارد؟ و اگر ما مثلًا نسبت به حضرت أباالفضل علیه السّلام محبّت و ارادت نداشته باشیم به کجاى دین ما آسیب مىرساند؟
مرحوم امینى که دیگر طاقتش طاق و صبرش لبریز شده بود، با وجود کسالت شدید و عدم توانائى بر جلوس بزحمت خود را بلند مىکند و با صداى بلند درحالیکه رگهاى گردنش متورّم شده بود بر سر آن مرد داد مىزند که آقا: به خدا قسم اگر تو به این بند کفشها و نعلین من که نوکر أبوالفضل هستم ارادت و محبّت نورزى با رو به آتش جهنّم مىافتى و به درک سقوط خواهى نمود.
ملاحظه کنید که این فرد با این عقائد در میان ما به تشیّع معروف مىباشد، درحالیکه حتّى بسیارى از افرادى که ما آنها را سنّى مىنامیم ابداً به خود اجازه نمىدهند به یکى از این حرفها و معتقدات تفوّه کنند، بلکه از نقطه نظر تولّى به خاندان عصمت و تبرّى از زعماى باطل و خلفاى غاصب چه عباراتى در لابلاى کلمات و کتب آنان یافت مىشود! [2]
3) مىگویند یکى از علماء، یک روز در درس گفته بود که این مطالبى را که ما الآن مىخوانیم و این مباحث و اینها، معلوم نیست حضرت أبوالفضل و اینها از این مسائل خبر داشته باشند. حالا من این را دارم مىگویم خیلى ما حالا احترام بخواهیم بگذاریم، روى سر امام احترام مىگذاریم؛ امام علیه السّلام علمش لدنّى است و دیگر آن را کاریش نمىشود کرد؛ امّا حضرت اباالفضل بالأخره شخص صالحى بود، عبد صالحى بود، ولى این علومى که ما داریم، اینها یک چیزهایى است که با زحمت، تلاش، مطالعه، از این مسائل براى انسان پیدا مىشود. این را داشت به شاگردانش مىگفت. ظاهراً در زمان میرزاى قمى بوده است. شب حضرت أباالفضل را خواب مىبیند، مىگوید: خب! بیا ببینیم؛ یک مسأله اصولى مطرح مىکند و شروع مىکند بحث کردن، با همان دو جمله اول مىماند. صبح بلند مىشود و خلاصه استغفار و از این حرفها.
ما خیال مىکنیم این چیزهایى که به دست آوردیم و این علومى که به دست آوردیم، اینها را از خانه خالهمان آوردیم؛ نه جانم! قبل از اینکه تو بخواهى این [چیزی] را که به دست آوردى، بیان کنى، نسخه اصلىاش آنجاست؛ از آنجا تو مغز تو انداختند، از آنجا در قلب تو انداختهاند، از آنجا تو سر تو انداختند، کجاى کارى؟[3]
_____________________________________________________
[1]. مکتوبات، مراسلات ، مقالات، ص 60.
[2]. اسرار ملکوت، ج1، ص 206.
[3]. متن سخنرانیهاى شرح حدیث عنوان بصرى، مجلس چهارم، ص 74.
شبکههای اجتماعی این روزها محفلی برای نقل دیدگاهها و اندرزهای علامه حسنزاده آملی شده است.
استفاده از شبکههای پیامرسان موبایلی و اجتماعی بهاندازهای رواج پیدا کرده که در واقع میتوان گفت به امر بیبدیل ارتباطات در جهان حاضر تبدیل شده است.
شاید دیری نباشد که هویت افراد با حضور در این شبکهها و براساس شناسه مجازی آنها، شناخته شود؛ لذا در چنین شرایطی باید به اصول و نحوه برقراری ارتباطات آگاه بود تا بتوان شرایط ارتباطات فیزیکی و چهره به چهره را به ارتباطات مجازی تعمیم داد.
قطعاً اصول تعامل و نحوه رفتار در این شبکهها، برای هرکس بهمقتضیات شخصیت وی تعریف میشود اما قطعاً پایدارترین نوع ارتباطات با تکیه بر پند و نصایح صاحبان علم و خرد حاصل میشود.
این روزها نصیحتهای علامه حسنزاده آملی بهوفور در شبکههای اجتماعی و پیامرسان موبایلی به چشم میآید و به گوش میخورد. برخی نصایح این علامه بزرگوار در ارتباط با استفاده از شبکههای اجتماعی و افراد عضو در این شبکهها بهشرح زیر است:
1 - حق را با یاد کردن و تکرار کردنش زنده کنید.منبع مقاله : تسنیم
صراط مستقیم منحصر است در راه خدا و هیچ مقابلی ندارد، راه خدا همان وحی و شریعت و فعل و قول امام معصوم علیه السلام است که راه رسیدن به آن یا نقل است یا عقل.
از این حیث هنگامی که گفته می شود مطلب، عقلی یا شرعی است، این مساله خلط بین هستی شناسی و معرفت شناسی می باشد؛ چرا که جایگاه عقل در قبال شرع نیست؛ شرع به معنای دین است که مقابل ندارد همانطور که مُدوّن این دین که خداوند است نیز مقابل ندارد و همان گونه که شریعت مقابل ندارند، وحی نیز که شریعت شناسی است مقابل ندارد.
بنابراین عقل در مقابل نقل است نه شرع، وبا آن دو به صراط مستقیم می رسیم ؛ پس عقل و نقل صراط نیستند و فقط چراغ هستند و از چراغ هیچ کاری ساخته نیست چون هیچ حیثیت و شأنیتی ندارد. (تلخیص)
برگرفته شده از goharemaerefat.ir
مردم برای آموزش عقاید و مسائل زندگی خود، به هر کتاب و منبعی مراجعه می کنند، جز قرآن! گویی نیازی نمی بینند که از خود قرآن کریم چیزی یاد بگیرند! اما باید توجه داشت که مراجعه ی مستقیم به قرآن کریم علاوه بر سودهای گوناگون ما را از دهها زیان و خطر دور می سازد که به مواردی از این خطرها اشاره می کنیم: ادامه مطلب ...
بسم الله الرحمن الرحیم
ماهِ ماه (به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام)
منبع: سایت گوهر معرفت
ماه رمضان چه ماهی شد، وقتی مزیّن شد به زینت ماه پارۀ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم.
و چه مبارک شد به برکت و کرامت وجود نازنین کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه السلام .
همان آقایی که با مُحبّتش، محبوب شدیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: انَّ رَبِّى أَمَرَنى أَنْ احِبَّهُما وَ احِبَّ مَنْ یُحِبُّهُما. ( عوالم، الامام الحسن( ع)، ص 51. )
( پروردگارم مرا به دوستى حسنین و دوستى دوستان، آنان دستور داده است.)
نشسته ایم در این ماه، بر سفرۀ احسان و کرم به پهنای ولایت سید جوانان اهل بهشت.
عطا که می فرمود، آبرو هم می داد
حاجتمندی نزد امام حسن علیه السلام آمد. فرمود: حاجتت را بنویس و به ما بده و می خواست از این طریق صورت شرمسار وی را هنگام عرض حاجت نبیند. او چنان کرد. امام نامهاش را خواند و دو برابر خواستهاش بدو بخشید. یکى از حاضران گفت: اى پسر رسول خدا! این نامه چقدر براى او پر برکت بود؟
فرمود: برکت آن براى ما بیشتر بود؛ زیرا ما را اهل معروف ساخت. مگر نمىدانى که نیکى آن است که بدون درخواست، به کسى چیزى بدهى؛ امّا آنچه پس از درخواست مىدهى در برابر آبروى خواهش کننده، بهاى ناچیزى است. چه بسا وى، شب را با اضطراب و میان بیم وامید بسر برده و نمىدانسته که در برابر عرض نیازش دست ردّ بر سینه او خواهى زد یا با شادمانى خواهشش را برآورده مىکنى. و اکنون با تن لرزان و دل ترسان و پریشان نزد تو آمده است. اگر تو فقط به قدرخواستهاش بهاو ببخشى، در برابرآبرویى که نزد تو ریخته بهاىاندکى بهاو دادهاى.( راضى آل یاسین، ص 28.)
ظاهرش تمام ظاهر رسول خدا و باطنش تمام حقیقت او بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حقّش فرمود: اشْبَهْتَ خَلْقى وَ خُلْقى. ( اعیان الشیعه، ج 1، ص 563 )
(فرزندم حسن، تو در ظاهر و باطن، شبیه من هستى.)
چند بار تمام هستی اش را با فقرا تقسیم کرد؛ خدایا شاهد باش ما فقیریم فقیر سبط اکبر رسول الله.
آری؛ ماه رمضان به نیمه که رسید، تمام شد به جلوه زیباروی امام مجتبی علیه السلام، شد ماهِ ماه
آنقدر زیبا بود که وقتی جایی درنگ می کرد پاها رمق رفتن نداشت جمعیت راه را بند می آورد حضرتش مجبور می شد آن مکان را ترک کند.
آب زنید راه را هین که نگار میرسد مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را کز رخ نوربخش او نور نثار میرسد
چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان عنبر و مشک میدمد سنجق یار میرسد
اوّلین گل بوستان فاطمی، امام حسن مجتبی علیه السلام، در نیمه ی ماه رمضان سال سوم هجری قمری، در مدینه دیده به جهان گشود. هفت سال ابتدایی عمر شریفش، مقارن با دوران حیات حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بود. پس از رحلت جدّ بزرگوارش، حدود سی سال با پدرشان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ملازمت داشته و پس از شهادت مظلومانه ی پدر، به مدّت ده سال عهده دار مقام امامت بودند. در بیست و هشتم صفر سال پنجاه هجری قمری به دستور معاویه بن ابوسفیان - لعنة الله علیه- و به دست جعده دختر اشعث ابن قیس، در سن ۴۷ سالگی به شهادت رسیدند. |