گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

آیا دراویش وصوفیه مورد تائید هستند؟

آیا دراویش وصوفیه مورد تائید هستند؟

زندگی و قول و فعل و تقریر أئمه (علیهم السلام) برای ما حجت است و هر فرقه ای از فِرَق اسلامی، اگر کارشان با فعل و قول أئمه (علیهم السلام) مطابقت کند، مورد تأئید ماست و اختلاف در اسم نداریم. آنچه که برای ما مسلّم و محرز است، مطابقت اینها با مبانی اسلام و دستورات أئمه (علیهم السلام) و مراجع عظام تقلید است. اگر یک درویشی، معتقدات شیعه را دارد و معتقد به امامت 12 امام است و از مرجعی تقلید می کند و تمام اعمالش را انجام می دهد، در حقیقت همان شیعه است و فقط نامش چیز دیگری است. اما اگر خیر، به یک اصلی از اصول تشیع، تحت عنوان صوفی یا درویش، ضربه بزند یا منکر باشد و یا عمل نکند یا معتقد باشد که برخی از اعمال از او برداشته شده است، او گمراه و گمراه گر است.

اما روایاتی که از أئمه (علیهم السلام) آمده، چه در رابطه با سفیان ثوری و چه دیگران، اینها در زمان خودشان، نقش فعالی داشتند و این روایات اگر صحیح باشند، حجت هستند و ما به محتوا و مضمون کلام معصوم (علیهم السلام) پای‌بند هستیم، به شرط اینکه این روایات از نظر رجالی، کاملا معتبر باشند.

برخی روایات از امام رضا (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نسبت به صوفیانی که در عصر آنها بوده، صادر شده که به بهانه تصوف، مردم را از اهل بیت (علیهم السلام) دور می کردند و دکانی در برابر مکتب اهل بیت (علیهم السلام) درست کرده بودند و از نظر ما هم مطرود هستند.

 

مصباح الشریعه

مصباح الشریعه

مترجم : عباس عزیزى

- فهرست -


مقدّمه
الباب الاوّل : (فى البیان )
الباب الثّانى : (فى الاحکام )
الباب الثّالث : (فى الرّعایة )
الباب الرّابع : (فى النّیّة )
الباب الخامس : (فى الذّکر)
الباب السّابع : (فى اللّباس )
الباب الثّامن : (فى السّواک )
الباب التّاسع : (فى المبرز)
الباب العاشر: (فى الطّهارة )
الباب الحادى عشر: (فى الخروج من المنزل )
الباب الثّانى عشر: (فى دخول المسجد)
الباب الثّالث عشر: (فى افتتاح الصّلاة )
الباب الرّابع عشر: (فى قراءة القرآن )
الباب الخامس عشر: (فى الرّکوع )
الباب السّادس عشر: (فى السّجود)
الباب الثّامن عشر: (فى السّلام )
الباب التّاسع عشر: (فى الدّعاء)
الباب العشرون : (فى الصّوم )
الباب الحادى والعشرون : (فى الزّکاة )
الباب الثّانى والعشرون : (فى الحجّ)
الباب الثّالث والعشرون (فى السّلامة )
الباب الرّابع والعشرون : (فى العزلة )
الباب الخامس والعشرون : (فى العبادة )
الباب السّادس والعشرون : (فى التّفکّر)
الباب السّابع والعشرون (فى الصّمت )
الباب الثّامن والعشرون : (فى الرّاحة )
الباب التّاسع والعشرون : (فى القناعة )
الباب الثّلاثون : (فى الحرص )
الباب الحادى والثّلاثون : (فى الزّهد)
الباب الثّانى والثّلاثون : (فى صفة الدّنیا)
الباب الثّالث والثّلاثون : (فى الورع )
الباب الرّابع والثّلاثون : (فى العبرة )
الباب الخامس والثّلاثون : (فى التّکلّف )
الباب السّادس والثّلاثون : (فى الغرور)
الباب السّابع والثّلاثون : (فى المنافق )
الباب الثّامن والثّلاثون : (فى العقل والهوى )
الباب التّاسع والثّلاثون : (فى الوسوسة )
الباب الا ربعون : (فى العجب )
الباب الحادى والا ربعون : (فى الاکل )
الباب الثّانى والا ربعون : (فى غضّ البصر)
الباب الثّالث والا ربعون : (فى المشى )
الباب الرّابع والا ربعون : (فى النّوم )
الباب الخامس والا ربعون : (فى المعاشرة )
الباب السّادق والاربعون : (فى الکلام )
الباب السّابع والا ربعون : (فى المدح والذّمّ)
الباب الثّامن والا ربعون : (فى المراء)
الباب التّاسع والا ربعون : (فى الغیبة )
الباب الخمسون : (فى الرّیاء)
الباب الحادى والخمسون : (فى الحسد)
الباب الثّانى والخمسون : (فى الطّمع )
الباب الثّالث والخمسون : (فى السّخاء)
الباب السّادس والخمسون : (فى المشاورة )
الباب السّابع والخمسون : (فى الحلم )
الباب التّاسع والخمسون : (فى الاقتداء)
الباب السّتّون : (فى العفو)
الباب الحادى والسّتّون : (فى حسن الخلق )
الباب الثّانى والسّتّون : (فى العلم )
الباب الثّالث والسّتّون : (فى الفتیا)
الباب الرّابع والسّتّون : (فى الا مر بالمعروف والنّهى عن المنکر)
الباب الخامس والسّتّون : (فى الخشیة )
الباب السّادس والسّتّون : (فى آفة القرّاء)
الباب السّابع والسّتّون : (فى بیان الحقّوالباطل )
الباب الثّامن والسّتّون : (فى معرفة الا نبیاء)
الباب التّاسع والسّتّون : (فى معرفة الا ئمة الا طهار(والصّحابة)
الباب السّبعون : (فى حرمة المسلمین )
الباب الحادى والسّبعون : (فى برّ الوالدین )
الباب الثّانى والسّبعون : (فى الموعظة )
الباب الثّالث والسّبعون : (فى الوصیّة )
الباب الرّابع والسّبعون : (فى الصّدق )
الباب الخامس والسّبعون : (فى التّوکّل )
الباب السّادس والسّبعون : (فى الا خلاص )
الباب الثّامن والسّبعون : (فى تبجیل الا خوان )
الباب الثّمانون : (فى الجهاد والرّیاضة )
الباب الحادى والثّمانون : (فى الفساد)
الباب الثّانى والثّمانون : (فى التّقوى )
الباب الثّالث والثّمانون : (فى ذکر الموت )
الباب الرّابع والثّمانون : (فى الحساب )
الباب الخامس والثّمانون : الباب الخامس والثّمانون :
الباب السّادس والثّمانون : (فى التّفویض )
الباب السّابع والثّمانون : (فى الیقین )
الباب الثّامن والثّمانون : (فى الخوف والرّجا)
الباب التّاسع والثّمانون : (فى الرّضا)
الباب التّسعون : (فى البلاء)
الباب الحادى والتّسعون : (فى الصّبر)
الباب الثّانى والتّسعون : (فى الحزن )
الباب الثّالث والتّسعون : (فى الحیاء)
الباب الرّابع والتّسعون : (فى الدّعوى )
الباب الخامس والتّسعون : (فى المعرفة )
الباب السّادس والتّسعون : (فى الحبّ فى اللّه )
الباب السّابع والتّسعون : (فى المحبّ فى اللّه )
الباب التّاسع والتّسعون : (فى الحکمة )
الباب المائة ، (فى حقیقة العبودیّة )



جواب اشکالات وارده بر کتاب مصباح الشریعه





مذهب محیی الدّین بن عربی (560ـ638 هـ . ق)

محیی الدّین بن عربی (560ـ638 هـ . ق) است که از برجسته‎ترین و نامدارترین شخصیّت‎ها در عرصة عرفان نظری و عملی بوده و به شیخ اکبر ملقّب می‎باشد. وی از نظر اعتقادی متعلّق به جریانی بود که از اواسط قرن ششم هـ .ق تدریجاً در بین اهل سنّت پدید آمده و امروزه تسنّن اثنی عشری خوانده می‌شود. پیروان این جریان به ولایت تکوینی، خلافت الهی، صدرنشینی قلّة کمال امکانی، وصایت نبوی و حجّیت علمی اهل بیت : معتقد بوده و در مورد حکومت و خلافت ظاهری پس از رسول خدا اعتقاد داشتند که حکومت امری عرفی و مردمی، نه الهی، بوده و گر چه به دلیل افضلیّت اهل بیت : سزاوار بود مردم زمام امر را به دست ایشان بسپرند، امّا تحت تأثیر عواملی، اشخاص دیگری را که شایستگی کمتری داشتند برگزیدند، و به دلیل بیعت امّت، حکومت خلفا مشروعیّت داشت. اعتقاد به امامت، تولّد، حیات و غیبت حضرت مهدی 7 نیز از دیگر ویژگی‌های جریان تسنّن اثنی عشری بود. از قرن ششم به بعد، تعداد قابل توجّهی از دانشمندان اهل سنّت، به ویژه کسانی از آنان که به تصوّف گرایش داشتند، در این شمار قرار دارند. این جریان غالباً پلی بود برای گرایش ایشان به مذهب تشیّع. در بین علما و عرفای معاصر با محیی الدّین، که با وی رفاقت و مراوده داشتند، افراد وابسته به این جریان بسیارند. بنا به قرائن بسیاری می‌توان پی برد که محیی الدّین در طیّ مدارج عرفان، نهایتاً به حقّانیّت تشیّع پی برده و مستبصر شده است. از جمله این که وی در رسالة القدس یا رسالة القدسیّه خود به مستبصر شدن خویش به ولایت اهل بیت : و به امامت حضرت علی 7 تصریح نموده است. همچنین در کتاب بُلغة الغوّاص فی الاکوان الی معدن الاخلاص فی معرفة الانسان به صراحت احقیّت حضرت علی 7 به E E خلافت را عنوان و تشرّف خویش به محضر حضرت حجّت بن الحسن 7 و بیعت خود با آن حضرت را نقل کرده است. وی در باب ششم کتاب فتوحات مکّیّه نیز به امامت حضرت علی 7 تصریح نموده است. شیخ بهاءالدّین عاملی عالم و عارف بزرگوار شیعی در شرح حدیث سی ‎و ششم کتاب اربعین خویش، عبارات محیی الدّین بن عربی در باب سیصد و شصت ‎و ششم فتوحات مکّیّه در تصریح به وجود امام زمان 7 را نقل نموده و به وجوه مختلف آن عبارت، بر شیعه بودن محیی الدّین بن عربی استدلال کرده است. از متأخّرین نیز آقای محمّد خواجوی، مترجم کتاب فتوحات مکّیّه به زبان فارسی، در صفحات شصت و یک و شصت و دو و صد و بیست و هشت و صد و پنجاه مقدّمة خود بر ترجمة فتوحات مکّیّه، مستبصر شدن ابن عربی به حقّانیّت تشیّع را مورد تأکید قرار داده است.

آثار متعدّد محیی الدّین بن عربی به وضوح بر این که وی شیعة اثنی عشری بوده است دلالت دارد. از جمله رسالة مناقب یا تحیّت و یا صلوات ابن عربی بر چهارده معصوم : شاهد بارز این حقیقت است. سیّد محمّد صالح بن موسوی خلخالی تهرانی (متوفّای 1306 هـ . ق) شرحی بر این اثر ارزشمند ابن عربی نگاشته و در آن به تشریح نکات بلند و عمیقی که ابن عربی دربارة مقامات پیامبر اکرم و حضرت زهرا و یکایک امامان : بیان کرده، پرداخته است.

همچنین ابن عربی در آثار خود کراراً به وجود، حیات و غیبت حضرت حجّت ابن الحسن العسکری 7 تصریح نموده است؛ که از جمله می‎توان به باب‎های 366، 24 و 73 کتاب فتوحات مکّیّه اشاره کرد. در باب 73 فتوحات مکّیّه، داستان تشرّف خود به محضر حضرت بقیّةالله ارواحناه فداه را نیز نقل کرده است. همچنین وی رسالة شقّ الجیب و رفع حجاب الرّیب فی اظهار اسرار الغیب را در مورد وجود و غیبت حضرت مهدی 7 تألیف نموده است. ابن عربی رساله‎های دیگری نیز در مورد آن حضرت نگاشته است که از جملة آن‎ها به رسالة صغیرة فی المهدی، رسالة اخری فی المهدی، الصّلاة القطبیّة، و قصیدة فی المهدی می‎توان اشاره کرد. فاضل اصطهباناتی شرحی بر قصیدة مذکور نوشته است. چهار رسالة اخیر همراه با شرح اصطهباناتی هم‎اکنون توسّط مؤسّسة الشیخ الاکبر محیی الدّین ابن العربی للدّراسات العرفانیّة در دمشق (پایتخت سوریه) در دست انتشار E E می‎باشد. انتشارات مزبور اخیراً کتابی به نام القول المتین فی تشیّع الشیخ الاکبر محیی الدّین ابن عربی، تألیف الشیخ قاسم الطّهرانی منتشر کرده است که جلد اوّل آن که در ماه رجب سال 1424 هـ . ق در بیروت چاپ و در ماه ذی‎الحجّه همان سال در تهران تجدید چاپ شده، شامل دو مجلّد می‎باشد (مجلّد نخست در 840 صفحه و مجلّد دوم در 502 صفحه) که به ذکر قرائن و شواهد خارجی دالّ بر شیعه بودن محیی الدّین اختصاص دارد. جلد دوّم کتاب مزبور که در چهار مجلّد منتشر خواهد شد به کلمات و نصوص موجود در کتاب‌ها و رساله‎های چاپی و خطّی محیی الدّین ابن عربی که بر تشیّع وی دلالت دارد، می‎پردازد.

براساس آنچه ذکر شد، انکار شیعة اثنی عشری بودن محیی الدّین بن عربی وجه منطقی ندارد.. همچنین با توجّه به این رهنمود قرآنی که می‌فرماید: لا تقولوا لمن القی الیکم السّلام لست مؤمناً: به کسی که نزد شما اظهار اسلام (یا به شما سلام و ابراز صلح و تسلیم) کرد، نگویید مؤمن نیستی. (سورة نساء، آیة 94) انکار تشیّع محیی الدّین، با توجّه به اقرارهای فراوان وی به عقاید شیعه، وجه شرعی نیز ندارد. در نتیجه در شیعه بودن وی نباید تردید کرد. امّا از آنجا که اهل سنّت نمی‎خواستند گرویدن چنین شخصیّت عظیم علمی و عرفانی به تشیّع و اعراض او از تسنّن آشکار گردد، در نسخه‎هایی که از برخی از آثار وی، همچون فتوحات مکّیّه، توسّط نسّاخان سنّی مذهب رونویسی شد، دخل و تصرّف‎های فراوانی به عمل آمد و بعدها همان نسخه‎های مخدوش، در چاپ کتب ابن عربی ملاک قرار گرفت. به عنوان مثال عبارات باب 366 فتوحات مکّیّه که قبلاً به آن اشاره کردیم و شیخ بهائی آن را در اربعین خود نقل کرده است، توسّط نسخه برداران سنّی مذهب دستکاری شد. عبد الوهّاب شعرانی، عالم سنّی مذهب (متوفّای 973 هـ . ق) در صفحة 149 جلد دوم کتاب الیواقیت و الجواهر خود، که دومین چاپ آن توسّط دانشگاه الازهر مصر در سال 1307 هـ . ق انجام شده است، و نیز در کتاب کبریت الاحمر خود، ضمن نقل عبارت اصلی باب 366 فتوحات مکّیّه، بر دستکاری فتوحات و نیز فصوص الحکم ابن عربی توسّط معاندان تصریح نموده است.

شایان توجّه است که یکی از دانشمندان معاصر مصری به نام عثمان یحیی، با استفاده از چهار نسخة اصلی فتوحات مکّیّه، که دو نسخة آن به خطّ خود ابن عربی می‎باشد و یکی در دوران شش سالة اقامت وی در مکّه نوشته شده و دیگری در E Eبازگشت به قونیّه، توسّط خود وی پاکنویس شده است و هر دو نسخه در قسطنطنیّة ترکیه موجود است، به تصحیح فتوحات مکّیّه مبادرت نمود. و در جریان بررسی نسخه‎های اصلی، به تصریحات محیی ‎الدّین دالّ بر شیعه بودن و اعتقاد به امامان شیعه و تبرّی وی از غاصبان حقوق اهل بیت : پی برد و خود نیز مذهب شیعه را اختیار کرد. وی 14 جلد از 28 جلد کتاب فتوحات مکّیّه را پس از تصحیح براساس نسخه‎های اصلی، در مصر به چاپ رساند. لکن همین که حکومت مصر مطّلع شد وی به نسخ اصلی دست پیدا کرده، از چاپ 14 مجلّد باقیماندة فتوحات مکّیّة تصحیح شدة وی جلوگیری و خود او را نیز از کشور مصر اخراج کرد.

برای آگاهی بیشتر از وقوع چنین خیانت‌ها و دستکاری‎هایی توسّط اهل سنّت در آثار بزرگانی از علم و عرفان که به تشیّع گرویده‎اند، به نکته‎های 602 و 797 در صفحات 350 و 632 تا 634 کتاب هزار و یک نکته تألیف علاّمه حسن حسن‎زادة آملی و صفحة 428 کتاب شرح دفتر دل تألیف داوود صمدی آملی می‎توان مراجعه کرد.


http://ahlevela.ir/html/sereh%20hagh/index.htm


نامه سرگشاده به رییس محترم جمهوری اسلامی (چگونه با سوادها حرف بزنند؟)

  آقای رییس­ جمهور گله کرده ­اند که چرا افراد کم­سواد، اظهارنظر می­کنند اما افراد باسواد به میدان نمی­آیند و حرف نمی­زنند. من می­خواهم  مثل همیشه به دور از موضع­ گیری­های جناحی و با یک نگاه فلسفی، اندکی در این باره بحث کنم.

آقای رییس جمهور! بدانید یا ندانید، در دنیای امروز این نهادها و شرایط­ اند که سخن می­گویند. نه باسوادها یا کم­سواد­ها! اگر در جامعه، نهادهای لازم، برای نظارت و نقد و اظهارنظر وجود داشته باشند، هر سخنی که گفته شود، از روی تخصص خواهد بود. اگرچه آن سخن را افراد کم­سواد به زبان آورند. اما اگر این نهادها را د ر جامعه، جدّی نگیریم، درآن صورت، هر سخنی که گفته­ شود سخن کم­سوادها خواهد بود. اگرچه از زبان کسانی باشد که  مدرک تحصیلی بالا دارند  و یا فارغ ­التحصیل دانشگاه­های نامدار جهان باشند.

 من به نوبه ­ی خود، در دوران ریاست جنا­بعالی، کم سخن گفته ­ام تا خدایی نکرده، ناخواسته به روابط غیرمنطقی، دامن نزنم! در این­جا نیز وارد اصل قضیه نمی­شوم که شما درست عمل می­کنید یا نادرست؟ قوی عمل می­کنید یا ضعیف! اما می­خواهم خود شما با قضایا، پوپولیستی برخورد  نکنید.

آقای رییس­جمهور! حرف­ و حدیث­ها از دو حال بیرون نیستند. یا براساس حساب و کتاب علمی­ اند و سود جامعه را هدف گرفته ­اند و یا براساس درگیری­های جناحی ­اند که سود اشخاص را در نظر می­گیرند. اگر سخن­ها از نوع اول باشند، ناچارند که بر زبان باسوادها و متخصصان جاری شوند اما اگر از نوع دوم باشند، الزاما سخن متخصصان نخواهند بود بلکه ستون فقرات سخن­ها، درگیری­های جناحی خواهد بود.

اما اگر بخواهیم باسوادها و متخصصان حرف بزنند، با دستور و خواهش به نتیجه نمی­رسیم.بلکه باید چنان­که گفتم، نهادهای لازم را در جامعه، ساخته و آماده کرده باشیم. از روی تخصص سخن گفتن و نقد عالمانه کردن، نیازمند آن است که جامعه، شرایط زیر را در حداقلش داشته باشد:

1-آگاهی جامعه از نقد به معنی امروزی آن. جامعه باید با معنی امروزی نقد آشنا باشد تا عده­ای  نقد را با ردّ و ابطال و تحقیر و تخریب، یکی نگیرند. و نیزآن  را در حد تخریب و توهین ارزیابی نکنند. بدیهی است که چنین کاری، نیازمند تحول علوم­ انسانی است. مخصوصا تحول در منطق ،معرفت ­شناسی، فلسفه و علوم اجتماعی. ما که در علوم ­انسانی تحول نیافته­ ایم، بی ­تردید نمی­توانیم معنی نقد را دریابیم و آن را در جای خود به کار ببریم. ما هنوز نه تنها در حوزه­ی سیاست که حوزه­ای است پر سر و صدا بلکه در حوزه­ی فلسفه و منطق و معرفت­ شناسی نیز نقد را جدّی نمی­گیریم و آن را به معنی تخریب می­دانیم!

2-مدیریت برنامه­ای نه سلیقه­ای. ما باید مدیریت کشور را براساس برنامه­ های تعریف­ شده و روشن و قابل فهم اکثریت مردم ، اداره کنیم نه بر محور سلیقه­ ی دولت­ها و روسای دولت­ها. در جامعه ­ی ما هر دولتی برنامه ­ی دولت قبلی را درست نمی­داند و برای خود و با سلیقه­ ی خود، راه و روش دیگری ایجاد می­کند به گونه ­ای که هیچ­کدام خود را ادامه ­دهنده­ ی راه پیشینیان نمی­دانند. کافی است که رابطه­ ی دولت آقای احمدی ­نژاد را نسبت به دولت  آقای خاتمی و رابطه ­ی دولت خود را با دولت آقای احمدی­نژاد  در نظر بگیرد. چنان­که گفتم من کاری با ردّ و قبول این و آن ندارم بلکه هدف من تاکید بر این جمله است که روند و روشی که در پیش گرفته­ ایم، حاصلش جز این نخواهد بود.

3-داشتن دست­کم دو جمعیت یا حزب سیاسی به معنی درست و امروزی کلمه، که شرایط زیر را داشته باشند:

الف- هر دو به یک درجه، پای­بند اصول بنیادین جامعه و قانون اساسی  باشند.

ب-هر دو حزب، یک برنامه­ ی کلان علمی و قابل اجرا را در جهت تامین منافع کشور، پذیرفته باشند.

ج-اختلاف این دو حزب، تنها در راه و روش رسیدن به هدف­های آن برنامه ­ی کلان علمی باشد و رقابتی که با یکدیگر دارند، رقابتی باشد در جهت اجرای بهتر این برنامه­.

د-این دو حزب یکدیگر را مشروع و قانونی بدانند و به یکدیگر، فرصت فعالیت برابر بدهند. هر دو حزب به نوبه­ ی خود، حق حاکمیت داشته باشند و به مدیریت جامعه، بپردازند.

ﮬ-هر دو حزب از جریان کار یکدیگر باخبر باشند و مدام به نظارت دقیق و اظهار نظر علمی و کارشناسانه، بپردازند.

4-تفکیک قوا با دقت رعایت شود. به گونه ­ای که هرکس در هر شرایط و جایگاهی اگر خطا کرد، بی ملاحظه به کیفر خطایش برسد.

5-تقویت نهادهای نظارتی. ما باید نهادهای نظارتی را تقویت کنیم که یکی از آن­ها احزاب است و دیگری رسانه­ها. باید مطبوعات ما نظارت دقیقی بر روند کارها داشته باشند و آگاهانه و صادقانه، به موقع مشکلات را پیدا کنند و مطرح سازند. خطاها را آشکار سازند و  بی­نظمی­ها و تخلف­ها را افشا کنند بی آن­که از تطمیع یا تهدیدی اثر پذیرند.

آقای رییس­جمهور! تا شما این حداقل­ها را در جامعه، فراهم نیاورید، انتظار نداشته باشید که نقد سنجیده و علمی و به اصطلاح شما نقد باسوادها و متخصص­ها اتفاق بیافتد. بیش از این توضیح نمی­دهم با این امید که همین اشاره­ها کافی باشند. من این مشکلات را سال­هاست که می­گویم و بازتابی از آن در عملکرد مسئولان نمی­بینم اما به هرحال، بازهم باید گفت.
                                                                                            با آرزوی توفیق شما
                                                                                         سید یحیی یثربی24/11/1392

آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام

آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام
ترجمه کتاب العشره وسائل الشیعه

شیخ حرّ عاملى
ترجمه: محمد على فارابى، یعسوب عباسى على کمر

- فهرست -


سرآغاز
تذکّر
اجمالى از شرح حال شیخ حرّ عاملى‏
تألیفات شیخ‏
آداب معاشرت در سفر و حضر، و آن مشتمل بر چند باب است‏
1- باب اول در لزوم معاشرت با مردم از طریق اداى امانت، اقامه شهادت و راستگویى، همچنین در استحباب عیادت مریض و شرکت در تشییع جنازه، و خوشرفتارى نسبت به همسایگان و خواندن نماز در مسجد
2- باب استحباب خوشرفتارى با مردم و همسایگان‏
3- باب چگونگى معاشرت با دوستان مختلف‏
4- باب استحباب الف- فاصله هر دو نفر (در مجالس) بویژه به اندازه یک ذراع در تابستان. ب- کمک به نیازمندان وضعیفان.
5- باب استحباب گرامیداشت دوستان و نصیحت کردن آنان‏
6- باب کراهت اخم کردن بر مردم‏
7- باب دوست‏یابى و خو گرفتن با دوستان و پذیرفتن اعتراض آنان‏
8- باب استحباب همنشینى با خردمند بخشنده و دورى از نادان فرومایه‏
9- باب استحباب مشورت با عاقل‏
10- باب استحباب دیدار و گفتگو با دوستان‏
11- باب استحباب معاشرت با مردم خوب و دوستان قدیمى و اجتناب از معاشرت با بدان‏
12- باب استحباب پذیرفتن نصیحت و معاشرت با کسى که انسان عیب او را مى‏داند به منظور نصیحت کردن او
13- باب استحباب دوستى با کسى که رعایت دوستى را مى‏کند و او را در موقع گرفتارى تنها نمى‏گذارد
14- باب استحباب کمک و یارى دادن دوستان به یک دیگر
15- باب کراهت دوستى با بد کار و نادان و دروغگو
16- باب کراهت شرکت دادن افراد فرومایه و گنهکار در امور
17- باب تحریم همنشینى با دروغگو و گنهکار و بخیل و نادان و قاطع رحم و ...
18- باب کراهت همنشینى با فرومایگان و ثروتمندان و گفتگو با زنان‏
19- باب کراهت وارد شدن به مکانهاى تهمت آمیز
20- باب استحباب پرهیز و ترس از زیرکى مؤمن‏
21- باب استحباب مشورت با اشخاص صاحب نظر
22- باب استحباب مشورت با شخص پرهیزگار خردمند و اطاعت از او و کراهت مخالفت با وى‏
23- باب وجوب راهنمایى کسى که تقاضاى مشورت مى‏کند
24- باب جواز مشورت کردن با کسى که مرتبه او پایین‏تر است‏
25- باب کراهت مشورت با زنان و نیکو بودن مشورت با مردان‏
26- باب کراهت مشورت با شخص ترسو، بخیل، آزمند، برده، فرومایه و بدکار
27- باب تحریم همنشینى و دوستى با اهل بدعت‏
28- باب کسانى که معاشرت و سلام کردن بر آنها شایسته نیست‏
29- باب استحباب اظهار دوستى و محبّت نسبت به مردم‏
30- باب استحباب خوشرفتارى و گشاده‏رویى و احترام به مردم و خوددارى از مزاحمت آنان‏
31- مستحبّ است براى کسى که مؤمنى را دوست دارد او را از دوستى خود با خبر کند
32- باب استحباب آغاز کردن سلام قبل از سخن گفتن و استحباب پاسخ ندادن قبل از سلام‏
33- باب لزوم سلام و کراهت ترک آن و وجوب پاسخ سلام‏
34- باب استحباب بلند گفتن سلام و سخن نیکو گفتن‏
35- باب استحباب سلام کردن بر کودکان‏
36- باب حرمت تبعیض بین فقیر و ثروتمند در نحوه سلام کردن و وجوب رعایت مساوات بین آن دو
37- باب استحباب شکرگزارى خدا براى نعمت اسلام و تندرستى‏
38- باب لزوم بلند سلام کردن و پاسخ دادن به نحوى که مخاطب بشنود
39- باب نحوه سلام گفتن و استحباب انتخاب کلمات مناسب‏
40- باب استحباب تکرار سلام تا سه مرتبه در صورت عدم دریافت پاسخ و اجازه ورود
41- باب استحباب مورد خطاب قرار دادن یک مؤمن با ضمیر جمع در موقع سلام کردن و دعا براى او در هنگام عطسه و غیر آن‏
42- عدم استحباب سلام بر کسى که همراه جنازه است یا به نماز جمعه مى‏رود یا در حمّام است‏
43- باب چگونگى پاسخ سلام دادن به حاضر و غایب‏
44- باب استحباب مصافحه با مقیم و در آغوش گرفتن مسافر
45- باب استحباب سلام کردن کوچک بر بزرگ و جمعیّت کم بر جمعیّت زیاد و عابر بر نشسته و ...
46- اگر یک نفر از گروهى سلام کند از همه آنها کفایت مى‏کند و نیز کافى است که یک نفر پاسخ دهد
47- کراهت ترک سلام بر مؤمن حتّى در حال تقیّه‏
48- باب جواز سلام کردن مرد بر زن‏
49- باب تحریم سلام کردن بر کفّار و اهل لهو و لعب و امثال آن مگر در حال ضرورت و چگونگى پاسخ دادن به سلام آنان‏
50- باب عدم جواز ورود به خانه غیر بدون اجازه و خبر دادن و سلام کردن و ...
51- باب کسانى که رفت و آمد به خانه آنها شایسته است‏
52- باب استحباب سلام کردن هنگام بلند شدن از مجلس‏
53- باب جواز سلام و دعا کردن بر ذمّى در صورت نیاز داشتن به او
54- باب جواز مکاتبه مسلمان با اهل ذمّه‏
55- باب استحباب سلام کردن بر خضر (ع) هر گاه نام وى برده شود
56- باب استحباب چشم پوشى و گذشت نسبت به دوستان‏
57- باب استحباب دعا براى عطسه‏کننده مسلمان‏
58- باب نحوه دعا کردن براى عطسه و پاسخ دادن‏
59- باب جواز دعاى کودک براى زن وقتى که عطسه کند
60- باب استحباب عطسه کردن و کراهت عطسه‏هاى زشت‏
61- باب استحباب تکرار دعاى عطسه‏هاى پى در پى تا سه مرتبه‏
62- باب استحباب «الحمد للّه» گفتن در موقع عطسه‏
63- باب استحباب صلوات بر محمّد و خاندانش براى کسى که عطسه مى‏کند یا مى‏شنود
64- درود بر محمّد (ص) و خاندانش هنگام عطسه، و ذبح حیوانات و جماع مکروه نیست بلکه مستحب است‏
65- باب جواز دعاى عطسه براى ذمّى و دعا براى هدایت وى‏
66- اگر گفتارى با عطسه مقارن باشد جایز است آن عطسه را دلیل بر راستى سخن گوینده دانست‏
67- باب استحباب احترام و بزرگداشت شخص مسنّ مؤمن‏
68- باب استحباب احترام کریم و شریف‏
69- باب کراهت نپذیرفتن تکریم و احترام مانند نپذیرفتن متکا و بوى خوش‏
70- باب استحباب استقبال و بدرقه از مهمان و اطاعت مهمان از صاحب خانه‏
71- کسى که دوستش را براى مطلبى امین دانسته است جایز نیست آن مطلب را بدون اجازه‏اش بازگو کند مگر به عنوان ذکر خیر یا شهادت براى کار حرامى که انجام شده است‏
72- هر گاه سه نفر با هم باشند کراهت دارد دو نفر از آنها در گوشى صحبت کنند
73- باب کراهت قطع کردن سخن مسلمان‏
74- باب استحباب یا کراهت کیفیّت نشستن‏
75- مستحبّ است در مجلس انسان به عنوان تواضع جایى پایین‏تر از شأن خود بنشیند
76- باب استحباب رو به قبله نشستن‏
77- باب کراهت نشستن روبروى خورشید
78- باب استحباب نشستن در خانه غیر در هر جایى که صاحب خانه بخواهد
79- باب استحباب نشستن روى دو پا و در بغل گرفتن زانوها
80- باب استحباب شوخى و خنده کم‏
81- باب کراهت قهقهه زدن و استحباب تبسّم‏
82- باب کراهت خنده بدون علّت‏
83- باب کراهت شوخى و خنده زیاد
84- باب استحباب تبسّم بر چهره مؤمن‏
85- باب استحباب صبر کردن بر اذیّت همسایه و دیگران‏
86- باب وجوب خوددارى از آزار همسایه‏
87- باب استحباب خوشرفتارى با همسایه‏
88- باب استحباب طعام دادن به همسایگان و وجوب آن در صورت ضرورت‏
89- باب کراهت همسایگى با اشخاص بد
90- باب استحباب رعایت حدّ همسایگى که از هر طرف چهل خانه است‏
91- استحباب مدارا کردن با همسفر
92- باب استحباب بدرقه همسفر هنگام جدا شدن هر چند ذمّى باشد
93- باب استحباب نامه نوشتن در سفر و وجوب پاسخ دادن به نامه‏
94- باب استحباب شروع نامه با بسم اللّه و نوشتن آن به بهترین خط
95- باب چگونگى نوشتن عنوان نامه‏
96- باب استحباب آغاز نامه به نام کسى که نامه برایش فرستاده مى‏شود
97- باب استحباب نوشتن «ان شاء اللّه» در نامه هر جا که مناسب باشد
98- باب استحباب خشک کردن خطهاى نامه‏
99- باب عدم جواز سوزاندن کاغذهایى که در آن آیات قرآن یا نام خدا باشد
100- استحباب تقسیم وقت بین دوستان به طور مساوى‏
101- باب استحباب سؤال کردن از نام و نام خانوادگى و نسب و حال دوست و همنشین‏
102- باب کراهت از بین رفتن شرم و حیا بین دوستان‏
103- باب انتخاب دوستانى که نمازشان را بموقع مى‏خوانند و نسبت به دوستان نیکى مى‏کنند
104- باب استحباب خوشخویى با مردم‏
105- باب استحباب انس و الفت با مردم‏
106- باب استحباب خوشرفتارى با مردم‏
107- باب استحباب خوشرویى و خوش برخوردى‏
108- باب وجوب راستگویى‏
109- باب استحباب صدق وعده، گرچه یک سال طول بکشد
110- باب مستحب بودن حیا
111- باب جایز نبودن شرم و حیا داشتن از پرسش کردن در باره احکام دین‏
112- باب استحباب عفو و گذشت‏
113- باب استحباب عفو از ستمگر، صله رحم، احسان و نیکى ...
114- باب استحباب فروخوردن خشم‏
115- باب استحباب فروخوردن خشم از دشمنان دین در زمان حکومتشان‏
116- باب استحباب صبر در برابر حسودان و مانند آن‏
117- باب استحباب سکوت، مگر در امور خیر
118- باب استحباب سخن گفتن در جایى که سکوت روا نیست‏
119- باب وجوب نگهدارى زبان از آنچه که گفتنش روا نیست‏
120- باب کراهت گفتار زیاد در غیر ذکر خدا
121- باب استحباب مدارا کردن با مردم‏
122- باب وجوب ادا کردن حقوق واجب و مستحبّ مؤمن‏
123- باب تأکید استحباب رعایت حقّ عالم‏
124- باب استحباب لطف و محبّت و به دیدار همدیگر رفتن‏
125- باب استحباب پذیرش عذر
126- باب استحباب سلام کردن و مصافحه در وقت ملاقات ...
127- باب استحباب مصافحه و حدود و چگونگى آن‏
128- باب آداب استقبال و بدرقه مسافر
129- باب حکم کرنش بر بزرگان از قبیل بوسیدن فرش، بر پا خاستن و جلوى آنها دویدن و غیره‏
130- باب تحریم گماشتن دربان براى منع ورود شیعه‏
131- باب استحباب معانقه با مؤمن و همراهى و مذاکره با او.
132- باب استحباب استفاده رساندن برادران به همدیگر در راه خدا
133- باب استحباب بوسیدن مؤمنان یک دیگر را، و محل بوسه‏
134- باب کراهت کرنش براى مردم حتّى امام‏
135- باب کراهت مجادله و دشمنى با مردم‏
136- باب استحباب اجتناب از کینه و عداوت و دشمنى و بغض و ...
137- باب تحریم مکر، حسد، خیانت و نیرنگ‏
138- باب تحریم دروغ‏
139- باب تحریم دروغ بستن بر خدا، و پیغمبر و ائمه علیهم السلام‏
140- باب تحریم دروغ، بزرگ و کوچک، شوخى و جدى و غیره‏
141- باب جواز دروغ در اصلاح بین مردم و عدم جواز راستگویى در فساد
142- باب در احکام گمان‏
143- باب تحریم دو رو و دو زبان بودن‏
144- باب تحریم قهر کردن از مؤمن و استحباب سبقت در آشتى کردن‏
145- باب تحریم آزار رساندن به مؤمن‏
146- باب تحریم اهانت به مؤمن و خوار داشتن او
147- باب تحریم ذلیل شمردن و تحقیر مؤمن‏
148- باب تحریم سبک شمردن مؤمن‏
149- باب تحریم قطع صله ارحام‏
150- باب تحریم جمع آورى موارد لغزشهاى مؤمن براى عیب گرفتن از او
151- باب نهى از عیبجویى و سرزنش مؤمن‏
152- باب تحریم غیبت کردن از مؤمن‏
153- باب تحریم تهمت زدن بر مرد مؤمن و زن مؤمن‏
154- باب موارد جواز غیبت کردن‏
155- باب وجوب جبران کیفر غیبت کردن با حلال‏طلبى و استغفار
156- باب وجوب ردّ غیبت مؤمن و تحریم شنیدن آن‏
157- باب تحریم افشاى سرّ مؤمن و عیبجویى از او ...
158- باب تحریم ناسزا گفتن به مؤمن و محترم داشتن ناموس، مال و خون او
159- باب تحریم بد نام کردن مؤمن و سوء نیت داشتن به او
160- باب تحریم لعن کردن کسى که نباید او را لعن کرد.
161- باب تهمت زدن به مؤمن و بدگمان بودن به او
162- باب تحریم ترساندن مؤمن و لو با نگاه‏
163- باب تحریم کمک به قتل و اذیت مؤمن گر چه با کلمه‏اى باشد
164- باب تحریم سخن چینى و تفرقه افکنى‏
165- باب استحباب نگاه کردن به اولاد صالح پیغمبر (ص)
166- باب استحباب نگاه کردن به پدر و مادر و به قرآن و به روى عالم‏

 

دانلود کتاب نفیس آیین رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

لینک دانلود کتاب نفیس آیین رستگاریpdf:

 

motaghin.org/my_doc/process.aspx?file=my_files/pdf/pdf_ketab/Ayine%20Rastegari.pdf

 

مصاحبات عارف شهیر مرحوم علامه طهرانی قدّس الله سرّه با برخی از دوستان در رابطه با سیر و سلوک الی الله

صله رحم

 امام باقر (ع) فرمود:
صله رحم اعمال را پاک می کند، دارائیها را فزونی می بخشد، بلا را می گرداند، کار حسابرسی را آسان می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
امام هادی (ع) فرمود:
آنگاه که خدای عزّوجلّ با موسی بن عمران (ع) سخن گفت، موسی عرض کرد: پاداش کسی که صله رحم کند، چیست؟ خداوند  فرمود: ای موسی! مرگ او را به تأخیر می اندازم و سختیهای جان دادن را بر او آسان می کنم.
امام حسین (ع) فرمود:
هر که دوست دارد مرگش به تأخیر افتد و روزیش افزایش یابد، صله رحم به جای آورد.
پیامبر خدا (ص) فرمود:
صله رحم، خانه ها را آباد و عمرها را زیاد می کند، هر چند به جا آورندگان صله رحم از نیکان نباشند.
همچنین حضرت فرمودند:
مردمان بدکردار صله رحم به جای آورند، پس دارائیهایشان زیاد و عمرهایشان طولانی می شود، چه رسد که اگر نیکوکار و نیک باشند.
پیامبر خدا (ص) فرمود:
گاهی می شود از عمر کسی سه روز باقی مانده است، اما صله رحم به جای می آورد پس خداوند آن را تا سی سال به تأخیر می اندازد و گاه می شود که از عمر کسی سی سال باقی مانده است اما قطع رحم می کند، پس خداوند آن را به سه روز تبدیل می کند.
امام سجاد (ع) فرمود:
هیچ گامی نزد خدای عزّوجلّ محبوبتر از دو گام نیست: گامی که مؤمن با آن در راه خدا صف (جنگ) می بندد و گامی که برای پیوند با خویشاوندی بر می دارد که قطع رحم کرده است.
امام صادق (ع) فرمود:
مردی خدمت پیامبر خدا(ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا، خویشاوندانی دارم که با آنها رفت و آمد دارم ولی آنها مرا می آزارند لذا تصمیم دارم آنان را رها کنم. رسول خدا(ص) فرمود: در این صورت خداوند همه شما را رها می کند.
امام علی (ع) فرمود:
پناه می برم به خدا از گناهانی که مرگ و نیستی را شتاب می بخشد، عبدالله بن کوّاء یشکری برخاست و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! آیا گناهانی هم هست که مرگ را تسریع کند؟ حضرت فرمود: وای بر تو! آری، قطع رحم.
رسول خدا(ص) فرمود:
هیچ گناهی به اندازه قطع رحم و خیانت و دروغ سزامند آن نیست که خداوند، علاوه بر کیفر اخروی، در همین جهان نیز مرتکب آن را به زودی کیفر کند.میزان الحکمة / 2023


منبع:بنیاد خیریه الزهرا علیها السلام




دانلود کتاب مطلع انوار جلد 5

بسم الله الرحمن الرحیم


دانلود کتاب مطلع انوار جلد پنجم


از تالیفات حضرت علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی رحمة الله علیه


لینک دانلود:


http://motaghin.org/my_doc/process.aspx?file=my_files/pdf/pdf_ketab/matlae%20anvar%205.pdf