عشقِ به ذات، آتش و خون دارد. چنین عشقی همچون آتشکدهای است که با خون فروزان است.
محبوبان را با عشق، به آتش میکشند؛ از این رو وارد شده است: «ما منّا إلاّ مسموم أو مقتول»(1). کسی که مسموم نمیشود یا شهید نمیگردد، محبوب ذاتی نیست.
قمار عشق، آن زمان است که آخرین قطره خون شهید میچکد، این نرد عشق است. عشق در کربلای پیامبر عشق ـ امام حسین علیهالسلام ـ است و کربلاست که بارانداز عاشقان سینهچاک نامیده شده است. تمامی انبیای الهی باید در مکتب او عشق بیاموزند. عشق در زهرای مرضیه علیهاالسلام است که در فراق پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اشک میریزد و ناله سر میدهد، به گونهای که اهالی مدینه، به ویژه دشمنان، تحمل اشکهای آن حضرت علیهاالسلام را ندارند و ایشان در پی اعتراض آنان، به بیت الاحزان میروند. گریه آن حضرت علیهاالسلام شدت هجر ایشان را میرساند.
این اولیای خدا هستند که عاشق میباشند و درد، هجر و سوز حق تعالی را دارند.
هجر، فراق، سوز، گداز، اشک و درد، نرد عشق است که عاشق میبازد. عشق، خود را تمام باختن است. عشق یعنی باختن. عشق،قماری است با باخت کامل؛ قماری که برد ندارد.
کربلا بهترین نمونه عشق است. چهرهای از پیش ساخته شده که تمامی پیامبران از آن آگاه بوده و به آن خبر میدادهاند. کربلا سرزمین عشق است. کربلا عشقستان حق تعالی است. عاقبت عشق خون است. این خون عین محبت است. برای همین است که خون، گرم و قرمز است. رنگ قرمز آن مظهر جلال است. خون است که شهادت میآورد و شهید جبروت حق را دارد. جبروتی که ناسوت را مستحکم میکند؛ چنانچه با شهادت امام حسین علیهالسلام از هر سنگی خون میآمد. فهم این مطلب بسیار سنگین است و مسلمانان وقتی به این نکته خواهند رسید که تمدن عظیم علمی خود را در دهها سال دیگر به دست آورند و با بررسیهای دقیق و روانکاوانه وقایع کربلا، به شناخت حقایق آن دست یابند. اگر دانشگاهها روزی مهد معرفتِ ربوبیت گردد، آنگاه آخرین درس آن، مقتل کربلاست. در آن زمان است که میشود از کربلای امام حسین علیهالسلام گفت، نه امروز که مسلمانان انحطاط را پذیرفتهاند.
________________________________________
- بحار الانوار، ج 27، ص 217.