استاد محمد حسن وکیلی:
پاسخ:۱
اعتقاد به نجات فرعون در آخرت اعتقادی باطل است که نه ظواهر آیات کریمة
قرآن آن را تایید مینماید و نه روایات شیعی ولی درباره سخن جناب
محییالدین در مورد فرعون توجه به نکاتی لازم است:
۱- این سخنی که از محییالدین نقل نمودید اعتقاد جزمی و نهائی ایشان نیست بلکه وی در فتوحات در باب ۶۲ در ذیل عنوان
«المجرمون: طوائفهم و أصنافهم» میفرماید:
«و هذا القسم هم أهل النار الذین هم أهلها و هم المجرمون خاصة
الذین یقول الله فیهم وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ أی
المستحقون بأن یکونوا أهلا لسکنى هذه الدار التی هی جهنم یعمرونها ممن یخرج
منها إلى الدار الآخرة التی هی الجنة و هؤلاء المجرمون أربع طوائف کلها فی
النار لا یُخْرَجُونَ مِنْها و هم المتکبرون على الله کفرعون و أمثاله ممن
ادعى الربوبیة لنفسه و نفاها عن الله فقال یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما
عَلِمْتُ لَکُمْ من إِلهٍ غَیْرِی و قال أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى یرید
أنه ما فی السماء إله غیری و کذلک نمرود و غیره و الطائفة الثانیة
المشرکون ... » [۱]
در اینجا میبینیم در این اثر که از آخرین تألیفات وی نیز هست تصریح میکند که فرعون از جهنمیانی است که هرگز از آتش خارج نمیشود.
و در باب ۱۹۸ در فصل نهم توحید ثانیعشر نیز درباره فرعون بحثی میکند و امر وی را به خداوند وا میگذارد و میگوید:
« من نفس الرحمن هو قوله حَتَّى إِذا
أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی
آمَنَتْ به بَنُوا إِسْرائِیلَ هذا توحید الاستغاثة و هو توحید الصلة فإنه
جاء بالذی فی هذا التوحید و هو من الأسماء الموصولة و جاء بهذا لیرفع اللبس
عن السامعین کما فعلت السحرة لما آمنت برب العالمین فقالت رَبِّ مُوسى وَ
هارُونَ لرفع اللبس من أذهان السامعین و لهذا توعدهم ثم تمم و قال وَ
أَنَا من الْمُسْلِمِینَ لما علم إن الإله هو الذی ینقاد إلیه و لا ینقاد
هو لأحد قال على ابن أبی طالب أهللت بما أهل به رسول الله ص و هو لا یعرف
بما أهل به فقیل منه مع کونه أهل على غیر علم محقق فأحرى إذا کان على علم
محقق فاعلم بذلک فرعون لیعلم قومه برجوعه عما کان ادعاه فیهم من أنه ربهم
الأعلى فأمره إلى الله فإنه آمن عند رؤیة البأس و ما نفع مثل ذلک الایمان
فرفع عنه عذاب الدنیا إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ و لم یتعرض للآخرة ثم إن الله
صدقه فی إیمانه بقوله آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ فدل على إخلاصه فی
إیمانه و لو لم یکن مخلصا لقال فیه تعالى کما قال فی الأعراب الذین قالوا
آمنا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ
الْإِیمانُ فی قُلُوبِکُمْ فقد شهد الله لفرعون بالإیمان و ما کان الله
لیشهد لأحد بالصدق فی توحیده إلا و یجازیه به و بعد إیمانه فما عصى فقبله
الله إن کان قبله طاهرا و الکافر إذا أسلم وجب علیه إن یغتسل فکان غرقه
غسلا له و تطهیرا حیث أخذه الله فی تلک الحالة نَکالَ الْآخِرَةِ وَ
الْأُولى و جعل ذلک عبرة لِمَنْ یَخْشى و ما أشبه إیمانه إیمان من غرغر
فإن المغرغر موقن بأنه مفارق قاطع بذلک و هذا الغرق هنا لم یکن کذلک لأنه
رأى البحر یبسا فی حق المؤمنین فعلم أن ذلک لهم بإیمانهم فما أیقن بالموت
بل غلب على ظنه الحیاة فلیس منزلته منزلة من حضره الموت فقال إِنِّی تُبْتُ
الْآنَ و لا هو من الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ وَ أَمْرُهُ
إِلَى الله تعالى و لما قال الله له فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ
لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً کما کان قوم یونس فهذا إیمان موصول و قدم
الهویة لبعید ضمیریه علیه لیلحق بتوحید الهویة» [۲]
و به تعبیر دیگر سخن جناب محییالدین در فصوص معلوم نیست حکم قطعی و جزمی باشد بلکه چه بسا از باب بحث علمی و بررسی احتمالات است.
۲- این سخن جناب محییالدین یک بحث تفسیری است و وی با استناد به آیات
قرآن کریم به چنین اعتقادی رسیده است و از قضا آن را ظاهر آیات قرآن کریم
میداند و معتقد است هیچ آیهای که نص در رد ایمان فرعون باشد وجود ندارد و
بلکه ظهور آیات در آنست که ایمان وی با صدق و اخلاص بوده است. شیخ مکی در
الجانب الغربی به تفصیل و با زبان ساده استدلالات قرآنی محییالدین را شرح
داده است.[۳]
پس این سخن گرچه به اعتقاد ما خطا و اشتباه است ولی نمیتوان به کسی که
به استناد یک بحث تفسیری چنین چیزی را از ظاهر آیات قرآن – و نه با تأویل –
برداشت نموده است اعتراض نمود.
۳- این اعتقاد اختصاصی به محییالدین ندارد بلکه در میان اهل سنت عدهای چنین برداشتی از آیات کریمه قرآن داشتهاند.
شعرانی در یواقیت در جلد اول، ص۱۲ مینویسد:
قال شیخ الاسلام الخالدی رحمه الله:
و الشیخ محییالدین بتقدیر صدور ذلک عنه لمینفرد به بل ذهب
جمع کثیر من السلف الی قبول ایمانه لما حکی الله عنه أنّه قال آمنت انّه
لااله اله الذی آمنت به بنو بنی إسرائیل و أنا من المسلمین و کان ذلک آخر
عهده بالدنیا. و قال أبوبکر الباقلانی قبول ایمانه هو الأقوی من حیث
الاستدلال و لم یرد نص صریح أنّه مات علی کفره. انتهی
و دلیل جمهور السلف و الخلف علی کفره أنّه آمن عند الیأس و إیمان أهل البأس لایقبل و الله أعلم.[۴]
۴ -مغالطهای که معمولا مخالفان عرفان مرتکب آن میشوند اینست که چون
مردم ارتکازًا فرعون را بد میدانند چنین وانمود میکنند که محییالدین
طرفدار انسانهای بد است و از آنها تعریف مینماید؛ پس خود او نیز بد است.
در حالیکه محییالدین بر فرض پذیرش نسبت مزبور به او، فرعون را انسانی
توبهکار دانسته و لذا وی را بهشتی میداند نه اینکه با علم به بد بودن وی
از وی تعریف و تمجید نماید.
و این امر جز یک اشتباه علمی و تفسیری هیچ چیزی را در پی ندارد چنانکه
در دورههائی جماعتی از شیعیان و محبان اهلبیت علیهم السلام به علت، جهل
خلفای غاصب و قاتلان حضرت زهرا سلام الله علیها را افرادی نیکو و از اصحاب
اخیار حضرت رسول الله میشماردند و زبان به لعن و طعن ایشان نمیگشادند و
چون این امر از سر جهل بود هیچ نقصی در ولایت و محبت ایشان ایجاد نمینمود.
پس مسأله مزبور یک مسأله علمی صرف است و هیچ ربطی به خوبی و بدی
محییالدین و درستی و بطلان دیگر عقائد وی ندارد؛ گرچه مخالفان عرفان از هر
مسأله بیربطی به هر شکلی که بتوانند سوء استفاده نموده و بر ضد عرفای
بالله به کار میبرند.
پانویس
۱. الفتوحات، ج۱، ص۳۰۱
۲. فتوحات، ج۲، ص۴۱۰
۳. الجانب الغربی، ص ۱۰۴ -۱۲۰
۴. الیواقیت و الجواهر، ج۱، ص۱۲