سکس
و عریانی نیز در کنار آن وجود دارد و این امور جوانان بیش از پنجاه کشور
اسلامی را تهدید میکند؛ بدون این که پنجاه کشور یاد شده در مقابل این نوع
موسیقی هنری برای گفتن داشته باشند؛ چرا که فقیهان آنان به حرمت مطلق
موسیقی فتوا دادهاند و با این فتوا، حرام نیز از دست آنان خارج گردیده و
جامعهی مسلمانان در عمل، همهی آن را حلال میشمرد.
نرمی
و لطافت موسیقی شرقی کجا و تندی، زمختی، خشونت و سکس و بازی با نور در
موسیقی غربی کجا، و متأسفانه، امروزه موسیقی آمریکایی که رقیبی برای خود
نمیشناسد، بر فرهنگ بیشتر کشورها حاکم شده است.
منبع:
http://eshghemardom.com/index.php/instructors-message/459-nab-music?showall=
دانلود کتاب تاریخ تحلیلی موسیقی در اسلام
مؤمنان
خواستار نصرت آن هم در مقابل کافران هستند، آن هم نه تک تک کافران بلکه در
مقابل " ائمه الکفر" چرا که واژه " قوم" آمده. واژه " قوم" لحاظ حیثیت
جمعی است. کفر هم از ماده " کَفَرَ" است یعنی کسانی که می دانند و آگاهانه
حق را می پوشانند. ما در بحث جامعه شناسی قرآنی گفتیم؛ که تعداد این گروه
در جوامع بسیار اندک است اما تاثیر گذارند لذا خود خدا با آنها روبرو می
شود مانند آنجا که می فرماید" تبت یدی ابی لهب"
مؤمنان
خواستار پیروزی بر ائمه الکفرند یعنی طرف با سایر ادیان و حتی کفار مستضعف
روبرو نیستند، گویا کافر مستضعف اخوی و برادر آنهاست، لذا می گوید برای
نزدیکی دل ها به کفار مستضعف که از روی جهل کافر شده اند کمک کنید و مالیات
دینی را که سهم خودتان است به آنها هم پرداخت کنید. اما آیا رفتار امروز
جامعه ما چنین است؟!
خداوند
ایمان مؤمنانی را تصدیق می کند که بغض در دل ندارند اما ما به سوی این نوع
ایمان در حرکتیم؟! امروز اکثر جنگها و خشونتها در جهان بین مذهب هاست. کار
را به جایی کشانده اند که گروهی در جهان نفس دین را سبب رواج خشونت دانسته
اند. چه اشکال دارد که جامعه ما جامعه مهربانی و مودت قرآنی باشد؟! این
همه دوری و بیزاری برای چیست؟! این چپی و راستی چیست؟ اینها همه فرزندان
انقلابند.
اینها همه برای
این نظام و انقلاب زحمت کشیده اند، خون دل خورده اند، حالا چرا باید یک عده
به خاطر طرز تفکرشان دنبال حذف عده دیگر باشند؟ همه ما فرزندان
امیرالمومنین علیه السلام هستیم و همین محبت ولایت که در دل ماست، کافی است
که همدیگر را در آغوش بگیریم.
ما
معتقدیم همه مردم ایران حتی کلیمی ها هم ولایی هستند. شما بررسی کنید
کدامشان محبت امام حسین علیه السلام را ندارند. اما اگر کسی هم مذهب ما هم
نبود باز دلیلی برای خشونت وجود ندارد. چند برادر در یک خانه با افکار
مختلف زندگی می کنند آیا درست است که اینها بخواهند به خاطر افکارشان به
روی هم تیغ بکشند؟! ترک و بلوچ و کرد و لر و عرب و فارس و مسیحی و یهودی و
زرتشتی و شیعه و سنی همه ایرانی و برادرند. اما استعمار نمی خواهد این
فرهنگ ایمانی در بین ما نهادینه شود.
خشونت
این نیست که شما حتما تیغ بکشید. ذهن بسیاری از ما ذهن خشن است و ذهن خشن
نقدناپذیر است و از انتقاد برآشفته می شود. همین که شما فقط خودت را
سعادتمند می دانی و سایر کشورها را عددی حساب نمی کنی خشونت است.
گاهی
خشونت در بیان است. بگذارید دنیا ما را به مهربانی بشناسد. با دنیا درست
برخورد کنید دنیا هم خواه ناخواه در مقابل برخورد محبت آمیز شما درست
برخورد می کند.
این چه فکر
منحرفی است که بسیاری بدفهم هستند. ملتها همه خوبند و نمی شود بیشتر مردم
در عقل ورزی خطا کنند. اگر گاهی بدی سر می زند از دولتهاست نه ملتها. ما
باید با همه ملتها با احترام برخورد کنیم و حرمت آنها را داشته باشیم وقتی
که چنین شدیم وقتی که دلمان مالامال از محبت شد، وقتی که مسیحی و سنی و
کافر مستضعف را بد خطاب نکردیم و نسبت به آنها بغض نداشتیم وقتی که دل را
از خشونت تهی کردیم، مصداق مؤمنانی می شویم که خداوند متعال ایمانشان را
تصدیق می کند.
مدیریت زندگی بسیار ظریف و دارای وجوه فراوانی است که پرداختن به یک شان نباید شان دیگر را از بین ببرد یا خنثی سازد. سالک چنانچه داشتههای خود را توازن بخشد آماده میشود تا خود را با خداوند و با امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) هماهنگ نماید و تکلیفی را که از ناحیهٔ آن حضرت دارد بر عهده گیرد و انجام دهد بدون آن که سختی و فشاری روانی بر وی وارد آید یا زبان به اعتراضی گشاید و نارضایتی از آن حکم داشته باشد. برای نمونه، در گذشته که آب شهر لولهکشی نبود، آفتابههایی در دستشوییهای مسجد اعظم یا فیضیه بود و کاسهای هم در حوض گذاشته بودند تا کسی آفتابه را داخل حوض نزند و کسی آن آفتابهها را آب میکرد و شغلی پایینتر از آفتابه آب کردن نبود. حال اگر امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاورند و به مجتهدی بگویند وظیفهٔ توست که آفتابهٔ علما را آب نمایی و وی ناراحت نشود و این کار بر وی سخت نیاید، بلکه این حکم برای او جذاب و راحت باشد و از این حکم تشکر نماید و از عهدهٔ آن به خوبی برآید بدون آن که بابت آن به کسی بدهکار شود، سالکی موفق است. چنین کسی هیچ گاه شکایت نمیکند که چرا وی را با دیگری تفاوت گذاشته است
بسم الله الرحمن الرحیم
بانوی شرافت (تجلیل از شخصیت کم نظیر حضرت ام البنین سلام الله علیها)
منبع: برگرفته از سخنرانی های حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
امام صادق علیه السلام می فرمودند:
کانَت اُمُّ جَعفَرٍ الکِلابِیَّةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام وتَبکیهِ وقَد کُفَّ بَصَرُها ، فَکانَ مَروانُ وهُوَ والِ المَدینَةِ یَجیءُ مُتَنَکِّرا بِاللَّیلِ حَتّى یَقِفُ ، فَیَسمَعُ بُکاءَها و نَدبِهَا
(اُمّ جعفر کِلابى (حضرت امّ البنین)، براى حسین علیه السلام مرثیه مى سرایید و مى گریست تا این که چشمانش نابینا شد. مروان ، حاکم مدینه، به صورت ناشناس مى آمد و پشتِ در مى ایستاد و به گریه و مرثیه سرایى او گوش مى داد.
امالی شجری : ج ۱ ص ۱۷۵
وقتی عقیل به خواستگاری امّالبنین رفت، خانوادهی حزم بسیار خوشحال شدند و با افتخار تمام از وی استقبال کردند، اما با این حال، با کمال ادب از عقیل مهلت خواستند تا در این مورد از مادر دختر و خود دختر نظرخواهی کند چون مادران روحیات دختر خود را بهتر میشناسند و در این امر بهترین فرد میباشند. همچنین باید به نظر دختر در امر ازدواج توجه شود، چرا که پایداری زندگی در گرو رضایت قلبی دختر میباشد.
زمانی که پدر ام البنین نزد همسر و دخترش بازگشت تا نظر آنها را جویا شود، متوجه شد که دخترش خوابی را که شب گذشته دیده بود برای مادرش تعریف میکند.
«مادرجان! خواب دیدم در باغ سرسبزی نشستهام. نهرهای روان و میوههای بسیار در آنجا وجود داشت و ماه و ستارگان در آسمان میدرخشیدند. من دربارهی عظمت آنها فکر میکردم که ناگهان ماه از آسمان در دامن من قرار گرفت. نوری از آن ساطع گشت که چشمها را خیره میکرد. در تعجب بودم که سه ستاره نورانی دیگر را دیدم که در دامن من قرار گرفتند.
پدر امّالبنین در این هنگام به دختر خود بشارت داد که رؤیای تو صادقه است و سعادت دنیا و آخرت به تو روی آورده و سپس ماجرای خواستگاری عقیل از دخترش برای امیرمؤمنان را بیان کرد. از آنها نظرخواهی کرده و پس از شنیدن پاسخ مثبت، از جانب هر دو، عقیل را در جریان گذاشت. به این ترتیب پیوند همیشگی بین امّالبنین و حضرت علی برقرار گردید
در شب زفاف خود به فرزندان زهرا سلام الله علیها میگوید: من نیامدهام تا جای مادرتان را بگیرم. من اینجا خدمتکار شمایم و اگر شما اجازهی چنین کاری به من ندهید، به خانهی خود بازمیگردم.» امام حسن و امام حسین و حضرت زینب به او گفتند: «تو عزیز و بزرگواری و اینجا نیز خانهی توست.
در آن شب، حسنین هر دو بر اثر بیماری در بستر بیماری بودند که امّالبنین از آنها پرستاری کرد و به خدمت آنها کمر بست.
در همان روزهای اول به همسرش علی عرضه داشت: «از این به بعد مرا فاطمه صدا مزن، زیرا وقتی مرا به این نام صدا میزنی، فرزندان حضرت زهرا به یاد مادرشان میافتند و مصائب حضرت زهرا به خاطرشان میآید و رنجیده خاطر میشوند.» حضرت علی تقاضای او را پذیرفت و از آن روز به بعد، او را که داراری فرزندانی شده بود، امّالبنین (مادر پسرها) میخواند
وقتی بشیر خبر شهادت شهیدان کربلا را آورد، ایشان نخست نه از فرزندانش، بلکه از حسین علیه السلام پرسید و سراغ حسین علیه السلام را گرفت و گفت: «فرزندانم فدای حسین علیه السلام باد».
از آیت اللّه العظمی حاج ملاعلی معصومی همدانی رحمه الله (معروف به آخوند) نقل شده است:
در یکی از روستاهای همدان، خانمی بود که با وجود آن که سال ها از ازدواجش می گذشت، بچه دار نمی شد. روزی خانم دیگری به او می گوید: نذر کن نام فرزندت را ابوالفضل بگذاری. پس از مدتی خداوند فرزندی به او می دهد و او نامش را ابوالفضل می گذارد. آن فرزند در 14 ـ 15 سالگی دچار بیماری سختی می شود، به گونه ای که از زنده ماندنش ناامید می شوند. باز همان خانم، به مادر فرزند توسل به حضرت عباس علیه السلام را سفارش می کند. او نیز چنین می کند. صبح فردا همان خانم به در منزل آن ها می آید و می گوید: خدا فرزندتان را شفا داده است. ناراحت نباشید. می گوید: تو از کجا می دانی؟ پاسخ می دهد: در خواب دیدم گروهی از زنان به سوی خانه شما می آیند که حضرت ام البنین علیهاالسلام نیز در میانشان بود و فرمود: برای شفای این پسر می روم (ستاره درخشان مدینه؛ حضرت ام البنین، ص 175)
چشمه خور از فلک چارمین سوخت ز داغ دلِ ام البنین
آهِ دلِ پرده نشینِ حیا بُرده دل از عیسی گردون نشین
دامنش از لَخت جگر لاله زار خون دل و دیده روان ز آستین
مرغ دلش زار چو مرغ هَزار داده ز کف چار جوانِ گُزین
کعبه توحید از آن چارتن یافت ز هر ناحیه رکنی رکین
قائمه عرش از ایشان به پای قاعده عدل از آن ها متین
نغمه داوودی بانوی دهر کرده بسی آبْ دل آهنین
زهره ز ساز غم او نوحه گر مویه کُنان، موی کَنان حور عین
ناله و فریاد جهان سوز او لرزه در افکنده به عرش برین
مفتقر از ناله بانوی دهر عالمیان تا به قیامت غمین
مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی)