ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع :فریاد جرس( استاد کریم محمود حقیقی)
«یَعْلَمونَ ظاهِرا مِنَ الْحَیاتِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ
غافِلونَ.»(1)
«منحصرا ظاهر حیات مادى دنیا را مىشناسند و از سراى
آخرت غافلند.»
بشر از بدو تولد با عالم ماده که آن را ملک نیز گویند سر و کار دارد،
همان عالمى که حیوانات نیز با آن آشنا هستند و بسا با احساساتى برتر از
انسان؛ شنوایى سگ از انسان قوىتر است، گربه بویایى قوىتر از ما دارد،
بعضى از پرندگان دانه ریز را از فراز آسمان مىبینند و به سوى آن مىآیند،
آنچه امتیاز انسان از این حیوانات است اندیشه و تفکر است که باب هزار
نکته مجهول را به روى انسان گشوده اما متاسفانه این اندیشه تنها در
بررسى همان عالم ماده محصور مانده و آنچه در قرآن مىفرماید:
«ما مِنْ دابَّةٍ إلّا هُوَ آخِذٌ بِناصیَتِها.»(2)
«نیست هیچ جنبدهاى جز آنکه زمامش به دست ما است.»
ما به زمام آن قدر مشغول شدیم که از زمامدار غافل ماندیم.
قرآن مىفرماید:
1 . سوره روم، آیه 7.
2 . سوره هود، آیه 56.
«أ وَ لَمْ یَنْظُروا فِى مَلَکوتِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ.»(1) «آیا نمىنگرید به ملکوت آسمانها و زمین.»
و متأسفانه آسمان و زمینمان آن قدر جذابیّت بر ایمان پیدا کرد که ملکوت آن را به فراموشى سپردیم.
در قرآن آنجا که حضرت خلیل اللّه علیهالسلام ، دلبرى ستاره را ترک گفته و متوجه ماه مىشود و سپس چون خورشید را جمالى بهتر مىیابد به سوى آن رجوع مىکند و چون دید که در غروب خورشید سر بر بستر باختر نهاد و از نظر ناپدید شد فرمود: «لا اُحِبُ الآفِلینَ»
این جاست که دلبرىهاى عالم ماده را واپس زد و روى به خالق ستاره و ماه و خورشید نهاد و خداوندش فرمود:
«کَذلِکَ نُرى إبْراهیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الأرْضِ وَ لِیَکونَ مِنَ الْموقِنینَ.»(2) «این چنین نشان دادیم به حضرت ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را تا از یقین آوردندگان باشد.»
و این آشنایى براى انسان تولدى در جهانى دیگر است که بر خلاف این جهان اصالت دارد و آرامش و آسایش آنجاست که حضرت عیسى علیهالسلام فرمود:
«لَمْ یَلِجْ مَلَکوتُ السَّماواتِ حَتّى یولِدُ مَرَّتَیْنِ.»(3)
1 .
2 . سوره انعام، آیه 75.
3 .
دیدار ملکوت، دیدار اسماء الهى است که روح و هستىبخش هر موجود است: «وَ بِأسْمائِکَ الَّتى مَلَأتْ أرْکانَ کُلِّ شَیْئٍ.»
همان طور که روح خویشتن را دیدار نتوانى، اما دانى که همه چیز تو وابسته به روح است و آن نفخه الهى است و نشأتى است از شئونات حضرت حق، براى هر موجود چنین وابستگى را معتقد باش آن وقت است که خود و کل موجودات را شاخه و برگ یک درخت دانى. مىیابى که در یک کاروان حرکت مىکنیم که زمام ما در دست یک زمامدار است آن وقت این آیه را به عینه به تماشا مىنشینى.
«ما مِنْ دابَّةٍ إلّا هُوَ آخِذٌ بِناصیَتِها.»(1) «نیست هیچ جنبدهاى جز این که زمامش به دست او است.»
از باغى رُستهایم که جز یک باغبان ندارد.
خلق همه یکسره نهال خدایند | هیچ نه بشکن از این نهال و نه بفکن |
(ناصر خسرو)
آرامش و لذتى از این جهان بینى، تو را دست دهد، که در این باغ به هر
گل عاشقى و از هر درخت سایه مىطلبى، چرا که همه را دست اندر کار
حیات و برخوردارى خود مىیابى، مىیابى که همه دست اندر کارند تا نظام
هستى را تداوم بخشند، گیاهان اکسیژن مىسازند تا نیاز تنفس حیوانات و
انسان را تامین کنند و حیوانات و انسان به جبران آن کربن مىسازند تا نیاز
1 . سوره هود، آیه 56.
«هُوَ حَیاةُ کُلِّ شَئْىٍ.»(1) «هم اوست حیات هر چیزى.»
حال برآیند این معرفت که عالمى است روبروى ما همه علم، همه نظم، همه لطف و مهر، امکان ندارد که زمامدار حکیم نباشد و اگر حکیم است کار عبث نمىنماید.
توان گفت این سراى عظیم معلول تصادف است؟!
«أ فَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا وَ أنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرْجَعونَ.»(2) «آیا مىپندارید شما را عبث آفریدهاند و شما را به سوى ما بازگشتى نیست.»
آنچه از این آیه استنباط مىگردد، این است که اگر رستاخیز و قیامتى
در کار نباشد این آفرینش عبث است؛ چون انسان براى نیست شدن
1 . اصول کافى، ج 1، ص 129.
2 . سوره مؤمنون، آیه 115.
وه از این کج اندیشىها و زهى اندیشه باطل!
«و ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ ... بَلْ نَقْذِفُ بِاْلْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمّا تَصِفونَ.»(1) «ما آسمان و زمین و آنچه بین آنها است به بازى نیافریدیم... بلکه ما مادام حق را بر باطل پیروز گردانیم تا باطل را محو و نابود سازیم، واى بر شما از آنچه به توصیف مىپردازید.»
خرامیدن لاجوردى سپهر | همان گرد بر گشتن ماه و مهر |
مپندار کز بهر بازیگرى است | سرا پردهاى این چنین سر سریست؟ |
(نظامى)
این کژ اندیشىها معلول دو علت است: عدم اعتقاد به خدا و روز قیامت؛ اعتقاد به خدا و قیامت مسلّم مسئولیت ایجاب مىکند و مسئولیت قید بندگى مىطلبد در حالى که عدم اعتقاد یک نحوه آزادى به ایشان مىدهد و بى بند و بار زیستن هیچ گونه مبارزهاى را در نفس نمىطلبد و طبعا اینان خطرات این آزادى کاذب را نمىدانند، اینان در راهى صعب العبور و پر از درههاى ژرفناک بر اتومبیلى سوار شدهاند که ترمز ندارد و واى بر سرنوشت ایشان!
1 . سوره انبیاء، آیات 16 و 18.
این طلب آزادى و بى بندو بار زیستن را براى اینان خداوند این گونه بیان مىفرماید:
«أ یَحْسَبُ الإنْسانُ ألَّنْ نَجَمَعَ عِظامَهُ بَلى قادِرینَ عَلى أنْ نُسَوّىَ بَنانَهُ بَلْ یُریدُ الإنْسانَ لِیَفْجُرَ أمامَهُ.»(1) «آیا انسان مىپندارد ما پوسیده استخوان او را دوباره جمع نمىکنیم؟ بلکه ما تواناییم بر سرانگشتهاى او را باز سازى، کنیم بلکه مىخواهد انسان آنچه را در پیش رو، دارد با هواى نفس بگذراند.»
دقت شود که از دقایق کالبد انسان آرایش پوست سرانگشتان است که دو نفر در میان میلیاردها انسان با یک نقش دیده نشده و خداوند براى بازسازى انسان در قیامت سر انگشت را به مثل کشد.
علت دوم که باز ریشه در علت اول دارد این است که اینان اهل اندیشه و تفکر و تحقیق نیستند و اگر احیانا مطالعهاى دارند از کتب مخالفین دین و قیامت است و اگر پژوهشى مىکنند باز از ایشان است، جستجوى اینان براى یافتن خدا سرسرى و آمیخته با هوى است ولى براى بى بند و بار زیستن صد دلیل جمع آورى مىکنند.
«سَأصْرِفُ عَنْ آیاتىَ الّذینَ یَتَکَبَّرونَ فِى الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إنْ
یَرَوا کُلَّ آیَةِ لا یُؤْمِنوا بِها وَ إن یَرَوا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَخِّذوهُ سَبیلاً
وَ إنْ یَرَوا سَبیلَ الْغَىِّ یَتَّخِذوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأنَّهُمْ کَذَّبوا بِآیاتِنا وَ
1 . سوره قیامت، آیات 3 تا 5.
دقت شود که به دنبال سرنوشت این تیرهروزان خداوند فرماید:
«وَ الَّذینَ کَذَّبوا بِآیاتِنا وَ لِقاءَ الآخِرَةِ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَونَ إلّا ما کانوا یَعْمَلونَ.»(2) «آنان که تکذیب کردند آیات ما را و بازگشت در آخرت را، باطل کردیم اعمال آنها را چنین کارى جز نتیجه اعمالشان بود؟»
چرا که وقتى اعتقاد به خدا و روز جزا نبود مسلّم در هیچ عمل حتى کردار نیک، نیّت قرب الى اللّه نیست و در نتیجه بهره عمل دنیایى بهره دنیا وى خواهد داشت و اینان در آخرت با دست خالى وارد شوند.
1 . سوره اعراف، آیه 146.
2 . سوره اعراف، آیه 147.