انحرافات در متون درسی 1 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربِّ العالمین و صلّى اللهُ على أشرف خلقِه و سیّد بَریّتِه محمّدٍ و آله أجمعین مقدّمهدین مبین اسلام و تعالیم بلند عرفانی آن سراسر زندگی انسانی را در برگرفته و مهمترین زمان برای فراگیری این تعالیم را نیز ـ به نص شریف: الْعِلْمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ[1]؛ ـ در کودکی و عنفوان جوانی دانسته است. لذا چنانچه از نقش حیاتی این دوران غافل بوده و یا درست برنامه ریزی ننمائیم در قبال نسل های آیندۀ انسانی که به واسطه دور شدن از مبانی دقیق و روح بخش اسلام به انحطاط کشیده می شوند مسئول خواهیم بود. لذا بر آن شدیم که پاره ای از بی توجهی ها و سهل انگاری ها که موجب انحرافاتی عظیم در حوزه تعلیم و تربیت می شود را برجسته نمائیم. باشد که متصدیان امور آموزشی و پرورشی با نگاه واقع بینانه و منصفانه در صدد اصلاح و جبران مافات برآمده و دورنمائی از انحرافاتی که سر انجام به دین گریزی و فاصله گرفتن از حقیقت شریعت قرّاء نبوی صلّی الله علیه و آله و سلم که ضامن سعادت دین و دنیای بشر است منجر می شود پیدا نمایند و این مسئولیت بزرگ الهی که امروز بر دوش ما گذارده شده است را به سر منزل مقصود برسانیم. این امور خلاف و آموزه های انحرافی را می توان به طور خلاصه در چند دسته مورد لحاظ قرار داد و آنگاه به نقد و بررسی آنها پرداخت. دسته اوّل: تعظیم و بزرگ جلوه دادن سنن ملی و قومیتی در مقابل سنت های الهی و دینی دسته دوّم: ارائه الگوهایی که صرفاً خیالی بوده یا انحرافات انسانی و اخلاقی و دینی آنها محرز بوده و اهداف شوم بسیاری از آنها بر فرهیختگان و اهل تحقیق پوشیده نیست. دسته سوّم: انحرافات اجتماعی که کیان و اساس خانواده را متزلزل نموده و این کانون گرم را به تاریکی و انحراف می کشد. دسته چهارم: واژگونی خط و زبان عربی در متون که مسلّم به عربی زدائی و فاصله گرفتن از فرهنگ قرآنی منجر می شود. دسته پنجم: ترویج برخی مسائل خلاف آموزه های دینی. دسته ششم: ترویج برخی مسائل خلاف آموزه های شیعی. از آنجا که این انحرافات بسیار ماهرانه و دقیق کارگذاری شده لذا برای بررسی دقیق آنها و جستجو پیرامون موارد بر آن شدیم که نگاهی به طراحی جلدها و صفحات، گزینش تصاویر و عکس ها، انتخاب عناوین و واژه ها که در تدوین کتب درسی نقش اساسی داشته اند بیندازیم. آنگاه به بررسی محتوائی و معنوی متون توجه نمائیم که در این اثناء دریافتیم که چه بسا بسیاری از مطالب درصدد اشاعه فرهنگ غربی که بر محوریت ماده و مادیات می چرخد می باشند. لذا بر آن شدیم که به دفاع از قربانیان استعمار فرهنگی و انحراف دینی به مقابله با آموزه هایی که روح و حقیقت دین و دین مداری را به چالش می کشد برآئیم. نکته قابل توجه و برجستهای که وجود دارد این است که به نص شریف: کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه[2]؛ متصدیان امور تربیتی نمیتوانند از این امر خطیر شانه خالی کرده و مسئولیت انحراف و إغوای کودکان و نوجوانان را از گردن خویش سلب نمایند. چه اینکه به نص شریفه: ﴿قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً﴾[3] باید به بررسی و کنکاش آموزه های مختلفی که ساختار شخصیتی افراد را تشکیل می دهد پرداخته و صحیح و سقیم را پیدا نموده و ایشان را از موارد انحرافی اجتناب دهند. زیرا در فرهنگ دینی متصدیان امور تعلیم و تعلم به منزله پدران و مادران روحانی نوآموزان و دانش آموزان قلمداد شده و باید مشفقانه و دلسوزانه به اصلاح ایشان اقدام نمایند. انحرافات در متون درسی، دسته اوّل:تعظیم و بزرگ جلوه دادن سنن ملی و قومیتی در مقابل سنت های الهی و دینی: الف) نوروز و سفره هفت سین و تأکید بر مذهبی بودن آن با قرار دادن قرآن در سفره هفت سین و تصاویر قرآن خواندن در لحظه تحویل سال. ب) شاهنامه و تأکید بر آن. در دروس همه سالهای تحصیلی لا اقل یک مرتبه از شاهنامه مثال آورده شده است، حتی در کتاب فارسی کلاس دوم پدر یک پرنده برای عبرت او شعری از شاهنامه میخواند. شمردن شاهنامه در زمره کتب مرجع. ج) ملی گرائی و تعصب ملی: شعارهای ملی. اعتقاد به پرچم. وطن پرستی. تاریخ نگاری افتخارات ملی. سرود ملی. اداره حکومت خلفای بنی عباس توسط ایرانیان. زبان ملی فارسی است. ایران شناسی تاریخی. خدمات ایران برای اسلام. سبک زندگی ما اسلامی ـ ایرانی است. هویت ایرانی قبل و بعد از اسلام. د) اهمال در باب غدیر خم: به حساب نیاوردن غدیر در ضمن درس روزهای مهم سال. به حساب نیاوردن غدیر در درس عید مسلمانان. عید غدیر یکی از عیدهای مسلمانان است. در روز غدیر به دیدن سادات میروند.بیان داستان غدیر بدون اشاره به لقب امیرالمؤمنین. ه) تقویم شمسی و تأکید بر روزهای مهم سال: روز قدس، نوروز، 13 آبان، 22 بهمن و نادیده گرفتن تاریخ هجری قمری. از آنجا که فرهنگ و سنن قومی و پرداختن به ترویج آن در قالب ناسیونالیسم، فرهنگ ناب و اصیل اسلامی را تحت الشعاع قرار می دهد و موجب نادیده گرفتن الگوها و شاخصه های معرفتی ما که مبیّن فرهنگ اصیل می باشند لذا پرداختن به نوروز و سفره هفت سین و تاکید بر مذهبی بودن آن و قرار دادن تصاویر قرآن خواندن بر سر سفرهفت سین[4] و پرداختن به داستان عمو نوروز که در واقع نمادی از بابا نوئل مسیحیها می باشد[5] و طرح این مطلب که نوروز و نو شدن یکی از نشانه های قدرت الهی است.[6] آنگاه تاکید بر شاهنامه و پرداختن به شخصیت های خیالی و وهمی آن[7] و در ادامه تصویر سازی از شخصیت های شجاع و بدون مایه های دینی و الهی که صرفا نگاهشان به کشور گشائی و ابراز و اظهار خویش در میان دیگران است،[8] چیزی جز ماتریالسم دینی را به دنبال نخواهد داشت. آنجایی که نقد مینمودیم به شاه معدوم که به جای اینکه بگویی کوروش آسوده بیارام که ما ایستاده ایم باید میگفتی سلمان فارسی آسوده بیارام که ما از رهروان واقعی مسیری هستیم که تو پیمودی. حال چه شده است ما را که به مطرح کردن قومیت و ملیت و حس واهی و خیالی حمیت منهای دین میپردازیم.[9] برای آشنائی با کیفیت مواجهه توحید قرآنی، شریعت نبوی و سیره علوی به مسئله قومیت گرائی و نژاد پرستی خوب است به برخی آیات الهی و روایات اهل بیت علیم السّلام نیز توجه نماییم. اما آیات الهی:الف) ﴿وَ کَذلِکَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ فی قَریَةٍ مِن نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُترَفوها إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلى آثارِهِم مُقتَدون﴾ و به همین منوال هیچ رسولى قبل از تو به سوى اهل قریهاى گسیل نداشتیم، مگر آنکه عیاشان آن قریه گفتند: «ما پدران و نیاکان خود را بر این راه و روش یافتیم و البتّه ما از آثار آنها تبعیّت خواهیم نمود.»[10] ب) ﴿وَ قالوا رَبَّنا إِنّا أَطَعنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلّونا السَّبیلاَ﴾ مىگویند: بار پروردگارا ما از بزرگان و رؤساى خود تبعیت نمودیم و آنها راه را بر ما گم نمودند.[11] ج) ﴿إذ جَعَلَ الَّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الجاهِلِیَّةِ فَأَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسولِهِ وَ عَلَى المُؤمِنینَ وَ أَلزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقوى وَ کانوا أَحَقَّ بِها وَ أَهلَها وَ کانَ اللهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیماً﴾؛ در آن زمانى که کفّار در دل خود عصبیّت جاهلیّت را راه دادند و از آن حمیه پیروى کردند، و خداوند آرامش و اطمینان خود را بر پیامبرش و بر مومنین فرستاد و ایشان را ملازم با کلمه تقوا نمود و ایشان سزاوارترین کس به آن بودند و اهلیت آن را داشتند و خدا به هر چیزى دانا است.[12] د) ﴿اعلَموا أَنَّما الحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکُم وَ تَکاثُرٌ فی الأَموالِ وَ الأَولادِ﴾ این زندگى دنیا مرکّب است از لَعِب: بازى بدون خواهش نفسانى، و لَهْو: کارهائى که انسان روى تمایلات نفسانى انجام مىدهد و غرض عقلائى صحیحى بر آن مترتّب نیست، و زینَة: روى باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانیه را بصورت امور باقیه جلوه دادن، و خودپسندى نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگى خود را بنا نهادن، و پیوسته بدنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.[13] ه) ﴿إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُختالٍ فَخورٍ﴾؛ خدا خودپسندان گردن فراز و فخرفروشان را دوست نمىدارد.[14] و) ﴿قالوا وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدینَ * قالَ لَقَد کُنتُم أَنتُم وَ آباؤُکُم فی ضَلالٍ مُبینٍ﴾؛ در پاسخ گفتند: پدران ما چنین مىکردند. ابراهیم گفت: هم شما و هم پدرانتان همگى در ضلالت و جهالت آشکارى بودهاید.[15] ز) ﴿وَ لا تَتَّبِعوا أَهواءَ قَومٍ قَد ضَلّوا مِن قَبلُ وَ أَضَلّوا کَثیراً وَ ضَلّوا عَن سَواءِ السَّبیلِ﴾؛ و پیروى مکنید از آراء و اهواء گروهى که قبلاً گمراه شدهاند، و جماعتى بسیار را نیز گمراه کردند، و از طىّ راه مستقیم و صراط مستوى به دور و بر کنار افتاده و در راه کج و معوج طىّ طریق نمودند.[16] اما روایات:الف) امام باقر علیه السّلام فرمودند: إِنَّ ناساً أَتَوا رَسولَ الله صلی الله علیه و اله و سلم بَعدَ ما أَسلَموا فَقالوا یا رَسولَ الله أَ یُؤخَذُ الرَّجُلُ مِنّا بِما کانَ عَمِلَ فی الجاهِلِیَّةِ بَعدَ إِسلامِهِ فَقالَ لَهُم رَسولُ الله صلی الله علیه و اله و سلم مَن حَسُنَ إِسلامُهُ وَ صَحَّ یَقینُ إِیمانِهِ لَم یُؤاخِذهُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالَى بِما عَمِلَ فی الجاهِلِیَّةِ وَ مَن سَخُفَ إِسلامُهُ وَ لَم یَصِحَّ یَقینُ إِیمانِهِ أَخَذَهُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَى بِالأَوَّلِ وَ الآخِرِ؛ از امام باقر علیه السّلام که مردمى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند، پس از آنکه مسلمان شدند و گفتند: یا رسول الله! آیا کسى از ماها بدان چه در جاهلیت خود کرده است پس از اینکه مسلمان شده مؤاخذه شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ آنها فرمود: هر که از دل، مسلمان شده و یقین ایمانش درست است، خدا تبارک و تعالى او را بدان چه در زمان جاهلیت کرده است مؤاخذه نکند و هر که از دل، مسلمان نشده و یقین ایمانش درست نیست، خدا تبارک و تعالى او را از اول تا آخر مؤاخذه نماید.[17] ب) امام صادق علیه السّلام فرمودند: مَن تَعَصَّبَ أَو تُعُصِّبَ لَهُ فَقَد خَلَعَ رِبقَةَ الإِیمانِ مِن عُنُقِهِ؛ هر که تعصّب ورزد یا براى او تعصّب ورزیده شود، رشته ایمان را از گردن خود باز کرده است.[18] ج) امام صادق علیه السّلام فرمودند: قالَ رَسولُ الله صلی الله علیه و اله و سلم مَن کانَ فی قَلبِهِ حَبَّةٌ مِن خَردَلٍ مِن عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ تَعالَى یَومَ القیامَةِ مَعَ أَعرابِ الجاهِلِیَّةِ؛ هر که به اندازه یک دانه خردل تعصّب در دل دارد، خدا روز رستاخیز او را با عربهاى زمانِ جاهلیت مبعوث کشد.[19] کلام بزرگان:1ـ در کتاب شریف نور ملکوت قرآن، جلد 3، صفحه 163 این قومیت پرستی و ملیت گرایی را از دسیسههای انگلیس برای ایجاد تفرقه و تشتت در میان جامعه مسلمانان میدانند: «به وضوح روشن است که مقصد انگلستان، تفرّق و تشتّت مسلمین است که به هر صورت و به هر شکل در هر زمان آن را عمل میکند. و سیّد جمال الدّین این واقعیّت را به خوبى ادراک نموده بود و براى گریز از آن، جز اتّحاد مسلمین و تشکیل جبهههاى حرب ـ در صورت ضرورت ـ براى حفظ کیان اسلام و برگردانیدن عزّت آنها را به کانون اصلى و محور حقیقى خویش، چارهاى نمیدید. بنابراین، آنچه امروزه در میان اقوام مختلف دائر است از رواج اندیشه قومیّتپرستى و ملّیّتپرستى که به آن ناسیونالیسم گویند، در شکلها و قالبهاى پان ایرانیسم، پان عربیسم، پان ترکیسم، و پان هندوئیسم و غیرها که در کشورهاى اسلامى با وسوسه استعمار و تبلیغ ایادى و بلندگوهاى آنان ترویج میگردد، و همچنین تشدید و تقویت نزاعهاى مذهبى شیعه و سنّى، و ایضاً قطعه قطعه نمودن سرزمین اسلامى و کشور پهناور عثمانى به صورت کشورهاى کوچک و رقیب با یکدیگر، همه براى مبارزه با آن اندیشه و فکر ریشه کن کننده استعمار، یعنى اتّحاد اسلام و به روى کار آمدن قرآن است.» 2ـ همچنین در کتاب نور ملکوت قرآن جلد 3 صفحه 127 میفرمایند: «سیاست انگلستان در هر کشورى، دعوت به ملّیّت گرایى است: پس از غلبه متّفقین بر متّحدین، دولت عثمانى را تجزیه، و بر نوزده کشور کوچک تقسیم کردند و سیاست تفکیک در عقائد و اخلاق و رسوم، براى مقابله با وحدت اسلامى با شدّت هر چه بیشترى عملى شد. در هر یک از این نقاط، مردم را به سُنن ملّى همان منطقه گرایش دادند، و به نام ملّیّت گرایى، مبارزه با اسلام نمودند. در کشور ترکیّه برنامه فرهنگى سیاست، این فکر را منتشر ساخت، و در کتابهاى درسى تزریق مىنمودند که: ملّت اصلى قدیمى در آسیا قومى بودند به نام «حَتّ» که همه از خود شجاعتها به یادگار ملّت گذاردند. افراد کشور باید آن اصالت نیاکان خود را حفظ کنند، و تابع آن سنن و آداب باشند.» ایشان در ادامه، در تعلیقه می فرمایند: احمد امین مصرى در کتاب «یوم الإسلام» ص 150 و 151 گوید: مصطفى کمال در ملّت، روح جدیدى دمید و ایشان را به جاى عزّت طلبى به دینشان، به عزّت طلبى به قومیّتشان دعوت کرد. و در ملّتش عزّت و افتخار را از آن دانست که از اولاد تورانیان هستند، همچنانکه بعضى از داعیان در مصر، مردم را فرا میخواندند که به احفاد فراعنه بودنِ خود عزّت بجویند. مصطفى کمال این فکر ضعیفى را که اندکى از اروپاییان بدان معتقدند که: لغت سومریّین که منشأ تمدّن بابلیان قدیم است، در رشته خود به ترکىّ متّصل است؛ تقویت و تأیید نمود. این فکر قائل است به آنکه اکتشافات واقع شده در آناضول نشان میدهد که: ملّتهاى آسیاى صغیر (ترکیّه) تمدّنشان از تمدّن حیثیّین که آنها نیز از بابلیّین گرفتهاند مىباشد، و سپس ملّتهاى آسیاى صغیر که داراى تمدّن بودهاند، جنس اروپاییان تمدّن خود را از آنان اخذ کردهاند. بنابراین، بر گمان آنها اصل تمدّنها به تمدّن ترک بر میگردد. مصطفى کمال لغت ترکى را از بسیارى از کلمات عربى و فارسى جدا کرد، و به جاى آنها کلمات تورانى قدیم را نهاد. حتّى در اعلام تصرّف نموده، مصطفى کمال را به کلمات دیگر مانند آتاترک تغییر داد. او در سنه 1928 میلادى یک هیئت مؤتلفه موسیقى براى تدریس در معهد موسیقى اسلامبول تشکیل داد، تا عنصر موسیقى اروپایى را در عنصر موسیقى وارد سازند. سپس در ادامه مطلب چنین می فرمایند: «در کشور سوریّه چنین ترویج نمودند که: قوم اصلى شام و لبنان، آرامى و فینیقى بودند. آرامیان براى آداب زندگى خویش، خطّ و لغت آرامى را در اطراف آشور و جنوب لبنان پخش کردند. فینیقیان مردمانى جنگى در دریا پرورش میدادند و در تکمیل حروف هجاء سهمى خاصّ داشتند. لشکر فینیقى در دریا با دولت رُم غربى جنگید، سواحل تونس و شمال آفریقا را فتح نمود، و شهر و بنادر کارتاژ را تسخیر کرد. و در فتوحات ساحلى پیشرفت کرد و سواحل اسپانیا و پرتغال را دور زد و حکمرانى را به خود اختصاص داد تا جاییکه به ساحل جنوبى جزیره بریتانیا رسید و از آن قوم و دیار باج گرفت. و تمام این افتخارات را به خود اختصاص داد که همه متعلّق به ملّت لبنان است. در کشور عراق میگفتند: شما از همه اقوام برتر هستید. قوم آشور در شجاعت، فتح و گسترش کشور چنان صحنهاى نشان داد تا آنجا که بر ملّت آرامى و قسمتى از ایران بخش کردستان و لرستان حکومت مینمود. قوم آکاریان پیش از زمان آشورى بر مقاطعات وسط عراق ـ پیش از همه ـ اوّلین دولت را در عراق تأسیس نمود. سپس بُختُ نَصَّر نفوذ دولت را تا فلسطین پیش برد؛ شهر قدس را خراب کرد، مردان را کشت و زنان را به اسارت خود به بابل در عراق آورد. سپس قوم سومار بر دولت آکاد مستولى و تا منطقه خوزستان و بختیارى جلو رفت. در کشور ایران با آنکه از قطعات قسمت شده عثمانى نبود، مجد و عظمت دوران جمشید شهنشاه پارس را یاد آور مىشدند که: شما از دیگران هنرمندترید. فتوحات شما از فارس تا به بابل و سوریّه و شمال عراق، و تا غرب رود نیل تا حدود تونس رسید. و در این بلاد حکومتهایى تشکیل داده، از امراء محلّى رئیسى بر منطقه خود ایالت تعیین، دولتى تابع امپراطورى ایران برقرار کرده، قانون اوّلى حقوق بشر را ترویج، امر تجارت و زراعت را به مردم هر ایالت واگذار، و زیر حکومت مرکزى در شوش قدیمى اداره مینمودند. همینطور به مردم حجاز و یمن و مصر با سلسله تاریخهاى مفصّل، عظمت و برترى قومیّت آنها را بر تمام افراد و ملل دنیا نشان داده و چنین وانمود میکردند که باید براى ترقّى و پیشرفت، از این آداب و عادات پیروى کرد.[20] شرح و تفصیل آن بسیار به درازا میکشد. اجمالاً براى درهم شکستن حکومت اسلام و پاره کردن مرکزیّتِ واحد آن، چه از نقطه نظر مکان و چه از نقطه نظر أفهام و اندیشهها، چنانکه دیدیم به حدّ اعلاى از جدّیّت و کوشش، مساعى خود را به خرج دادند. آنگاه دول استعمارچى بر سر هر یک از این کشورهاى قطعه قطعه شده کوچک، یکى از نوکرهاى خود را گذاردند. و براى اداره امور، خودشان به وسیله مشاورین خارجى که میفرستادند، زیر نظر این نوکرها کشورها را نگه مىداشتند.» 3ـ در جلد 24 از مجموعه آثار شهید مرتضی مطهری صفحه 40 آمده است: «رواج اندیشه قومیّتپرستى و ملّیتپرستى و به اصطلاح «ناسیونالیسم» که به صورتهاى پانعربیسم، پانایرانیسم، پانترکیسم، پانهندوئیسم و غیره در کشورهاى اسلامى با وسوسه استعمار تبلیغ شد، و همچنین سیاست تشدید نزاعهاى مذهبى شیعه و سنى، و همچنین قطعهقطعه کردن سرزمین اسلامى به صورت کشورهاى کوچک و قهراً رقیب، همه براى مبارزه با آن اندیشه ریشهکن کننده استعمار یعنى «اتحاد اسلام» بوده و هست.» در آخر نیز برای حسن ختام به اشعاری از جناب مولانا اشاره می کنیم:
پاورقیها[1]. کنز الفوائد، ج 1، ص 319، به نقل از امیرالمؤمنین علیه السّلام. [2]. مجموعه ورّام، ج 1، ص 6. [3]. سوره تحریم (66) آیه 6. [4]. فارسی بخوانیم اوّل دبستان، ص 23؛ فارسی بخوانیم دوّم دبستان، ص 92؛ مطالعات اجتماعی ششم، ص 102؛ مطالعات اجتماعی هفتم، ص 145؛ فارسی سوّم دبیرستان، ص 62 و موارد بسیار دیگر. [5]. فارسی بخوانیم دوّم دبستان، ص 99. [6]. مطالعات اجتماعی هفتم، ص 145. [7]. فارسی بخوانیم اوّل، ص 75؛ فارسی بخوانیم دوّم، ص 72؛ فارسی خوانداری چهارم، ص 54؛ فارسی خوانداری پنجم، ص 14؛ رزم رستم و اشکبوش؛ رزم رستم و اسفندیار؛ رزم رستم و سهراب. [8]. فارسی خوانداری پنجم، ص 130؛ داستانهای کشور گشاییها در درسهای تاریخ. [9]. فارسی بخوانیم اوّل، ص 111؛ فارسی بخوانیم دوّم، ص 86؛ فارسی بخوانیم سوم، ص 79. مطالعات اجتماعی چهارم، تاریخ نگاری و افتخارات ملّی؛ فارسی خوانداری ششم، ص 23؛ مطالعات اجتماعی ششم، ص 48؛ تفکر و سبک زندگی هفتم، ص 52؛ جامعه شناسی سوّم دبیرستان، ص 68. [10]. سوره زخرف (43) آیه23. [11]. سوره احزاب (33) آیه67. [12]. سوره فتح (48) آیه 26. [13]. سوره حدید (57) آیه 20. [14]. سوره لقمان (31) آیه 18. [15]. سوره انبیاء (21) آیات 53 و 54. [16]. سوره مائده (5) آیه 77. [17]. الکافی، ج 2، ص 461. [18]. الکافی، ج 2، ص 307. [19]. الکافی، ج 2، ص 307. [20]. مدارک نامبرده عبارت است از: «الحربُ العامّة الأولى و الثانیة»، «خاطرات مصطفى کمال»، «قیام عبد القادر بن عبد الکریم الجزائرى»، «سعد زغلول پاشا»، «مجلّة المختار»، «النّظرات» شیخ محمّد عبده، «العروة الوثقى» سیّد جمال الدّین اسدآبادى، «تاریخ الدّولة الصفویّة»، «قیام مصطفى آتاترک»، «تمدّن اسلام» گوستاولوبون، «کلّیّات تاریخ تمدّن جدید» عبّاس اقبال آشتیانى «تاریخ روابط سیاسى انگلیس و ایران در قرن نوزدهم» تألیف محمود محمود؛ و مشاهدات خود در قیام ملّت شریف ایران عهد نوین اسلامى مقدّس. [تعلیقه کتاب نور ملکوت قرآن] [21]. مثنوی معنوی، دفتر دوّم |