بسم الله الرحمن الرحیم
تمثیلی زیبا از علامه طهرانی ره در مراتب کمال انسان
منبع: کتاب معاد شناسی، تالیف علامه طهرانی رحمة الله علیه، ج 1، ص 168 تا 173
کرم ابریشم و دورانهای مختلفی که بر این حیوان میگذرد بسیار موجب عبرت و شگفت است. افرادی که دورانهای مختلفۀ آنرا بچشم دیدهاند از دوران ابتدائی تا دوران نهائی، میتوانند عبرتها بگیرند و یک دوره درس معاد را در این حیوان مشاهده کنند.
حقیر در سنّ طفولیّت علاقهای به پرورش این حیوان داشتم و سالیان متوالی در فصل بهار در منزل مقداری از آنرا تربیت مینمودم.
تخم این حیوان سفید رنگ و قدری از دانۀ خشخاش بزرگتر است.
در فصل بهار همینکه درخت توت برگهایش جوانه میزند این تخم باز میشود و کرم ریز سیاه رنگی به اندازۀ ضخامت ته سنجاق و به درازای چند میلیمتر از آن خارج میگردد، و از برگ توت تغذیه میکند و کمکم بزرگ میشود، و بعد در خواب فرو میرود. خوابش تقریباً دو شبانه روز طول میکشد.
در حال خواب پاهایش روی زمین و دستها و سرش بلند است، و أبداً راه نمیرود و غذا نمیخورد. اگر دست به او زنیم مختصرحرکتی میکند که فقط معلوم میشود زنده است.
بعد از دو شبانه روز بیدار میشود، بدین طریق که پوست عوض میکند؛ پوست سابق خود را میگذارد و از میان آن با پوست تازه و بدنی تازه و نو خارج میشود. در این حال قدری بزرگتر و رنگش سفیدتر است. و سپس مشغول خوردن غذای مختصّ بخود یعنی برگ توت میگردد تا مدّت چندین روز، کمکم بزرگتر میشود و رنگش بازتر میگردد.
برای مرتبۀ دوّم به خواب میرود و دو شبانه روز به همان کیفیّت اوّل میخوابد و پس از دو شبانه روز بیدار میشود، و باز پوست عوض کرده و با بدن شادابتر و تازهتر بسراغ برگ توت میرود.
چندین روز دیگر تغذیه میکند و باز بخواب میرود و پس از گذشتن دو شبانه روز بیدار میشود و پوست جدیدی عوض میکند. در این حال بسیار شکلش با سابق تفاوت دارد، بندهای بدنش مشخّص و سرش مشخّص و شکل پاها و دستها معلوم، و حتّی در موقع نفس کشیدن، شکل ورود و خروج نَفَس در ریۀ او که در ناحیۀ پشت او ـ و به منزلۀ ستون فَقَرات انسان است ـ قرار دارد، مشهود و معلوم میگردد. و مشغول خوردن غذا میشود، و بطوری برگ توت را میجود که صدای آن مانند بُرش ارّه موئی به گوش میخورد. و چندین روز به همین منوال میگذرد.
این حیوان معصوم باز به خواب میرود مانند خوابهای سابق،سپس بیدار میشود و پوست عوض میکند. در اینحال که معلوم است حیوان به مرحلۀ بلوغ خود رسیده است، رنگش کاملاً سفید کمی مایل به آبی رنگ، ضخامتش تقریباً به اندازۀ ضخامت یکدانه نخود و هستۀ خرما، و طول قامتش تقریباً هفت یا هشت سانتیمتر میباشد. مدّتی از غذای خود میخورد تا به مرحلۀ کمالش میرسد.
حالا دیگر میخواهد این زندگی و حیات را وِداع گوید. این حیوان کمکم برای خود قبری میسازد، و در حال ساختن این قبر کمکم مشغول مردن میشود؛ سَکَرات موت بر او غلبه میکند و کاملاً گیج میشود.
قبر او عبارت است از پیلۀ او که با لعاب دهان خود ـ که مانند نخ نازکی دائماً و متّصل بهم بیرون میآورد ـ بنا میکند. این قبر برای او لازم است چون اگر خود را در میان آن مخفی نکند در اوّل وهله مورچه که بزرگترین دشمن اوست او را پاره پاره نموده و به لانۀ خود میبرد، و گنجشکان نیز یکباره او را بلعیده و فاتحهاش را میخوانند، و یا در زیر دست و پا له میشود.
این پیله یا قبر را در میان شاخههای درخت توت یا در همان صندوق و ظرفی که او را در آن گذاردهاند بنا میکند، و به اندازهای ظریف و لطیف است که آدمی خود را بدان محتاج دیده و بنام ابریشم برای تهیّۀ لباس از آن بهرهبرداری مینماید.
باری! هنگام سکرات موت و رسیدن حال مرگ، شروع به خارج کردن لعاب دهان خود کرده و دائماً به دور خود میتَنَد تا درمدّت تقریباً یک شبانه روز این پیله دور او را کاملاً احاطه کرده و کم کم این کرم بلند قامت کوتاه میشود، و تا هنگامی که پیله تماماً تنیده شد تقریباً قامتش به اندازۀ ثلث قامت اصلی او میشود.
در وقتی که پیله کاملاً تنیده شد حیوان در داخل آن میخوابد؛ خوابی طولانی که به مدّت تقریباً بیست روز طول میکشد. امّا در این مدّت دیگر این حیوان به شکل کرم نیست، چنان در خودش جمع شده و سر و پاها و دستهایش در بدنش فرو رفته و به اندازهای کوتاه شده که هیچ شباهت با آن کرم سابق ندارد.
درازایش تقریباً یک سانتیمتر، و اگر پیله را بشکافند میبینند این حیوان بصورت یکدانه لوبیای سوخته یا بصورت یک دانه تخم زنبور درآمده و بتمام معنی خشک شده و مرده است.
این حیوان به هیچ چیز شبیه نیست جز یک موجود جامد مرده، امّا مرده نیست؛ در داخل پیله چه سیرها دارد، چه حرکتهائی در جوهرۀ وجودش موجود است که در هر لحظه او را از مرحلهای به مرحلۀ دیگر کشانده و از حالی به حال دیگر تحویل داده و در مقام سیر تکاملیِ وجود او پیوسته او را به أعلی مدارج نزدیک میسازد.
تا اینکه کمکم زنده میشود و سر از این خواب گران بر میدارد، و قبر خود را با لعاب دهان خود میشکافد و از پیله و قبر خارج شده و در صحرای محشر حاضر میشود.
ولی عجیب شکلی پیدا کرده و عجیب سیمائی به هم زده است! آن کرم دراز در این هنگام یک پروانه است. دو بال بزرگ دارد،دو بال کوچکتر روی آن دو بال قرار دارد، دو چشم دارد روشن و درخشان بعین چشم پروانه، دو شاخ دارد مانند دو شاخ پروانه، پاهایش که سابقاً عقب بود الآن در زیر سرش قرار گرفته، شکمش مانند شکم پروانه قسمت فوقانیش ضخیم و قسمت تحتانیش باریک شده است.
به اندازهای بدن و بالهایش ظریف و لطیف شدهاند که اگر کسی با دست خود مختصر اشارهای کند آثار گرد لطیف آنها بر روی دست او خواهد نشست.
سبحان الله چه خبر است ؟ این چه موجودی است ؟ این چه تطوّر و چه تکاملی است ؟
این یک نمونه و مثال از مردن و تطوّرات آن و زندهشدن است.
گرچه حالاتی که برای این حیوان بیان کردیم مثال از برای مردن نیست بلکه مجرّد تشبیه است؛ چون تمام دورانهائی را که این کرم طیّ کرده است همۀ آنها متعلّق به عالم طبع و مادّه بوده و به عالم برزخ و صورت نرفته است؛ ولی این تشبیه برای تطوّرات انسان و موت و حیات بعدی او بسیار مفید است.
این تشبیه برای دوران موت انسان و خفتن او در میان قبر و تمام شکل و اندام اوّلیّۀ خود را از دست دادن و چشم و گوش و جوارح را بخاک فنا سپردن، و برای نشان دادن آنکه این تغییرات دلالت بر فقدان حیات نمیکند بسیار جالب و قابل توجّه و ملاحظه است.
همین انسان در قیامت به صورت و شکل دیگری که همانصورت واقعیّۀ نفس ناطقۀ اوست حضور پیدا میکند، منتهی قیامت این کرم بعد از بیست روز است و قیامت انسان بیشتر.
همینطور که این کرم خوابید و بیدار شد، انسان میخوابد و بیدار میشود. همینطور که این کرم مرد و زنده شد، انسان میمیرد و زنده میشود.
برای اینکه این مطلب کاملاً روشن شود، ناچار از توضیحی بسیار روشن و روان هستیم؛ هر چند مطالبی که در این زمینه بیان میکنیم سعی مینمائیم که تا حدّ إمکان مطالب ساده و قابل ادراک باشد.
مراحل وجودی انسان: طبع و مادّه، ذهن و برزخ، روح و نفس انسان دارای سه مرحله است: اوّل بدن او که به عالم طبع و مادّه تعبیر میشود، دوّم قوای فکریّه و تخیّلیّه که از آن به عالم مثال و صورت تعبیر میشود، سوّم روح و نفس او که از آن به عالم نفس تعبیر میگردد.
این سه مرحله از هم جدا نیستند بلکه داخل یکدیگرند، نه مثل آنکه یک نخود را با یک لوبیا پهلوی هم قرار دهیم، و نه مانند آنکه یک قاشق را داخل استکان و استکان را داخل ظرفی بگذاریم، بلکه بدن منفکّ از صورت و صورت منفکّ از روح نیست؛ بدن مندکّ در صورت و صورت مندکّ در نفس است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
برگرفته شده از goharemaerefat.ir
بسم الله الرحمن الرحیم
بقیع دلها (به مناسبت هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمۀ بقیع علیهم السلام)
منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هر شیفته ای که دل به مدینه روانه می کند، بر غربت قبرستان بقیع می گرید. تربت مطهّر چهار امام معصوم علیهم السلام تنها با سنگ چین هایی نمایان است که زائر آن اجازه زیارت ندارد و باید به دل بنالد. بقیع سند مظلومیت همیشگی شیعه است و بررسی و آگاهی از پیشینه آن ضروری است تا گوشه ای از جایگاه تاریخی و اجتماعی پیشوایان شیعیان را نمایان سازد.
بقیع اولین مدفن و مزاری است که به دستور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و بوسیله مسلمانان صدر اسلام به وجود آمده است. این مدفن مقدس و تاریخی در اصل «بقیع الغرقد» و در قرنهای اخیر گاهی «جنه البقیع» نیز گفته می شود.
ابن اثیر میگوید: «بقیع، در لغت، به محل وسیعی که دارای درخت و یا ریشه درخت باشد، گفته میشود و چون مکان بقیع پیش از آن دارای درخت غرقد و ریشههای آن بود پس از قطع این اشجار نیز با همان اسم معروف گردید.»
در بقیع اولین کسی که از انصار دفن شده است «اسعد بن زراره» و از مهاجرین «عثمان بن مظعون» بوده است. سمهودی میگوید: «پس از فوت ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله آن حضرت به صحابه فرمودند ابراهیم را به سلف صالح ما عثمان لاحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید.» او میگوید پس از دفن شدن ابراهیم در بقیع، مردم مدینه علاقه مند شدند پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه درختان و ریشههای بخشی از بقیع را قطع و زمین آن را برای همین منظور آماده نمودند.
در فضیلت بقیع حدیثهای متعددی از رسول خدا نقل گردیده است. از جمله در حدیثی فرمودند: «از بقیع هفتاد هزار نفر که صورتشان مانند ماه چهارده شبه است محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت میشوند.» در حدیث دیگر آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در بقیع حضور یافتند و اهل قبور را بدین گونه خطاب میکردند: «درود بر شما و خداوند ما و شما را بیامرزد.» شما پیشاهنگان ما بودید و ما هم درپی شما خواهیم آمد.
حرم ائمه بقیع سلام الله علیهم اجمعین که در کتب تاریخ به عنوان مشهد و حرم اهل بیت علیهم السلام معروف گردیده، در سمت غربی و منتهی الیه بقیع واقع شده است. در این حرم مطهر قبر چهارتن از ائمه اهل بیت، امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام در کنار هم و به فاصله دو تا سه متری این قبرها، قبر عباس عمومی گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفته و در کنار آن نیز قبر دیگری است که متعلق به فاطمه بنت اسد مادر امیرمومنان علیه السلام است.
عارف کامل حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: جای جای بقیع محل دفن صحابی خالص رسول الله صلی الله علیه و آله است لذا مقید بودن آنجا را با پای برهنه زیارت کنند و این مهم و ادب و فریضه را به همگان توصیه می کردند و می فرمودند: در بقیع که مىروید بدانید همه آن پر است از قبرهاى امامزادهها و اهل بیت و اقوام و اصحاب پیامبر صلالله علیه و آله مىباشد لذا هرگز با کفش وارد نگردید چون قدم به قدم آن ممکن است قبر محترمى باشد
قبل از ویرانی، ساختمان این حرم مطهر، همه این قبور شش گانه در زیر گنبد و دارای ضریح زیبایی بودند. همچنین مدفن تعدادی از همسران، فرزندان، اقوام و عشیره پیامبر اسلام و جمع کثیری از صحابه و یاران آن حضرت و تعداد بیشماری از شهدا و علما در این قبرستان قرار دارد.
هشتم شوال سال 1344 هجری قمری مصادف است با سالروز یک اتفاق تلخ در تاریخ بشریت، که دل هر انسان آزادهای را به درد میآورد، در این روز قبرستان بقیع به عنوان مهم ترین قبرستان اسلام به دست وهابیّون تخریب شد.
برای درک میزان دردناکی و شنیع بودن این اقدام باید توجه کرد که در کمتر کشوری به اندازه سرزمین حجاز، آثار مربوط به قرون نخستین اسلام وجود داشته است؛ چراکه زادگاه اصلی اسلام آن جاست و آثار گرانبهایی از پیشوایان اسلام در جای جای این سرزمین دیده می شود. ولی متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابی، بیشتر این آثار ارزشمند را به بهانه واهی آثار شرک، از میان بردهاند و کمتر چیزی از این آثار پرارزش باقی مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقیع است. قبرستانی، که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده و کتاب بزرگ و گویایی از تاریخ مسلمانان به شمار می آید.
فرقه ضاله وهابیت اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا سلام الله علیها، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنتاسد مادر امیرالمومنین علیه السلام ، قبر مطهر حضرت امالبنین، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق علیه السلام ، قبر دختر خواندگان پیامبر صلی الله علیه و آله، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر و قبور شهدای زمان پیامبر صلی الله علیه و آله.
علامه طهرانی درباره اهداف پلید وهابیت از تخریب قبور بقیع می فرمایند:
در روز هشتم ماه شوّال سنه یک هزار و سیصد و چهل و پنج هجرى قمرى، تمام بِقاع متبرّکه و مشاهد مشرّفه ائمّه بقیع: حضرت إمام حسن مُجتبى، و حضرت إمام زین العابدین، و حضرت إمام محمّد باقر، و حضرت إمام جعفر صادق علیهم السّلام را با بقیه بِقاع از قبور دختران رسول الله: زینب و امّ کلثُوم و رُقَیَّه، و قبور عمّههاى رسول الله: صَفِیه و عاتِکه و قبر حضرت امُّ البنین، و قبر حضرت اسمعیل بن جعفر الصّادق، و قبر حضرت إبراهیم فرزند رسول الله، و قبور تمامى أصحاب و تابعین و. أرحام و أزواج رسول الله، و صلحاء و أبرارى که از حَدِّ إحصاء بیرون است؛ همگى را خراب و با خاک یکسان کردند.
وهابیه در نظر داشتند با تقارن انهدام این قبور، رسول خدا را خراب کنند؛ و کعبه را نیز خراب کنند؛ و با دستاویز به آنکه بوسیدن و دور زدن بر گرداگرد سنگها شرک است، خانه خدا را منهدم نمایند، ولى از ترس سایر مسلمین از فرق عامّه، جرأت نکردند؛ أمّا هدم این دو مکان مقدّس در نقشه ایشان است، و به محض آنکه خیالشان از جانب کشورهاى إسلامى آسوده گردد، دست به این جنایت مى آلایند.
بقیع به صورت زمینى است؛ نه سنگى، و نه چراغى، و نه اسمى، و نه رسمى. دور تا دور بقیع را دائرهاى شکل از عمارتهاى مجلّل چند اشکوبه بالا بردهاند؛ و حتّى عمارتهاى ده اشکوبه فراوان است. فروشگاهها، هتل ها، سازمانها، مغازههاى فروش همه گونه أمتعه، از مرغ و ماهى گرفته، تا ساندویج؛ و از جوراب و کفش تا طلاجات؛ همگى با تابلوهاى نئون به صورتهاى مختلف، و به أشکال شگفت آور، و رنگهاى دوّارِ متفاوت، متاعهاى خود را عرضه مى کنند؛ به طوریکه کسى که سر قبر أئمّه معصومین باشد؛ آن عمارتهاى بلند و آن تابلوها را مشاهده مى کند.
أمّا قبور إمامان ما چراغ ندارد؛ سنگ ندارد؛ و حتّى کسى نمىتواند بر روى تربتشان با انگشت بنویسد مثلًا: هَذَا قَبْرُ الْإمَام جَعْفَرٍ الصّادِق. مىدانید معنایش چیست؟! معنایش آن است که نام جعفرٌ الصّادق قاچاق است. نام محمّدٌ الباقر قاچاق است. وَهَّابیه موجودیت خود را در قاچاق بودن این مذهب و این مکتب مى دانند؛ و براى موجودیت خود که در حقیقت هَدْمِ إسلام است مى کوشند، چرا که تشیع جز تجسّم روح إسلام و تبلور معناى نبوّت و قرآن چیزى نیست.
امروز یهود متصلّب، و حتّى فرقه شاخص آنها یعنى صهیونیزم ها، و تمام مسیحیان، و بودائیان، و پیروان مذهب کنفسیسوس، و بت پرستان، و بطور کلّى همه و همه ملل و فرق، در رفتن به معابدشان آزاد، و در مناسک خود از احترام به پیامبرشان و محفوظ داشتن آثار انبیاء از قبر و خانه و مولد و منزل و مَصْدر و مَورِد و غیرها مىکوشند، و در برابر مقدّسات خود سر تعظیم فرود مىآورند؛ ولى یک مسلمانى که از آنطرف چین و ترکستان، و یا از جنوب هندوستان، و یا از آفریقا، و آسیا، و اروپا براى یکبار در مدّت عمر موفّق به زیارت بیت الله الحرام مىشود؛ باید در پیروى از سنّت رسول خدا، یعنى در بوسیدن أرکان اربعه کعبه (رکن حَجَرُ الْأسْوَد، و رکن عِراقىّ، رکن شامى، رکن یمانى) و در بوسیدن مُسْتَجَار (محلّ دَرِ ورودى بیت الله براى تولّد أمیر المؤمنین علیه السّلام) و در بوسیدن حَطِیم (بین رکن حَجَر الْأسْوَد و دَرِ کعبه) و در بوسیدن مُلْتَزَم (بین دَرِ کعبه و رکن عراقى) و در بوسیدن ضلع واقع در حجر اسمعیل، بالأخصّ در زیر ناودان، باید مورد منع و زجر قرار گیرد؛ و شلّاق بخورد؛ و چه بسا با محرومیت و آرزوى بوسیدن، به وطن خود مراجعت کند. و همچنین نتواند ضریح و شباک قبر پیامبرش را ببوسد؛ و نتواند قبر أوصیاء و إمامان والا مقام را که از هر جهت به اعتراف جمیع مذاهب أربعه آنان، از طهارت و سیادت و علم و عرفان و وصایت و ولایت مقام تقدّم را دارند؛ ببوسد، و اظهار تعظیم و تکریم نماید. این نیست مگر از روى نقشه صریح و بررسى شده دول کفر و استعمار؛ که در پیش تاختن براى هدم مبانى دینى و کسرِ صولت حقّ، و مَحْو و طَمْسِ آثار أولیاى إسلام تا این سرحدّ ترکتازى مىکنند.
در آنوقت که خبر تخریب قبور أئمّه بقیه به ایران رسید؛ شیعیان جگر سوخته و عاشق این سرزمین که خود از جهت أمر داخلى خود و فشار سخت دیکتاتورِ تازه پا به میدان گذارده، قدرت بر حرکت نداشتند؛ کجا مىتوانستند فکرى براى بقیع کنند؟ این از نظر ملّت. و أمّا از نظر دولت، خود دولت با سُعُودىها در التزام و تعهّد به أجانب در هَدْم دین جهت مشترک داشتند. نهایت کارى که مردم مىکردند تشکیل مجالس عزادارى و اجتماع در خانه علماء و بالمآل تلگرافى که أحیاناً در إبراز تأسّف به علماى نجف و کربلا مخابره مىشد.! (امام شناسى، ج11، ص: 244)
اللهم صل علی محمد و آل محمد
برگرفته شده از goharemaerefat.ir