گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

شرح باب اول از کتاب مصباح الشریعه توسط استاد عارف حضرت آیت الله محمد صالح کمیلی(نفع الله به السالکین)


بسم الله الرّحمن الرّحیم

لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

باب اول از کتاب مصباح الشریعه

بیان

امام در این درس ارزش بیان را عرض می کنند بیان همان است که در سوره الرحمن خداوند می فرماید  خلق الانسان ،علّمه البیان     خداوند وقتی انسان را آفرید زبان و بیان را هم به او داد تا آنچه در دل می گذراند بازبان بیان کند.

بیان ریشه ای برای احکام قلب است نعمت بیان خدادادی و فطری است خدا وسیله گفتار یعنی زبان را آفرید و هم زبان ها ولغات ومتعددی آفرید که نشان دهنده عظمت خداوند است   و من آیاته اختلاف السنتکم و الوانکم  یکی از معجزات خدا همین رنگ های مختلف پوست است که دلالت بر عظمت او دارد .

سالک یک نجوا و مناجات وگفتگوی باطنی و قلبی با خدا دارد این مناجات قلبی که منظور از ان زبان دل است چه وقت برای سالک پیش می آید؟ خیلی ها فقط به زبان ظاهری اکتفا می کنند و معتقدند که در دل زبان و حرفی نیست اما انها که اهل باطنند دنبال این هستند که در دلشان این زبان و گفتگوی و مناجات ظاهر شود و این گفتگو های درونی بین خدا و باطن سالک بوجود آید این بیان روحی وقلبی اگر برای سالک بخواهد پدید آید یک ریشه هایی دارد که پس از پیدا کردن انها می رویم بدنبال احکام قلوب .

ریشه های ان سه تا است و بدنبال آن مساله اعراب دل می آید همانطور که در زبان عربی اعراب رفع و فتح و غیره داریم همین تحول هم در دل سالک پیش می آید مثلاً وقتی دل سالک در اثر زیادی یاد خدا اوج می گیرد رفع است و گاهی دل پایین می اید کسر دل است زمانی دل بواسطه افکار شیطانی و نفسانی پایین می اید و گاهی بخاطر رضا و تسلیمی که در پاره ای از امور زندگی پیش می آید می شود حالت فتح دل است بنابراین حالت سرور و شادمانی دل را فتح و وقف دل هم یعنی ایستادن و رکود دل بر اثر غفلت.

ریشه های باز شدن مناجات در دل ۱- بیم ۲- امید ۳ – محبت است. چرا خوف را در درجه اول ذکر کرده است؟ زیرا دل باید از محبت غیر خدا خالی شود و بعد آنرا از محبت خدا پرکند یعنی اول دل باید خالی شود بعد از انکه دل را پاک کردی از چیزهای ارزشمند و مهم دل را پر کنید لذا خوف از اولین مراتب است بنابراین شما اگر بخواهید مقام خوف و خشیت را در دل ایجاد کنید باید در شما دانشی باشد نسبت به خدا و مقام مقدس پروردگارتان ،یک شناخت و علم داشته باشید تا ترس ایجاد شود بعد مقام رجا .اول سراغ علم و دانش میرود بعد ان دانستن را بکار می گیرد یعنی عرفان نظری قبل از عرفان عملی است بعد از در نظر گرفتن نظریات آن موضوع بدنبال عمل می رود تا اشراقیات و یقین و محبت حاصل شود پس حضرت علم را قبل از معرفت و شناخت معرفی می کند.

حالا یک سالک از کجا بفهمد که در دل او خوف هست یا نه؟ اگر قلب شما از منکرات و نواهی که خدا فرموده منزجر شد و از امور نامطلوب و ناپسند فراری شدی و قلبت از دیدن منکری تیره و تار شد پس در قلب شما خوف هست پس راهنمای خوف فرار و دوری کردن از گناهان است.

حالا بودن رجا در قلب راچگونه باید تشخیص دهیم؟  نشانه امید در دل ،امید رسیدن به ان مقاصد عالی ایمان، پیدا شدن عطش وطلب در دل است وقتی می بینی که دنبال گمشده ای هستی بدان که امید داری که او را پیدا کنی و اگر مایوس بودی دنبال آن امور نمی گشتی . البته گاهی حالت یاس را شیطان در دل انسان ایجاد می کند ولی ادم باید مانع شود و امید را در دل خود زیاد کند پس نشانه امید در دل طلب و عشقی است که در وجود انسان پیدا می شود.

حالا از کجا باید بفهمیم که در دلمان محبت خدا هست یا نه ؟ باید ببینید آیا می توانی محبوب را بر دیگران مقدم بدارید یا نه ؟ مثلاً اگر جایی قرار گرفت که در آنجا معصیّت وگناه هست و می دانید که حظور شما مرضیّ خدا نیست یا اگر حرف ناپسندی بزنید یا به منظره ناپسندی نگاه کنید مورد رضایت خداوند نیست اگر توانستی رضایت و خشنودی خداوند را بر رضایت و خشنودی خلق مقدم بداری این نشانه محبت در دل شماست اگر آن آگاهی در دل شما پیدا شود بدنبال ان خوف می اید یعنی بیم آنکه مبادا یک نافرمانی و یا گناه از انسان سربزند اگر این خوف صحیح باشد بدنبال آن فرار هم می آید یعنی دوری از نفس اماره و رذائل اخلاقی و فرار از مکانهایی که در انجا معصیّت می شود و فرار از اهل معصیت هم پیش می آید انگاه به مرتبه نجات می رسد این از خواص خوف است.

یقین منشا رجا و امید است با یقین به خداوند و نعمت های او نوری در دل او پیدا می شود و فضل او را می بیند ومتوجه می شود که اینها از او نبوده و تمام اموری که در طول زندگی به ثروت و توانای هایش نسبت می داده همه خطا و غلط بوده، همه از جانب خداوند است او را به این دنیا آورده و به او عطاهای فراوانی داشته است دیگر از خود ادعایی ندارد  و همیشه یاد آور فضل الهی می شود وامید او به خداوند و الطافش بیشتر می شود اگر شیرینی امید را به دنبال فضل وکرم خدا احساس کند طلب و عشق او به خدا بیشتر می شود اگر خدا به او توفیق دهد و این طلب و عطش در دل او رخنه کند به دنبال ان طلب خواهد رفت و خواهد رسید  این خاصیت رجا است .

علم تنها یک آگاهی است یقینی بدنبال ان آگاهی و باور است که اگر این باور کاربرد زیادی پیدا کند تولید معرفت و شناخت می کند اگر چراغ معرفت در دل روشن شود نسیم عشق و محبت در دل وزیدن می گیرد و وارد مغز وفکر می شود و حالتی از انس پیدا می شود انوقت محبوب خود را بر غیر مقدم می دارد و همواره ملازم امر او می گردد در انجام اوامر و دوری از نواهی و منکرات دقت می کند انگاه کم کم به روح مناجات و بیان می رسد یعنی به روح قرب و وصال الهی و مناجات با خدا می رسد.

در مکه یک کعبه ای است که در وسط مسجد الحرام قرار گرفته است و اطراف مسجد هم بیت الحرام است و از هرطرف خانه خدا چهر فرسخ سرزمین مکه است که نباید در این سرزمین خونریزی شود ، آنجا امن و امان است شما وقتی وارد شهر مکه می شوید یک چیز پیدا می کنید و وقتی داخل مسجد می شوید چیز بیشتری پیدا می کنید و وقتی وارد کعبه می شوید چیز بهتر و بالاتری پیدا می کنید آن اول امنیت را در خود پیدا می کنید و بعد در مسجد مواظب هستید که اعضا و جوارح شما معصیت نکنند و وقتی نزدیک کعبه شدی مواظب هستی که قلبت به غیر او مشغول نباشد در مناجات و قرب خدا هم همینطور است خوف به منزله دخول در مکه است و بعد رجا مانند داخل شدن در مسجد الحرام وسپس رسیدن به کعبه که محبت است.

http://www.komeily.com/2225/%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D9%86/

روزه مریض و ناتوان در ماه رمضان

عارف کامل مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه:

مریض نگوید ماه رمضان آمده به دل من نمى ‏چسبد من باید روزه بگیرم، یا چند روز امتحان مى‏ کنم اگر مرضم شدّت پیدا کرد دیگر نمى‏ گیرم. همین که طبیب متخصّص ثقه (یعنى راستگوئى) تشخیص داد که ضرر دارد انسان باید اطاعت کند و بخورد. و در اینجا هم آن طبیب لازم نیست مسلمان باشد، غیر مسلمان هم باشد کفایت مى ‏کند؛ امّا باید ثقه باشد، راستگو باشد، به مرض انسان وارد باشد و بگوید که این روزه براى شما ضرر دارد و درست هم بگوید، راست بگوید. دو تا طبیب هم لازم نیست؛ اینجا شهادت عدلین نمى ‏خواهد، قول اهل خُبره واحدش هم کافى است. برداشتن خداوند روزه را از مسافر و مریض بمنزله صدقه است‏ خدا مى ‏فرماید: ما روزه را از مسافر و مریض برداشتیم لِلصَّدَقَة، یعنى روى محبّتى که خداوند داشت، بدون ملاحظة مزد و اجرى که به خدا برسد. آنوقت حضرت صادق (علیه السلام) مى ‏فرماید: اگر یکى از شما به کسى صدقه بدهد و او صدقة شما را قبول نکند، تحفة شما را قبول نکند، هدیة شما را قبول نکند، پس بدهد، چقدر بر شما ناگوار است! کسى هم که در ماه رمضان مریض باشد، روزه بگیرد یا مسافر باشد روزه بگیرد، صدقة خدا را رد کرده است.

 See more at: http://goharemaerefat.ir/

معنای‌ توحید ذاتی‌، صفاتی‌ و أفعالی‌

دین‌ مقدّس‌ اسلام‌ براساس‌ توحید است‌؛ توحید در ذات‌ و توحید در صفات‌ و توحید در أفعال‌. توحید در ذات‌ یعنی‌ در تمام‌ عوالم‌

وجود، یک‌ وجود مستقلّ قائم‌ بالذّات‌ بیش‌ نیست‌ و آن‌ وجود، ذات‌ مقدّس‌ حضرت‌ مُعطِی‌ الوجود جلّ و علا است‌، و بقیّۀ موجودات‌ وجودشان‌ ظِلّی‌ و تبَعی‌ است‌ و معلولی‌ و ناقص‌ و ممکن‌.

توحید در صفات‌ یعنی‌ در تمام‌ عوالم‌ وجود و هستی‌ یک‌ علم‌ مطلق‌ و حیات‌ مطلقه‌ و قدرت‌ مطلقه‌ بیش‌ نیست‌ و همچنین‌ سائر صفات‌؛ و این‌ صفات‌ اختصاص‌ به‌ ذات‌ مقدّس‌ حضرت‌ حیّ قدیم‌ عالِم‌ قادر دارد، و صفاتی‌ که‌ از علم‌ و قدرت‌ و حیات‌ در بقیّۀ موجودات‌ مشاهده‌ میگردد همه‌ از پرتو علم‌ و قدرت‌ و حیات‌ حضرت‌ واجب‌ الوجود است‌، و آنها استقلالی‌ ندارند بلکه‌ نسبت‌ به‌ صفات‌ الهیّه‌ در حکم‌ سایه‌ و صاحب‌ سایه‌ و در حکم‌ پرتو مُشعشع‌ از منبع‌ روشنائی‌ و قدرت‌ و علم‌ و حیات‌ است‌.

و توحید در افعال‌ یعنی‌ در تمام‌ جهان‌ هستی‌ و عالم‌ وجود یک‌ فعل‌ مستقلّ قائم‌ بالذّات‌ بیش‌ نیست‌، و تمام‌ افعالی‌ که‌ از موجودات‌ ممکنه‌ صورت‌ می‌گیرد همه‌ پرتو آن‌ فعل‌ مستقلّ بالذّات‌ که‌ قائم‌ به‌ وجود واجب‌ الوجود است‌ بوده‌، و در عین‌ آنکه‌ نسبت‌ با ممکنات‌ دارد نسبت‌ با حضرت‌ پروردگار جلّ وعزّ دارد.

یعنی‌ کاری‌ که‌ از موجودات‌ سر میزند ظهور و طلوعی‌ است‌ از فعل‌ حضرت‌ ربّ عزّوجلّ، و آن‌ کار حقیقةً متعلّق‌ به‌ خداست‌، و به‌ امر خدا و اذن‌ خدا در آن‌ موجود به‌ ظهور می‌پیوندد و طلوع‌ میکند، و بر این‌ اساسِ ظهور، با آن‌ موجود نیز نسبت‌ پیدا میکند.معاد شناسی ص 205 و 206

لینک های مرتبط:

خداوند همه جا هست چشم بگشا و ببین.

وحدت وجود را با بیان ساده چگونه می توان تبیین کرد؟

پرسش
وحدت وجود را با بیان ساده چگونه می توان تبیین کرد؟
پاسخ اجمالی

در نظریه وحدت وجود تنها وجود حقیقی در عالم از آن خدا است و دیگران همه جلوه‌ها و سایه‌هایی از حضرت حق هستند. در نتیجه کثرت در عالم وجود دارد، ولی این کثرت در جلوه‌ها است.

 

این نظریه هیچ تلازمی با شرک ندارد؛ یعنی بنابر این نظریه هیچ گاه یک انسان، خدا خوانده نمی‌شود. چون اصلاً این انسان وجودی ندارد و تنها وجود واقعی خدا است. این انسان تنها جلوه‌ای است از حضرت حق.

 

پاسخ تفصیلی 
ادامه مطلب ...

آیا امام علی علیه السلام چهره و اندام مناسبی نداشت؟ و آیا اخلاق آن‌حضرت خشونت‌آمیز بود؟

پرسش
الف. قد و چهره امام علی علیه السلام چگونه بود؟ ب. در جایی خواندم که امام علی(ع) خیلی به مسائل اسلامی حساس بود و اخلاقی کاملاً سخت‌گیرانه داشت و دارای اخلاق خشنی بود. آیا این مطالب درست است؟
پاسخ اجمالی
الف. در هیچ کتاب معتبر از اهل سنت و شیعه مطلبی در مورد نامناسب‌بودن چهره و اندام امیرالمؤمنین وجود ندارد، بلکه نقل‌های بسیاری در مورد زیبایی حضرتشان در این منابع مشاهده می‌شود:
1. ابن عبد البر(م 463ق) در کتاب «الاستیعاب فی معرفة الاصحاب»: حضرت على علیه السلام قد متوسط و چشمانی سیاه داشت. خوش‌سیما بود و مانند ماه شب چهارده، از زیبایى می‌درخشید. شکمش، بزرگ و شانه‌هایش، پهن و درشت انگشت بود. اندامى لطیف داشت و گردنش از سپیدى، مانند تنگى از نقره بود. جلو سرش مو نداشت و محاسنش، انبوه بود. استخوان شانه استوارى، مانند استخوان شانه شیر درنده بود. بازو و بند دستش از پیچیدگى قابل تشخیص نبود. هنگام راه رفتن گام‌ها را کشیده برمی‌داشت. هرگاه بازوى کسى را می‌گرفت، چنان بود که جان او را گرفته تا آن‌جا که تاب نفس کشیدن را احساس نمی‌کرد. دست و بند دستش، فربه بود.[1]
2. ابن اثیر جزری (م 630ق) در کتاب «اسد الغابة فی معرفة الصحابة»: ابو هریره از عبد الله بن‏ داوود از ابو الحجاج مدرک چنین روایت کرده است: در یکى از روزها دیدم که حضرت على(ع) به ایراد خطبه پرداخته است، در آن هنگام چهره‌اش از همه مردم، زیباتر بود.[2]
3. یکى از افراد در ضمن ملاقاتى که با رسول خدا(ص) داشت، گفت: چگونه على(ع) می‌تواند «لواء الحمد» را به دوش بکشد؟ رسول خدا(ص) در پاسخ فرمود: «چگونه على(ع) تاب تحمل آن‌را نداشته باشد، حال آن‌که خصلت‌هاى چندى را در اختیار دارد: 1. شکیبائیش مانند شکیبائى من است. 2. چهره زیبایش مانند چهره زیباى یوسف(ع) است. 3. نیرویش مانند نیروى جبرئیل است».[3]
4. از «ابن عباس» روایت شده است که؛ رسول خدا(ص) فرمود: «کسى که می‌خواهد به حلم حضرت ابراهیم(ع) و به حکم نوح(ع) و به زیبایى چهره یوسف(ع) پى ببرد، به على بن ابی‌طالب(ع) نظر نماید [که همه این ویژگی‌ها در او جمع شده است]».[4]
ب. درباره بخش دوم پرسش نیز باید گفت که امام علی(ع)، مصداقی از آیه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»[5] بود، امّا خشونت بی‌جا نداشت، بلکه در جای خود خشن و در جای خود مهربان بود، و مهربانی آن‌حضرت بر خشونتش می‌چربید.
ابو سعید خدرى نقل می‌کند: در یکى از روزها، گروهى در پیشگاه رسول اکرم(ص) از حضرت على(ع) شکایت کردند. پیامبر(ص) به دنبال شکوه آنان از جاى برخاست و خطابه‌اى ایراد فرمود و شنیدم خطاب به مردم اظهار می‌داشت: «اى مردم! از على(ع) شکوه نکنید، به خدا سوگند! على شیفته ذات خدا است و در راه خدا از خشونت و سرسختى زیادى برخوردار است و در این راه کمال پایمردى را دارد».[6]
 

[1]. ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، ج ‏3، ص 1123، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ نیز ر.ک: قد امام علی(ع)، 12188.
[2]. ابن اثیر جزرى، على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج ‏3، ص 620، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
[3]. محب الدین طبرى‏،  أحمد بن عبد الله،  الریاض النَضِرَة فى مناقب العَشرة، ج ‏3، ص 172، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم‏، 1424ق‏.
[4]. همان، ج ‏3، ص 196.
[5]. «در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند»؛ فتح، 29.
[6]. ابن هشام حمیرى معافرى، عبد الملک، السیرة النبویة، ج ‏2، ص 603، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.
پرسش های مرتبط

توحید در رزاقیّت

رزق به دو بخش مادی  و معنوی تقسیم می شود. رزق معنوی از قبیل معارف، حالات و توفیق طاعات و عبادات است. ارزاق مادی همان امکاناتی است که در این عالم نصیب انسان می شود و توسط او مصرف می گردد. همچون غذایی که می خورد، آبی که می نوشد، جامه ای که می پوشد و  یا خانه ای که در آن زندگی می کند. بنابراین آنچه از امکانات دنیوی که متعلّق به شخص است، امّا او امکان نمی یابد از آنها استفاده یا آنها را مصرف کند، گرچه جزء دارایی او می باشند، رزق او شمرده نمی شوند. سالک در پرتو بصیرتی که به نور قرآن و تعالیم معصومین بدان نائل شده است، رزّاق و روزی دهنده ی خود را فقط خدا می داند و هیچ کس جز او را، خواه خود یا دیگران، در روزی خویش دخیل و مؤثّر نمی شمارد. 

پاسخ به استدالات داعش در قتل و ذبح مردم

بسم الله الرحمن الرحیم


از باب اختصار به چند نمونه از استدلالهای داعش در خصوص توجیه کارشان ذکر کرده و پاسخ می دهیم
1- یکی از آیاتی که به آن استناد می کنند آیه « فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ..» است با استناد به این آیه گردن زدن مسمان را جایز می دانند
در پاسخ باید بگوییم:
اولا: این آیه در خصوص جنگ با کفاری و مشرکینی نازل شده است که بت را می پرستند و مراد کفاری است که با اسلام مخالفت کنند آنهم نه هر کفاری بلکه کافر و مشرکی که با اسلام عهد و پیمان نبسته باشد
همچنانکه قرطبی از ابن عباس چنین نقل می کند: الکفار المشرکون عبدة الأوثان وقیل : کل من خالف دین الإسلام من مشرک أو کتابی إذا لم یکن صاحب عهد ولا ذمة
تفسیر القرطبی ج 16 ص 225
ثانیا: مراد از (فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ) بدیهى است گردن زدن کنایه از قتل است، بنا بر این ضرورتى ندارد که جنگجویان کوشش خود را براى انجام خصوص این امر به کار برند، هدف این است که دشمن از پاى درآید، ولى چون گردن زدن روشنترین مصداق قتل بوده روى آن تکیه شده است.
و به هر حال این حکم مربوط به میدان نبرد است زیرا« لقیتم» از ماده« لقاء» در این گونه موارد به معنى« جنگ» است، قرائن متعددى در خود این آیه مانند مساله اسارت اسیران و واژه حرب (جنگ) و شهادت در راه خدا که در ذیل آیه آمده است گواه بر این معنى است یعنی کفاری که در میدان جنگ با شما جنگ کردند چنین کنید حال سوال این است داعش و این تکفیریها که به مناطق مسلمان نشین حمله می کنند و یا حتی به مناطقی که غیر مسمانان نشین نیز حمله می کنند اصلا مخاطب آیه «فضَرْبَ الرِّقَابِ» می شوند؟!!!
ثالثا: مگر در خود قرآن نیامده است که هرکس اظهار اسلام کرد باید حرف او را قبول کرد و جان و مال او در امان است
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً اى کسانى که ایمان آورده ‏اید هنگامى که در راه خدا گام بر مى‏دارید (و به سفرى براى جهاد مى‏روید) تحقیق کنید و به کسى که اظهار صلح و اسلام مى‏کند نگوئید مسلمان نیستى بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنائمى) بدست آورید، زیرا غنیمتهاى بزرگى در نزد خدا (براى شما) است، شما قبلا چنین بودید و خداوند بر شما منت گذارد (و هدایت نمود) بنا بر این (بشکرانه این نعمت بزرگ) تحقیق کنید، خداوند به آنچه عمل مى‏کنید آگاه است.سوره النساء آیه 94
این مربوط به کفاری است که اظهار اسلام بکند حال مسلمانی که خود در هر روز شهادتین دراذان و نماز می گوید و در منطقه خود مسجد دارد که نشانه اسلام اوست آیا کسی حق کشتن او را دارد؟! آیا نباید حرف او و اعمال او را در خصوص اسلامش پذیرفت؟!!!
رابعا: مگر در روایت نیامده است یکی از مسمانان کافری را که شهادتین گفت او را کشت اما پیامبر (ص) ناراحت شد و او را توبیخ کرد
« أخبرنا أبو ظَبْیَانَ قال سمعت أُسَامَةَ بن زَیْدٍ رضی الله عنهما یقول بَعَثَنَا رسول اللَّهِ إلى الْحُرَقَةِ فَصَبَّحْنَا الْقَوْمَ فَهَزَمْنَاهُمْ وَلَحِقْتُ أنا وَرَجُلٌ من الْأَنْصَارِ رَجُلًا منهم فلما غَشِینَاهُ قال لَا إِلَهَ إلا الله فَکَفَّ الْأَنْصَارِیُّ عنه فَطَعَنْتُهُ بِرُمْحِی حتى قَتَلْتُهُ فلما قَدِمْنَا بَلَغَ النبی فقال یا أُسَامَةُ أَقَتَلْتَهُ بَعْدَ ما قال لَا إِلَهَ إلا الله قلت کان مُتَعَوِّذًا فما زَالَ یُکَرِّرُهَا حتى تَمَنَّیْتُ أَنِّی لم أَکُنْ أَسْلَمْتُ قبل ذلک الْیَوْمِ»
اسامه بن زید می گوید: رسول الله صلی الله علیه و آله ما را بسوی قبیلة حُرقات فرستاد. صبح زود بر آنان یورش بردیم و آنها را شکست دادیم. من و یک انصاری به مردی از آنان رسیدیم. هنگامی که بر او مسلط شدیم، لا إله إلا الله گفت. پس مرد انصاری، دست نگه داشت ولی من آنقدر به او نیزه زدم که کشته شد. هنگامی که به مدینه آمدیم و خبر به نبی اکرم صلی الله علیه و آله سلم رسید، فرمود: ای اسامه! بعد از اینکه لا إله إلا الله گفت، او را کشتی؟ گفتم: او برای نجات اش، شهادت آورد. سپس رسول خدا آنقدر این جمله را تکرار کرد که من آرزو کردم ای کاش! قبل از آن روز، مسلمان نشده بودم
بخاری، محمد، صحیح البخاری، ج 4 ص 1555


2- اما در خصوص روایاتی که داعش برای ذبح مردم به آن تمسک می جویند چند مورد را نقل می کنیم:
روایت در مسند احمد چنین آمده است:
یا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ أَمَا والذی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بیده لقد جِئْتُکُمْ بِالذَّبْحِ فَأَخَذَتِ الْقَوْمَ کَلِمَتُهُ
مسند أحمد بن حنبل ج 2 ص 218
با استناد به این روایت گویند پیامبر (ص) به کفار گفت شما را ذبح می کنم
اما در پاسخ می گوییم:
اولا: مخاطب این کلام قریش و امثال ابوجهل هستند که با حضرت دشمنی کرده و ایشان را اذیت می کردند
فقام رسول الله صلى الله علیه وسلم فلما قضى صلاته مر بهم وهم جلوس فی ظل الکعبة فقال یا معشر قریش أما والذی نفسی بیده ما أرسلت الیکم إلا بالذبح وأشار بیده إلى الحلق فقال له أبو جهل یا محمد ما کنت جهولا فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم انت منهم
مجمع الزوائد ج 6 ص 16
ثانیا: مراد از ذبح کنایه از قتل است نه سربریدن همچنانکه در قرآن آمده است «یذبحون أبناءکم» سمعانی در ذیل این آیه گوید:
ومعنى قوله : ( یذبحون أبناءکم ) أی : یقتلون
تفسیر السمعانی ج 1 ص 77
با این بیان برداشت آنها از این عبارت غلط است بویژه اینکه گوینده این عبارت خود پیامبر (ص) است که پیامبر و مجری دین است
3- روایت دیگری که استدلال می کنند: درباره مردی است که با زن پدرش ازدواج کرد که سرش را به خدمت پیامبر آوردند: امْرَأَةَ أبیه أَنْ آتِیَهُ بِرَأْسِهِ
سنن الترمذی ج 3 ص 643
اما در خصوص این شخص باید بگوییم : این شخص حکم خدا را زیر پا گذاشته و مرتد شده بود همچنانکه ابن کثیر گوید:
فمن تعاطاه بعد هذا فقد ارتد عن دینه فیقتل
تفسیر ابن کثیر ج 1، ص 469
شوکانی نیز گوید این دلیل بر این است که امام می تواند امر به کشتن کسی بدهد که یکی از ضروریات دین را مخالفت کند و آن را حلال بداند مثل همین شخص که ازدواج با زن پدر را حلال می دانست
فیه دَلِیلٌ على أَنَّهُ یَجُوزُ لِلْإِمَامِ أَنْ یَأْمُرَ بِقَتْلِ من خَالَفَ قَطْعِیًّا من قَطْعِیَّاتِ الشَّرِیعَةِ کَهَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فإن اللَّهَ تَعَالَى یقول ) وَلا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آبَاؤُکُمْ من ( النِّسَاءِ 52 وَلَکِنَّهُ لا بُدَّ من حَمْلِ الحدیث على أَنَّ ذلک الرَّجُلَ الذی أَمَرَ صلى الله علیه وسلم بِقَتْلِهِ عَالِمٌ بِالتَّحْرِیمِ وَفَعَلَهُ مُسْتَحِلًّا وَذَلِکَ من مُوجِبَاتِ الْکُفْرِ وَالْمُرْتَدُّ یُقْتَلُ لِلْأَدِلَّةِ الْآتِیَةِ
نیل الأوطار ج 7 ص 286
حال این روایت چه ربطی به کشتن افراد بی گناه مسلمان دارد و اگر از آنها کسی نیز مرتکب حرامی شود مگر داعش امام هستند که بخواهند در خصوص کسی حکمی بدهند
بنابراین طبق مبنای خودشان مشخص شد که استناد آنها به یک سری از آیات برای توجیه کارهای خود و مشروعیت بخشیدن به جنایات خودشان است والا در روایات آمده است خون مسمان احترام دارد و در روز قیامت اولین چیزی است که در خصوص آن حکم میشود خون است
حدثنا عُثْمَانُ بن أبی شَیْبَةَ وإسحاق بن إبراهیم وَمُحَمَّدُ بن عبد اللَّهِ بن نُمَیْرٍ جمیعا عن وَکِیعٍ عن الْأَعْمَشِ ح وحدثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ حدثنا عَبْدَةُ بن سُلَیْمَانَ وَوَکِیعٌ عن الْأَعْمَشِ عن أبی وَائِلٍ عن عبد اللَّهِ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم أَوَّلُ ما یُقْضَى بین الناس یوم الْقِیَامَةِ فی الدِّمَاءِ . صحیح مسلم ج 3 ص 1304
همچنین اکثر مردمی را که داعش ذبح می کند ، اسیر هستند یعنی بعد از اینکه آنها را گرفتند انها را با بدترین وضع می کشند اگر واقعا آنها مقید به یک سری روایات هستند و طبق دین مثلا دارند عمل می کند مگر همین دین اسلام نگفته است باید با اسیر خوب برخورد شود
هیثمی روایتی را در خصوص برخورد با اسیر چنین آورده است
وعن أبی عزیز بن عمیر أخی مصعب بن عمیر قال کنت فی الأسرى یوم بدر فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم استوصوا بالأسارى خیرا وکنت فی نفر من الأنصار فکانوا إذا قدموا غداءهم وعشاءهم أکلوا التمر وأطعمونی البر لوصیة رسول الله صلى الله علیه وسلم رواه الطبرانی فی الصغیر والکبیر وإسناده حسن
مجمع الزوائد ج 6 ص 86
حال کسی قبول می کند که داعشی ها چیزی از دین ودیانت می دانند؟!!!!!

جنایات تکان دهنده صلاح الدین ایوبی علیه شیعه

 «صلاح‌الدِّین‌ ایُّوبی‌ شیعیان‌ حَلَب‌ را قتل‌ عام‌ نمود، و علویّون‌ مصر را محبوس‌ کرد، و برای‌ قطع‌ نسل‌ شیعه‌، مردان‌ را از زنان‌ جدا نمود، و او اوَّلین‌ کسی‌ است‌ که‌ در مصر روز عاشورا را عید قرار داد» 

ادامه مطلب ...