سوال:چرا با داشتن این همه مشکل اقتصادی باید هر ساله هزاران دلار در کشور عربستان و این عرب های ملخ خور خرج کرد؟
پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی: ادامه مطلب ...
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت | گر نکته دان عشقی خوش بشنواین حکایت | |
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم | یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت | |
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس | گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت | |
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا | سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت | |
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی | جانا روا نباشد خون ریز را حمایت | |
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود | از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت | |
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود | زنهار از این بیابان وین راه بینهایت | |
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم | یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت | |
این راه را نهایت صورت کجا توان بست | کش صد هزار منزل بیش است در بدایت | |
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم | جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت | |
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ | قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت |
سالک وارسته آیت الله شهید دستغیب رحمة الله علیه: بدگمانی های بی مورد به همسر یا نوکر یا شاگرد مغازه یا کارگر کارخانه، آنان را به خیانت می کشاند؛ زیرا کنجکاوی های زیاد شوهر یا بزرگ خانه یا صاحب کار، خیانت و کارهای زشت را به یاد آنها می آورد و فکر خیانت را در دل آنها می اندازد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «پرهیز کن از غیرت کردن بی مورد؛ زیرا اظهار غیرت در غیر موردش، زنان تندرست را به بیماری و بی گناه را به سوی گناه میخواند».
برگرفته شده از goharemaerefat.ir
بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی از اولیای الهی در این عالم، باطن انسانها و صفات حیوانی آنان را میبینند و میشناسند، ولی از آن جا که مظهر صفت ستّار العیوب الهیاند، سرپوشی می کنند و رازهای مردم را فاش نمی کنند.
عارف فرزانهی صمدانی مرحوم ملا حسینقلی همدانی از این چنین عظمت روحی برخوردار بود. شیخ محمد رازی در این رابطه، از زبان یکی از شاگردان آخوند نقل می کند:
آخوند ملا حسینقلی همدانی که مربی اخلاق و عالم ربانی و سالک حقیقی و دارای کرامات و صاحب مکاشفات و منامات بود، هر وقت به حرم مطهر امیرمؤمنان، علی علیه السلام مشرف می شد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص می رفت و هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زیرافکنده و با عجله به منزل خود میرفت. ما از نحوهی تشرف آن چنانی و از برگشتن این چنینِ وی در تعجب بودیم، تا روزی در صحن مطهر مراقب ایشان بودم. وقتی به آن کیفیت بیرون آمد و به شتاب رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوی علی مشرفها السلام سوگند دادم که علت آن گونه تشرف و این گونه مراجعت چیست؟
فرمود: امّا آن گونه تشرّف وظیفه ی هر کسی است که عارف به مقام ولیّ الله اعظم، امیرمؤمنان علیه السلام باشد که با کمال خضوع و خشوع مشرّف گردد و امّا علت این گونه مراجعت برای این است که اثر تشرّف با معرفت به حضور و پیشگاه حضرت علی علیه السلام عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و باز شدن چشم و گوش ملکوتی است و چون حقایق و باطن اشیاء و اشخاص برایم منکشف می گردد، نمی خواهم چشم من به یکی از دوستانم بیفتد که مبادا آنها را به غیر صورت انسان ببینم و رازهای پنهانی و عیوب نهانی آنان پیش من فاش شود. و در نتیجه نفس من از آنان مکدّر شده و نسبت به او در من تنفّر ایجاد گردد، دل میخواهد سرّ آنها حتی در پیش نفس من پوشیده بماند (قصه و نکته های برگزیده، شماره 225)
برگرفته شده از goharemaerefat.ir
در خصوص کتابهای تعبیر خوابی که در بازار موجود است، آیا این کتابها معتبرند و چرا ما نمیتوانیم صورتهای را که در خواب مشاهده کنیم با متون این کتابها مطابقت دهیم؟
پاسخ حضرت آیت الله رمضانی:
ـ درکتابهای تعبیر خواب، هر خوابی با توجه به تفاوتهای شخصیتی افراد خواب بیننده، متفاوت تعبیر شده است، به طوری که ممکن است برای یک خواب مشخص، ده نوع تعبیرمتفاوت بیان شده باشد؛ لذا کتابهای تعبیر خواب باید در اختیار افراد خبیر و آگاه قرار گیرد و همه افراد نمیتوانند با مراجعه به آن نتیجه مطلوب را به دست آوردند، کتابهای تعبیر خواب مانند داروخانه است؛ لذا همانگونه که انسان مریض نمیتواند با ورود به داروخانه و مشاهده انواع داروها دارویی متناسب با مشکل خود بیابد، بلکه باید پزشک با معاینه دقیق مشکل او را با دارو تطبیق داده و سپس با توجه به خصوصیات وی، دارویی متناسب تجویز کند، قضیه خواب و کتابهای تعبیر خواب نیز همین گونه است و باید شخص متخصص و آگاه با توجه به بینش و بصیرتی که در مورد موضوع دارد، از کتابهای تعبیر خواب بهره مناسب را گرفته و سپس تعبیری نیکو را ارائه دهد.
حضرت علامه حسن زاده آملی:
رحم انثى را به فارسى زهدان گویند، چه اینکه «زه» به معناى نطفه و بچه و فرزند است، و «دان» در حال ترکیب افاده ظرفیت کند مانند قلمدان.
طبیعت در حقیقت رحم است- یعنى رحم اسمى براى حقیقت طبیعت نیز است چه اینکه هر محصول و مولود طبیعى اعمّ از معدنى و نباتى و حیوانى و انسانى و غیرها در این رحم پرورده مى شوند، و آدمى سرمایه سعادت جاویدانى را در این رحم کسب مى کند.
در حدیث نبوى از حق تعالى حکایت شده است که فرمود: «أنا اللّه و أنا الرحمن خلقت الرحم و شققت لها اسما من اسمی فمن وصلها وصلته و من قطعها قطعته». (ترجمه: من الله و من رحمان هستم، رحم را آفریدم... هر کس با آن رحم صله داشته باشد من با او صله دارم و هر کس آن را قطع کند من با او قطع می کنم.)
و در حدیث دیگر آمده است: «قال الله لها: من وصلک وصلته و من قطعک قطعته».
پس باید به یک معناى لطیف و شریف صله رحم در این مقام توجّه داشت که صله آن معرفت به علوّ مکانت و تفخیم قدر آن است چه اینکه انسان در این رحم- که مراد طبیعت است- متکوّن شده است، کسب معارف مى کند و با تحصیل دو بال علم و عمل به مدارج والا ارتقا مى یابد؛ و قطع آن- اعنى قطع رحم- که طبیعت مراد است- از دراء آن و بخس حق آن و کفران و ناسپاسى کردن بدین نعمت گرانمایه و قدر آن ناشناختن است. و چون طبیعت نعمت عام الهى است از رحمت رحمانى مشتق است نه از رحمت رحیمى.
...
در وصف طبیعت گفته ام:
مکن این نکته را از من فراموش مپندارى طبیعت هست خاموش
طبیعت تاروپودش جنب و جوش است خموش است و همى اندر خروش است
چه خوش رنگ است آرنگ طبیعت چه خوش وزن است آهنگ طبیعت
طبیعت مخزن اسرار هستى است بیان دفتر ادوار هستى است
طبیعت همچو تو باهوش و گویاست به راه خویشتن پویا و جویاست
سکوت او بود راز نهانى از این رازش چه دانى و چه خوانى
چه گویم از افول و از فروغش چه گویم از غروب و از بزوغش
طبیعت هست دائم در جهیدن براى رتبه بهتر رسیدن
طبیعت خود رحم مى باشد اى دوست ز رحمن است مشتق و چه نیکوست
مکن قطع رحم مى باش هشیار عزیزم حرمت مامت نگهدار
طبیعت یکسره عشق و شعور است طبیعت طلعت الله نور است
برو برخوان «اتینا طائعین» را جواب آسمانها و زمین را
بیا اندر طبیعت بین خدا را پدیدآرنده ارض و سما را
در این باغ طبیعت اى دل آگاه ز هر شاخى شنو «إنّى أنا الله»
در این باغ دل را یک ورق نیست که تاروپودش از آیات حق نیست
نما گشتى در این باغ الهى نمایندت همه اشیاء کما هى
منبع: هزار و یک کلمه، ج4، کلمه 374 ، صفحه : 480، حضرت علامه حسن زاده آملی
برگرفته از ghasedoon.blog.ir
(بسم الله الرحمن الرحیم)
زندگی بسیاری از شخصیتهای تاریخ ایران در پردهای از ابهام و غبار وجود دارد. مانند سید جمال الدین اسد آبادی که به حق او را باید پایه گذار مبارزه اسلامی با استعمار دانست.
بسم الله الرحمن الرحیم
آشنایی پرفسور حمید سجادی نابغه چشم پزشکی جهان با علامه طهرانی
منبع: مقدمه کتاب آیین رستگاری با تعلیقات آیت الله حاج سید محمد محسن طهرانی
پرفسور دکتر سید حمید سجادی سلّمه الله را می توان از برترین های چشم پزشکی دنیا به حساب آورد کسی که ملقّب به پدر چشم پزشکی نوین ایران است با سوابقی چون: فلوشیپ جراحی لیزر اگزایمر از دانشگاه کانزاس آمریکا؛ فلوشیپ قرنیه، تخصص جراحی و بیماری های چشم از دانشگاه میسوری آمریکا؛ دکترای پزشکی از دانشکده پزشکی دانشگاه کریتون آمریکا و سوابق علمی و اجرایی: مدیر گروه چشم پزشکی و رئیس بخش قرنیه/ دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی؛ رئیس بخش قرنیه، بانک چشم کانزاس و مرکز تحقیقات قرنیه دانشگاه کانزاس؛ مدیر گروه چشم پزشکی بیمارستان هلال احمر ایران امارات؛ جراح لیزیک مرکز پزشکی چشم و لیزر الیس؛ رئیس مرکز پزشکی چشم و لیزر سن خوزه؛ عضو موسس بانک چشم ایران؛ موسس فلوشیپ بیماری های قرنیه و شبکیه؛ عضو: آکادمی چشم پزشکی آمریکا؛ کالج جراحان آمریکا.
فرزند دوم علامه طریق ورود دکتر سجادی به مسائل عرفانی و تشرّف به محضر علامه را اینگونه تشریح می کنند:
مرحوم علامه طهرانی مبتلا به پارگی چشم (شبکیه) شده بودند؛ بنده به همراه دکتر حسین غفاری (از شاگردان مرحوم علامه طهرانی و صاحب تالیفات متعدد و انتشارات حکمت) ایشان را به بیمارستان لبافی نژاد جهت معاینه توسط دکتر سید حمید سجادی بردیم، آقای غفاری از ماشین پیاده شده و برای اینکه مرحوم والد در اذیت نباشند زودتر به سمت بیمارستان رفتند تا دکتر سجادی را از حضور ایشان مطلع کرده تا اینکه کار زودتر انجام شود.
بلافاصله مرحوم والد بنده را مورد خطاب قرار داده و فرمودند: به آقای غفاری بگو که برگردد و همه با هم می رویم و اگر ایشان برنگردد از همین جا با تاکسی به منزل بر می گردم.
پیام را به آقای غفاری رساندم و ایشان برگشت و همه با هم به سمت بیمارستان حرکت کردیم؛ کلنیک چشم تا حدی شلوغ بود که امکان نشستن مقدور نبود؛ مرحوم والد فرمودند: ما می ایستیم تا کار همه تمام شود و بعد برای معاینه داخل می رویم.
بعد از مدتی جستجو یک صندلی، پشت دیواری یافتیم و ایشان نشستند و ما کنارشان ایستاده بودیم تا اینکه یک ساعت و نیم گذشت اگر به همین منوالی که مرحوم والد فرموده بودند که می ایستیم تا همه بروند، ممکن بود تا پاسی از شب به طول انجامد.
در این هنگام دکتر حسینعلی شهریاری که از دستیاران دکتر سجادی بود از اتاق خود بیرون آمده و به سمت اتاق استاد خود حرکت کرد؛ یکدفعه بنده را دید و گفت: شما؟ گفتم: پسر علامه طهرانی هستم و ایشان را برای معاینه آوردیم.
دکتر شهریاری به سمت مرحوم علامه رفته و با ایشان احوال پرسی کرد و بلافاصله دکتر سجادی را با خبر کرده و هر دو با هم آمدند و مرحوم والد را مورد احترام قرار دادند.
در این هنگام اشک از چشمان دکتر سجادی جاری شد و به دستیار خود دستور داد تا ایشان را دقیقاً معاینه کند و نتیجه آن شد که عمل باید سریعاً صورت گیرد.
فرزند علامه طهرانی در ادامه فرمودند: یک روز در منزل دکتر سجادی در خارج از ایران بودم ایشان رو به من کرد و گفت: می دانی چرا به راه سیر و سلوک و عرفان کشیده شدم، به خاطر همان یک ساعت و نیم انتظار پدرت در مطّب بنده بود و به همین علت در آنجا اشک ریختم.
دکتر سجادی ادامه داد : روزی یکی از وزراء با بنده تماس گرفت و گفت: آیت الله فلان که از مشهورین هستند ساعت 4 به منزلی در قلهک می آیند و شما ساعت سه و نیم در منزل ایشان جهت معاینه حضور داشته باشید.
من ساعت 4 رفتم و ایشان تا چهار و نیم عصر نیامدند، علت تاخیر را سوال کردم گفتند ایشان خواب هستند ، ساعت پنج اطلاع دادند که ایشان به حمام رفتند تا اینکه ساعت 6 یعنی بعد از آنکه دو ساعت از قرار گذشته بود جهت معاینه تشریف آوردند؛ ببین که فرق پدر شما با این آقا از کجا تا به کجاست؟ پدر شما در دنیا تک بود.
کتاب "آیین رستگاری" حاصل ملاقات دکتر سید حمید سجادی متخصص چشم با علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی رضوان الله تعالی علیه است که در آن ملاقات علامه طهرانی در طی پنج جلسه مبانی اساسی سلوک الی الله را برای ایشان تبیین کردند که انصافا چکیده مسائل عرفانی و سلوکی به صورت بسیار عالی و قابل درک برای همه القاء شده است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
برگرفته شده از goharemaerefat.ir
جهت دانلود کتاب نفیس آیین رستگاری اینجا کلیک کنید.
آیت الله العظمی جوادی آملی در پیامی به کنفرانس سالانه مسلمانان آمریکای شمالی؛ |
آنچه امروز در خاورمیانه می گذرد به دلیل خواب عقلانی و روحانی جامعه بشری است |
به گزارش خبرنگار اسراء نیوز: حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در پیامی به کنفرانس سالیانه مسلمانان آمریکای شمالی به تبیین و تشریح مقوله بیداری معنوی و لزوم اهتمام به آن پرداختند. ایشان در فرازی از پیام خود با بیان این مطلب که "جریان بیداری, مربوط به معرفت روح و آشنایی با اوصاف و اسمای حُسنای روح است" مرقوم فرمودند: قرآن کریم افراد غیر موحّد را مُرده میداند، کسانی را که مُلحدانه میاندیشند، آنها را زنده نمیداند؛ کسانی که از وحی و نبوّت طرْفی نبستهاند، آنها را زنده نمیدانند؛ [بلکه] موحّدانی که از وحی و نبوّت طرْفی بستهاند، آنها را زنده میداند و انسان موحّدی که عقلمدار و عدلمحور باشد، را سالم میداند... متن کامل پیام معظم له به شرح زیر است: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم «الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّیء الی الله». مقدم فرهیختگان, بزرگواران علمی و عملی را گرامی میداریم، از حضور شما حقشناسی میکنیم و از برگزارکنندگان این همایش وزین سپاسگزاریم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم که توفیق بیداری را به همه ما مرحمت کند! جریان بیداری, مربوط به معرفت روح و آشنایی با اوصاف و اسمای حُسنای روح است، آنکه انسان را در بدن خاص و مادّی میپندارد، خواب و بیداری را هم اینچنین تفسیر میکند; ولی قرآن کریم که کلام انسانآفرین است، چون انسان را مرکّب از روح و بدن میداند و اصالت را از آنِ روح میشمرد، آنچه اوصاف روح است؛ گاهی با تحلیل عقلی, گاهی با تمثیل عادی و مادی تبیین میکند، میفرماید: همانطوری که بدن، یا زنده است یا مُرده: بر فرض که زنده باشد: یا سالم است یا مریض, یا خواب است یا بیدار, یا بیناست یا نابینا یا شنواست یا ناشنوا و مانند آن، همه این اوصاف را درباره روح بیان میکند که روح؛ گاهی زنده است و گاهی مُرده؛ گاهی سالم است و گاهی بیمار؛ گاهی خواب است و گاهی بیدار؛ گاهی کور است و گاهی بینا؛ گاهی شنواست و گاهی ناشنوا. قرآن کریم افراد غیر موحّد را مُرده میداند، کسانی را که مُلحدانه میاندیشند، آنها را زنده نمیداند؛ کسانی که از وحی و نبوّت طرْفی نبستهاند، آنها را زنده نمیدانند؛ موحّدانی که از وحی و نبوّت طرْفی بستهاند، آنها را زنده میداند و انسان موحّدی که عقلمدار و عدلمحور باشد، او را سالم میداند که ﴿إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾؛[1] چه اینکه ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) را هم به عنوان ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾[2] معرفی میکند و کسانی که گرفتار مشکلات علمی و عملی هستند، یا بیراهه میروند و یا راه دیگران را میبندند، از آنها به عنوان بیمار یاد میکنند که ﴿فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً﴾،[3] یا ﴿فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾،[4] یا ﴿فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ﴾[5] اینگونه از آیات نشان میدهد انسانی که عقلمدار و عدلمحور نیست مریض است. همچنین تعبیر بینا و نابینا دارند که در سوره «حج» فرمود برخی از افراد چشم باطنشان کور است: ﴿لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ﴾.[6] امّا بیداری و «یقظان» بودن عبارت از آن است اگر انسان چیزی تهیه کرد، یا در صَدد تهیه چیزی است که ماندنی است به همراه خود میبرد و آثار خوب او میماند؛ معلوم میشود چنین انسانی بیدار است، یک؛ و کارهای او کارهای انسان بیدار است، دو؛ و اگر کسی تلاش و کوشش او برای چیزی است که ماندنی نیست, به همراه نمیبرد و آثار سویی برای دیگران باقی میگذارد، معلوم میشود او خواب است و بیدار نیست. انسانِ خواب چیزهایی را میبیند، وقتی که بیدار شد دستش تهی است و چیزی از آنها حاصل نیست. این «النّاسُ نِیامُ إذا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا»[7] که از غُرَر روایات اخلاقی ماست، معارف فراوانی را در بردارد؛ یکی از آنها این است اگر کسی خواست ببیند بیدار است یا خواب, اگر آنچه تهیه کرده است ماندنی است و به همراه آن هجرت میکند، معلوم میشود او داراست و بیدار و اگر آنچه تهیه کرده است باید بگذارد و تنها با دست تهی و با مسئولیت آن برود، معلوم میشود که خواب است. انسانِ خوابیده، در رؤیا چیزهایی میبیند، وقتی بیدار شد هیچ سهمی از آنها ندارد: «النّاسُ نِیامُ إذا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا». بسیاری از افراد خیال میکنند دارند و دارایند؛ ولی هنگام مرگ میبینند با تهیدستی باید هجرت کنند که ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ﴾؛[8] معلوم میشود چیزی فراهم نکردند, معلوم میشود در این مدت خواب میدیدند که فلان چیز برای من است, فلان کار برای من است, این سِمت از آن من است. پس بیداری و یقظه را از این راه باید تشخیص داد که چه چیز بیداری است, چه چیزی خواب و چه کسی بیدار است و چه کسی خواب, این طلیعه بحث بود. خدای سبحان خود را به عنوان بیدارِ محض معرفی کرد که ﴿لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ﴾.[9] علیبنابیطالب(سلام الله علیه) فرشتگان را به عنوان موجودات منزّه از خواب معرفی کرد که «لا یَغشَاهُم نَومُ»،[10] اینگونه از تعریفها و بحثها برای آن است که هم متخلّق به اخلاق الهی بشویم، از گزند خواب بپرهیزیم و هم فرشتهمنش باشیم و نخوابیم؛ یعنی نه بخوابیم و نه کسی را بخوابانیم؛ نه غافل باشیم و نه مردم را به غفلت دعوت کنیم. مطلب سوم آن است که بیداری؛ گاهی مربوط به مسائل شخصی است که انسان در مسائل عادی و شخصی خود منزّه از عصیان و امثال اینها باشد, گاهی بیداری اجتماعی است که در شهر خود, در کشور خود, در قارّه خود, در روی کُره زمین، نه بخوابد و نه اجازه بدهد کسی بخوابد و نه اجازه بدهد که کسی به خوابیدهها حمله کند. این بیداری الآن برای جهان بشریّت ضروری و برای مسلمین ضروریتر است. در این بیداریها انسان باید بداند که از کجا آمد و به کجا میرود، رهتوشهٴ ماندنیِ او چیست و مانند آن. وجود مبارک علیبنابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه) به ما فرمود: کاری کنید که نخوابید. آن کاری که مانع خوابیدن است، یک؛ یا خوابیدهها را بیدار میکند، دو؛ آن نسیم تقواست، فرمود: «وَ أیقَظُوا بِها نَومَکُمْ»؛[11] با پرهیزکاری جلوی خواب خود را بگیرید «دفعاً و رفعاً». اگر کسی تاکنون نخوابید خدا را شکر کند و با تقوا جلوی خواب را بگیرد و اگر خدای ناکرده غفلتی داشت آسیب خواب او را فراگرفت، باید با نسیم تقوا او را بیدار کرد، فرمود: با تقوا بیدار میشوید. آنچه الآن شما میبینید که در خاورمیانه به صورت جنگهای نیابتی و مانند آن میگذرد، انسان خیال میکند با ظلم, با تجاوز, با غارتگری و مانند آن طَرْفی میبندد، وقتی بیدار شد میبیند که همه اینها سمّ است و در برابر اینها باید پاسخگو باشد که مقدورش نیست. بنابراین اگر کسی خواست بیدار باشد، باید که بیداری جهانی را هدف نهایی بداند, بیداری اسلامی را هدف میانی بداند, بیداریهای مکتبی و مذهبی و خاصّ خود را در محدودههای جزیی اجرا کند. سخنان نورانی امیر بیان(سلام الله علیه) وقتی به حکومت رسید، جامعه را به بیداری سیاسی دعوت کرد, به بیداری اجتماعی دعوت کرد, نامهای برای مردم مصر نوشت که «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ»[12] شما اگر بخوابید دشمنِ بیدار میتازد. به ما فرمودند شما در میدان نبرد و در جریان جهاد هرگز نخوابید: «وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً»؛[13] همانطوری که یک انسان روزهدار وقتی وضو میگیرد، آب را در دهن مضمضه میکند؛ نه مینوشد و نه میچشد، فرمود شما در زمان سیاست که حملههای بیگانه مطرح است، وقتی جامعه ناامن است، خواب را به چشمانتان راه ندهید، فقط مضمضه کنید؛ خواب سیاسی در حدّ مضمضه جایز است؛ خواب اخلاقی در حدّ مضمضه جایز است؛ نه نوشیدن و نه چشیدن، نه خوردن و نه چشیدن, نه ذُق و نه شُرب. فرمود: «وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً»؛ تقوا جلوی این خواب را میگیرد. بیداری اسلامی آن است که انسان خودش نخوابد و نگذارد دیگران بخوابند و جلوی تهاجم مزاحمان را هم بگیرد و نگذارد عدهای حمله کنند؛ آنگاه جامعه, جامعه عدل و اَمن است که بهترین راه انتظار ظهور خاتم اوصیای الهی همین است. آن عصر, عصر بیداری است، کسی که خواب است منتظر بیدار و بیداری نخواهد بود. در آن عصر که عدل حاکم است, عقل حاکم است, معرفتشناسی روحانی و عقلی حاکم است، جا برای خواب نیست؛ لذا قرآن کریم هم جهل را, هم سهو را, هم نسیان را, هم عصیان را، همه اینها را خواب میداند و میفرماید: انسان وقتی باید بیدار شود: «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ ... أَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمِکَ یَقَظَةٌ»[14] بنابراین آنچه فعلاً در خاورمیانه یا در جهان میگذرد، قسمت مهمّ آن یا همه آن مربوط به خواب عقلانی و روحانی جامعه بشری است که امیدواریم با بیانات قرآن کریم و سخنان نورانی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) جامعه بیدار بشود هم زنده شود: ﴿لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرینَ﴾؛[15] هم حیات خود را در سایه معارف علمی و عملی تجربه کند که ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾[16] و هم جامعه را به عقل و عدل دعوت کند که «وَ أیقَظُوا بِها نَومَکُمْ»؛ یعنی با تقوا, تقوای سیاسی و جامعه و کمالات دیگر هرگونه خواب را برطرف کنید. آنگاه چنین انسانی وقتی رحلت میکند، با همه رهتوشههای خود رحلت میکند که ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی﴾.[17] امیدواریم ذات اقدس الهی توفیق بیدار شدن و بیدار ماندن را به همه ما مرحمت کند و به همه شما بزرگواران توفیق «یَقظه» را عنایت فرماید و از برگزارکنندگان این همایش وزین حقشناسی میکنیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم جامعه بشری را به عقل و عدل هدایت کند، تا ظلم و تعدّی از همه منطقهها که ناامن است، برطرف شود! «غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» ........................................................................ [1]. سوره شعراء, آیه89. [2]. سوره صافات, آیه84. [3]. سوره بقره, آیه10. [4]. سوره احزاب, آیه32. [5]. سوره مائده, آیه52. [6]. سوره حج, آیه46. [7]. مرآة العقول، ج8، ص293. [8]. سوره انفال, آیه50؛ سوره محمد، آیه27. [9]. سوره بقره, آیه255. [10]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه1. [11]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه191. [12]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه62. [13]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه11. [14]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه223. [15]. سوره یس, آیه70. [16]. سوره انفال, آیه24. [17]. سوره بقره, آیه197. |
حضرت آیتالله فاطمی نیا:
شما فکر میکنید شخصی که به جای احادیث معتبر، مشتی احادیث جعلی که هیچ منبع و مصدری برایشان وجود ندارد برای این مردم عاشق معارف بگوید و عمر و اوقات پربهای آنها را پرکند چه جوابی به خدا خواهد داد؟
این حدیث جعلی که در هیچ منبعی وجود ندارد
بهعنوان مثال عرض میکنم، در بعضی منابع گفته میشود روزی یزید ملعون به امام سیدالساجدین(ع) گفت حالا که من پدر تو را کشتهام چه عملی انجام دهم تا خدا مرا بیامرزد؟ امام فرمود نماز غفیله بخوان. حضرت زینب(س) که به تصدیق امام زمانش علم لدنی داشت گفت یادگار برادرم! چرا یادش میدهی؟ فرمود عمه جان! موفق نمیشود. لذا آن ملعون هرگاه میخواست نماز غفیله بخواند دلدرد میگرفت و نمیتوانست نماز بخواند!
ملاحظه بفرمائید این حدیث جعلی که در هیچ منبعی وجود ندارد چگونه یک امام معصوم را میکوبد که گناه کشتنش با یک غفیله آمرزیده میشود و این دین با عظمت را چگونه سطحی و بیارزش نشان میدهد که در این دین کشتن یک معصوم چقدر ساده است. بنده به جوانان میگفتم که اگر بزرگترین گناه با یک غفیله آمرزیده شود، پس چرا وجود نازنین امام حسین(ع) قیام کرد. میتوانست یک اعلامیه منتشر کند و بگوید مردم! اگر گناهی را دلتان میخواهد مرتکب شوید و شبها یک غفیله بخوانید و بخوابید! اکنون بسیاری از مجالس پشتوانه علمی ندارند و فقط احساس است.
۵۰ سال تذکر دادم این مطالب ننگین را روی منابر و صدا و سیما بازگو نکنید
احساس یک اندازهای دارد. اگر کسی علوم اولین و آخرین را داشته باشد و حال نداشته باشد یک عباسی نمیارزد. اگر کسی حال و احساس داشته باشد و پشتوانه علمی نباشد هم همینطور. نمیخواهم بگویم همه علامه شوند ولی احساسات ما باید به یک حدیث یا آیهای، مبنای پشتوانهای داشته باشند. نه اینکه فقط از روی احساس باشند.
خدا شاهد است الان در تهران هم چنین مجالسی برگزار میشود. خیلی ببخشید نواری را آورده بودند که در قسمتی از آن بنده خدایی که میخواند میگفت بله، امام حسین به قمر بنیهاشم گفت شب عاشورا اگر تو هم میخواهی بروی برو! بعد میگفت عباس آمد زینب کبری را پیدا کرد و گفت به داداش حسین یک چیزی بگو! آخر این حرف شد! این چیزها، درددل من است؛ مواردی که در پایتخت شیعه خوانده میشود، بعد در قالب نوار پخش میشوند و مشتری هم دارند. نزدیک ۵۰ سال تذکر دادم این مطالب ننگین را روی منابر و رسانه ها بازگو نکنید. فکر میکردم موثر واقع شود ولی نشد. حتی متاسفانه از صداوسیما هم گاهی شنیده میشود.
برخی از دین مشتی جملات مقدسمآبانه را ردوبدل میکنند
نیاز جامعه امروز نوع نگرشی است که بعضی به اسلام دارند. یعنی نگاهی که گاهی خیلی سطحی و عوامانه است و تحقق دینداری منحصر در چند دستور خلاصه میشود. مثلا چیدن شارب (موی پشت لب بالایی که به لب زیرین برسد)، کوتاه کردن ناخنها، کیپ کردن یقه و امثالهم. عمده این موارد حفظ ظواهر است و مشتی جملات مقدسمآبانه که افراد با هم ردوبدل میکنند. خدای نکرده اشتباه نشود. ما به تمام سنن و آداب اسلام عزیز ارج مینهیم. گرفتن شارب یا ناخنها و امثال آن از سنن اسلام است اما این سنن همه اسلام نیست. یا اینکه دعاها بدون توجه و صرفا برای ثواب خوانده میشوند.
سالها دعا میخوانند بدون اینکه یک سطر از آن درس گرفته باشند
سالها دعای شریف کمیل را میخوانند بدون اینکه یک سطر از آن درس گرفته باشند. ۴۰ سال شخص دعای کمیل خوانده و این جمله را صدها بار تکرار کرده: «کم من قبیح تسترته». یعنی خدایا! چه بسیار عیب و گناهان ما را پوشاندی. اما همین که از مراسم کمیل به خانه برگشتیم هنوز اشکمان خشک نشده شروع به کشف اسرار مردم و آبرو بردن میکنیم! یا طول دادن بیش از حد مجالس احیا را ملاحظه بفرمائید.
در تمام سالها ما یک شب داریم که فضلیت آن واقعا از عقول ما خارج است اما در مجالس آنقدر مراسم را طولانی میکنند که مردم خسته میشوند! وقتی رمق دعا کردن از مردم گرفته شد، تازه میگویند قرآنها را بیاورید. من قبلا در جاهای دیگر عرض کردهام، تاکید روایات بر این است که ما به نشاط نگاه کنیم. انشاءالله شبهای قدر نزدیک است. حالا هیچکس به این حدیث عمل نمیکند. جلسههای احیا را پنج الی شش ساعت خواهیم داشت. دعای کمیلمان که باید ۲۰ دقیقه طول بکشد، معمولا دو ساعت و نیم، سه ساعت زمان میبرد. اینها روز قیامت جواب دارد. اگر صاحب شریعت بگوید چرا لطائف و ظرائف شریعت ما را در ذهن مردم ثقیل جلوه دادید، چه جواب خواهیم داد؟ یک جوان میخواهد برود دعای کمیل یا مراسم احیا اما میداند که رفتنش با خودش است برگشتنش با کرامالکاتبین! آخر شش ساعت هم احیا میشود؟! آخر چه کسی گفته؟
دین بدون پشتوانه علمی ارزش ندارد
در همین قم طلبهای بود که بعضی ریاضتها را بر خودش تحمیل کرده بود که حتما نماز شب و روزی سه جزء قرآن بخواند و اعمال دیگر به جا آورد. اما چون پشتوانه علمی نداشت یکدفعه بریده بود. بعد آمده بود و میگفت ما یک زمانی بیکار بودیم و نماز شب میخواندیم. چرا؟ برای اینکه پشتوانه علمی نداشت. نشاط هم نداشت. در صورتی که حاجآقا حسین فاطمی(ره) و مرحوم آیتالله العظمی اراکی قریب به یک قرن نماز شب خواندند و سیر نشدند. امام و دیگر بزرگان هم همینطور. یا اینکه ما عادت کردهایم همه چیز را برای ثوابش انجام دهیم. استادی داشتم که میگفت شما برای فهمیدن بخوانید؛ ثواب با پای خودش میآید.
این بد است که ما اینگونه تربیت شدهایم. یعنی الان میخواهیم عمره برویم، اولین چیزی که در ذهن خطور میکند ثواب است. اعتکاف که میرویم، اولین چیزی که به ذهن خطور میکند ثواب است. اعتکاف فلسفهاش چیست؟ اعتکاف از عَکَفَ مشتق است. عُکوف یعنی یک جا ایستادن. اعتکاف رمزش این است که شما همیشه پیش خدا بمانید. حج هم رمزش همین است. عمره رمزش دور خدا چرخیدن است اما ما همه را برای ثوابش انجام میدهیم. اگر انسان بی برخوردار از علل به مجلسی برود و بگوید حالی پیدا کردیم، این حال چون بدون پشتوانه است اثری ندارد چراکه فقط احساس است و احساس زودگذر.
انحرافات در متون درسی 1 |
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربِّ العالمین و صلّى اللهُ على أشرف خلقِه و سیّد بَریّتِه محمّدٍ و آله أجمعین مقدّمهدین مبین اسلام و تعالیم بلند عرفانی آن سراسر زندگی انسانی را در برگرفته و مهمترین زمان برای فراگیری این تعالیم را نیز ـ به نص شریف: الْعِلْمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ[1]؛ ـ در کودکی و عنفوان جوانی دانسته است. لذا چنانچه از نقش حیاتی این دوران غافل بوده و یا درست برنامه ریزی ننمائیم در قبال نسل های آیندۀ انسانی که به واسطه دور شدن از مبانی دقیق و روح بخش اسلام به انحطاط کشیده می شوند مسئول خواهیم بود. لذا بر آن شدیم که پاره ای از بی توجهی ها و سهل انگاری ها که موجب انحرافاتی عظیم در حوزه تعلیم و تربیت می شود را برجسته نمائیم. باشد که متصدیان امور آموزشی و پرورشی با نگاه واقع بینانه و منصفانه در صدد اصلاح و جبران مافات برآمده و دورنمائی از انحرافاتی که سر انجام به دین گریزی و فاصله گرفتن از حقیقت شریعت قرّاء نبوی صلّی الله علیه و آله و سلم که ضامن سعادت دین و دنیای بشر است منجر می شود پیدا نمایند و این مسئولیت بزرگ الهی که امروز بر دوش ما گذارده شده است را به سر منزل مقصود برسانیم. این امور خلاف و آموزه های انحرافی را می توان به طور خلاصه در چند دسته مورد لحاظ قرار داد و آنگاه به نقد و بررسی آنها پرداخت. دسته اوّل: تعظیم و بزرگ جلوه دادن سنن ملی و قومیتی در مقابل سنت های الهی و دینی دسته دوّم: ارائه الگوهایی که صرفاً خیالی بوده یا انحرافات انسانی و اخلاقی و دینی آنها محرز بوده و اهداف شوم بسیاری از آنها بر فرهیختگان و اهل تحقیق پوشیده نیست. دسته سوّم: انحرافات اجتماعی که کیان و اساس خانواده را متزلزل نموده و این کانون گرم را به تاریکی و انحراف می کشد. دسته چهارم: واژگونی خط و زبان عربی در متون که مسلّم به عربی زدائی و فاصله گرفتن از فرهنگ قرآنی منجر می شود. دسته پنجم: ترویج برخی مسائل خلاف آموزه های دینی. دسته ششم: ترویج برخی مسائل خلاف آموزه های شیعی. از آنجا که این انحرافات بسیار ماهرانه و دقیق کارگذاری شده لذا برای بررسی دقیق آنها و جستجو پیرامون موارد بر آن شدیم که نگاهی به طراحی جلدها و صفحات، گزینش تصاویر و عکس ها، انتخاب عناوین و واژه ها که در تدوین کتب درسی نقش اساسی داشته اند بیندازیم. آنگاه به بررسی محتوائی و معنوی متون توجه نمائیم که در این اثناء دریافتیم که چه بسا بسیاری از مطالب درصدد اشاعه فرهنگ غربی که بر محوریت ماده و مادیات می چرخد می باشند. لذا بر آن شدیم که به دفاع از قربانیان استعمار فرهنگی و انحراف دینی به مقابله با آموزه هایی که روح و حقیقت دین و دین مداری را به چالش می کشد برآئیم. نکته قابل توجه و برجستهای که وجود دارد این است که به نص شریف: کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه[2]؛ متصدیان امور تربیتی نمیتوانند از این امر خطیر شانه خالی کرده و مسئولیت انحراف و إغوای کودکان و نوجوانان را از گردن خویش سلب نمایند. چه اینکه به نص شریفه: ﴿قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً﴾[3] باید به بررسی و کنکاش آموزه های مختلفی که ساختار شخصیتی افراد را تشکیل می دهد پرداخته و صحیح و سقیم را پیدا نموده و ایشان را از موارد انحرافی اجتناب دهند. زیرا در فرهنگ دینی متصدیان امور تعلیم و تعلم به منزله پدران و مادران روحانی نوآموزان و دانش آموزان قلمداد شده و باید مشفقانه و دلسوزانه به اصلاح ایشان اقدام نمایند. انحرافات در متون درسی، دسته اوّل:تعظیم و بزرگ جلوه دادن سنن ملی و قومیتی در مقابل سنت های الهی و دینی: الف) نوروز و سفره هفت سین و تأکید بر مذهبی بودن آن با قرار دادن قرآن در سفره هفت سین و تصاویر قرآن خواندن در لحظه تحویل سال. ب) شاهنامه و تأکید بر آن. در دروس همه سالهای تحصیلی لا اقل یک مرتبه از شاهنامه مثال آورده شده است، حتی در کتاب فارسی کلاس دوم پدر یک پرنده برای عبرت او شعری از شاهنامه میخواند. شمردن شاهنامه در زمره کتب مرجع. ج) ملی گرائی و تعصب ملی: شعارهای ملی. اعتقاد به پرچم. وطن پرستی. تاریخ نگاری افتخارات ملی. سرود ملی. اداره حکومت خلفای بنی عباس توسط ایرانیان. زبان ملی فارسی است. ایران شناسی تاریخی. خدمات ایران برای اسلام. سبک زندگی ما اسلامی ـ ایرانی است. هویت ایرانی قبل و بعد از اسلام. د) اهمال در باب غدیر خم: به حساب نیاوردن غدیر در ضمن درس روزهای مهم سال. به حساب نیاوردن غدیر در درس عید مسلمانان. عید غدیر یکی از عیدهای مسلمانان است. در روز غدیر به دیدن سادات میروند.بیان داستان غدیر بدون اشاره به لقب امیرالمؤمنین. ه) تقویم شمسی و تأکید بر روزهای مهم سال: روز قدس، نوروز، 13 آبان، 22 بهمن و نادیده گرفتن تاریخ هجری قمری. از آنجا که فرهنگ و سنن قومی و پرداختن به ترویج آن در قالب ناسیونالیسم، فرهنگ ناب و اصیل اسلامی را تحت الشعاع قرار می دهد و موجب نادیده گرفتن الگوها و شاخصه های معرفتی ما که مبیّن فرهنگ اصیل می باشند لذا پرداختن به نوروز و سفره هفت سین و تاکید بر مذهبی بودن آن و قرار دادن تصاویر قرآن خواندن بر سر سفرهفت سین[4] و پرداختن به داستان عمو نوروز که در واقع نمادی از بابا نوئل مسیحیها می باشد[5] و طرح این مطلب که نوروز و نو شدن یکی از نشانه های قدرت الهی است.[6] آنگاه تاکید بر شاهنامه و پرداختن به شخصیت های خیالی و وهمی آن[7] و در ادامه تصویر سازی از شخصیت های شجاع و بدون مایه های دینی و الهی که صرفا نگاهشان به کشور گشائی و ابراز و اظهار خویش در میان دیگران است،[8] چیزی جز ماتریالسم دینی را به دنبال نخواهد داشت. آنجایی که نقد مینمودیم به شاه معدوم که به جای اینکه بگویی کوروش آسوده بیارام که ما ایستاده ایم باید میگفتی سلمان فارسی آسوده بیارام که ما از رهروان واقعی مسیری هستیم که تو پیمودی. حال چه شده است ما را که به مطرح کردن قومیت و ملیت و حس واهی و خیالی حمیت منهای دین میپردازیم.[9] برای آشنائی با کیفیت مواجهه توحید قرآنی، شریعت نبوی و سیره علوی به مسئله قومیت گرائی و نژاد پرستی خوب است به برخی آیات الهی و روایات اهل بیت علیم السّلام نیز توجه نماییم. اما آیات الهی:الف) ﴿وَ کَذلِکَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ فی قَریَةٍ مِن نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُترَفوها إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلى آثارِهِم مُقتَدون﴾ و به همین منوال هیچ رسولى قبل از تو به سوى اهل قریهاى گسیل نداشتیم، مگر آنکه عیاشان آن قریه گفتند: «ما پدران و نیاکان خود را بر این راه و روش یافتیم و البتّه ما از آثار آنها تبعیّت خواهیم نمود.»[10] ب) ﴿وَ قالوا رَبَّنا إِنّا أَطَعنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلّونا السَّبیلاَ﴾ مىگویند: بار پروردگارا ما از بزرگان و رؤساى خود تبعیت نمودیم و آنها راه را بر ما گم نمودند.[11] ج) ﴿إذ جَعَلَ الَّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الجاهِلِیَّةِ فَأَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسولِهِ وَ عَلَى المُؤمِنینَ وَ أَلزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقوى وَ کانوا أَحَقَّ بِها وَ أَهلَها وَ کانَ اللهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیماً﴾؛ در آن زمانى که کفّار در دل خود عصبیّت جاهلیّت را راه دادند و از آن حمیه پیروى کردند، و خداوند آرامش و اطمینان خود را بر پیامبرش و بر مومنین فرستاد و ایشان را ملازم با کلمه تقوا نمود و ایشان سزاوارترین کس به آن بودند و اهلیت آن را داشتند و خدا به هر چیزى دانا است.[12] د) ﴿اعلَموا أَنَّما الحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکُم وَ تَکاثُرٌ فی الأَموالِ وَ الأَولادِ﴾ این زندگى دنیا مرکّب است از لَعِب: بازى بدون خواهش نفسانى، و لَهْو: کارهائى که انسان روى تمایلات نفسانى انجام مىدهد و غرض عقلائى صحیحى بر آن مترتّب نیست، و زینَة: روى باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانیه را بصورت امور باقیه جلوه دادن، و خودپسندى نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگى خود را بنا نهادن، و پیوسته بدنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.[13] ه) ﴿إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُختالٍ فَخورٍ﴾؛ خدا خودپسندان گردن فراز و فخرفروشان را دوست نمىدارد.[14] و) ﴿قالوا وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدینَ * قالَ لَقَد کُنتُم أَنتُم وَ آباؤُکُم فی ضَلالٍ مُبینٍ﴾؛ در پاسخ گفتند: پدران ما چنین مىکردند. ابراهیم گفت: هم شما و هم پدرانتان همگى در ضلالت و جهالت آشکارى بودهاید.[15] ز) ﴿وَ لا تَتَّبِعوا أَهواءَ قَومٍ قَد ضَلّوا مِن قَبلُ وَ أَضَلّوا کَثیراً وَ ضَلّوا عَن سَواءِ السَّبیلِ﴾؛ و پیروى مکنید از آراء و اهواء گروهى که قبلاً گمراه شدهاند، و جماعتى بسیار را نیز گمراه کردند، و از طىّ راه مستقیم و صراط مستوى به دور و بر کنار افتاده و در راه کج و معوج طىّ طریق نمودند.[16] اما روایات:الف) امام باقر علیه السّلام فرمودند: إِنَّ ناساً أَتَوا رَسولَ الله صلی الله علیه و اله و سلم بَعدَ ما أَسلَموا فَقالوا یا رَسولَ الله أَ یُؤخَذُ الرَّجُلُ مِنّا بِما کانَ عَمِلَ فی الجاهِلِیَّةِ بَعدَ إِسلامِهِ فَقالَ لَهُم رَسولُ الله صلی الله علیه و اله و سلم مَن حَسُنَ إِسلامُهُ وَ صَحَّ یَقینُ إِیمانِهِ لَم یُؤاخِذهُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالَى بِما عَمِلَ فی الجاهِلِیَّةِ وَ مَن سَخُفَ إِسلامُهُ وَ لَم یَصِحَّ یَقینُ إِیمانِهِ أَخَذَهُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَى بِالأَوَّلِ وَ الآخِرِ؛ از امام باقر علیه السّلام که مردمى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند، پس از آنکه مسلمان شدند و گفتند: یا رسول الله! آیا کسى از ماها بدان چه در جاهلیت خود کرده است پس از اینکه مسلمان شده مؤاخذه شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ آنها فرمود: هر که از دل، مسلمان شده و یقین ایمانش درست است، خدا تبارک و تعالى او را بدان چه در زمان جاهلیت کرده است مؤاخذه نکند و هر که از دل، مسلمان نشده و یقین ایمانش درست نیست، خدا تبارک و تعالى او را از اول تا آخر مؤاخذه نماید.[17] ب) امام صادق علیه السّلام فرمودند: مَن تَعَصَّبَ أَو تُعُصِّبَ لَهُ فَقَد خَلَعَ رِبقَةَ الإِیمانِ مِن عُنُقِهِ؛ هر که تعصّب ورزد یا براى او تعصّب ورزیده شود، رشته ایمان را از گردن خود باز کرده است.[18] ج) امام صادق علیه السّلام فرمودند: قالَ رَسولُ الله صلی الله علیه و اله و سلم مَن کانَ فی قَلبِهِ حَبَّةٌ مِن خَردَلٍ مِن عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ تَعالَى یَومَ القیامَةِ مَعَ أَعرابِ الجاهِلِیَّةِ؛ هر که به اندازه یک دانه خردل تعصّب در دل دارد، خدا روز رستاخیز او را با عربهاى زمانِ جاهلیت مبعوث کشد.[19] کلام بزرگان:1ـ در کتاب شریف نور ملکوت قرآن، جلد 3، صفحه 163 این قومیت پرستی و ملیت گرایی را از دسیسههای انگلیس برای ایجاد تفرقه و تشتت در میان جامعه مسلمانان میدانند: «به وضوح روشن است که مقصد انگلستان، تفرّق و تشتّت مسلمین است که به هر صورت و به هر شکل در هر زمان آن را عمل میکند. و سیّد جمال الدّین این واقعیّت را به خوبى ادراک نموده بود و براى گریز از آن، جز اتّحاد مسلمین و تشکیل جبهههاى حرب ـ در صورت ضرورت ـ براى حفظ کیان اسلام و برگردانیدن عزّت آنها را به کانون اصلى و محور حقیقى خویش، چارهاى نمیدید. بنابراین، آنچه امروزه در میان اقوام مختلف دائر است از رواج اندیشه قومیّتپرستى و ملّیّتپرستى که به آن ناسیونالیسم گویند، در شکلها و قالبهاى پان ایرانیسم، پان عربیسم، پان ترکیسم، و پان هندوئیسم و غیرها که در کشورهاى اسلامى با وسوسه استعمار و تبلیغ ایادى و بلندگوهاى آنان ترویج میگردد، و همچنین تشدید و تقویت نزاعهاى مذهبى شیعه و سنّى، و ایضاً قطعه قطعه نمودن سرزمین اسلامى و کشور پهناور عثمانى به صورت کشورهاى کوچک و رقیب با یکدیگر، همه براى مبارزه با آن اندیشه و فکر ریشه کن کننده استعمار، یعنى اتّحاد اسلام و به روى کار آمدن قرآن است.» 2ـ همچنین در کتاب نور ملکوت قرآن جلد 3 صفحه 127 میفرمایند: «سیاست انگلستان در هر کشورى، دعوت به ملّیّت گرایى است: پس از غلبه متّفقین بر متّحدین، دولت عثمانى را تجزیه، و بر نوزده کشور کوچک تقسیم کردند و سیاست تفکیک در عقائد و اخلاق و رسوم، براى مقابله با وحدت اسلامى با شدّت هر چه بیشترى عملى شد. در هر یک از این نقاط، مردم را به سُنن ملّى همان منطقه گرایش دادند، و به نام ملّیّت گرایى، مبارزه با اسلام نمودند. در کشور ترکیّه برنامه فرهنگى سیاست، این فکر را منتشر ساخت، و در کتابهاى درسى تزریق مىنمودند که: ملّت اصلى قدیمى در آسیا قومى بودند به نام «حَتّ» که همه از خود شجاعتها به یادگار ملّت گذاردند. افراد کشور باید آن اصالت نیاکان خود را حفظ کنند، و تابع آن سنن و آداب باشند.» ایشان در ادامه، در تعلیقه می فرمایند: احمد امین مصرى در کتاب «یوم الإسلام» ص 150 و 151 گوید: مصطفى کمال در ملّت، روح جدیدى دمید و ایشان را به جاى عزّت طلبى به دینشان، به عزّت طلبى به قومیّتشان دعوت کرد. و در ملّتش عزّت و افتخار را از آن دانست که از اولاد تورانیان هستند، همچنانکه بعضى از داعیان در مصر، مردم را فرا میخواندند که به احفاد فراعنه بودنِ خود عزّت بجویند. مصطفى کمال این فکر ضعیفى را که اندکى از اروپاییان بدان معتقدند که: لغت سومریّین که منشأ تمدّن بابلیان قدیم است، در رشته خود به ترکىّ متّصل است؛ تقویت و تأیید نمود. این فکر قائل است به آنکه اکتشافات واقع شده در آناضول نشان میدهد که: ملّتهاى آسیاى صغیر (ترکیّه) تمدّنشان از تمدّن حیثیّین که آنها نیز از بابلیّین گرفتهاند مىباشد، و سپس ملّتهاى آسیاى صغیر که داراى تمدّن بودهاند، جنس اروپاییان تمدّن خود را از آنان اخذ کردهاند. بنابراین، بر گمان آنها اصل تمدّنها به تمدّن ترک بر میگردد. مصطفى کمال لغت ترکى را از بسیارى از کلمات عربى و فارسى جدا کرد، و به جاى آنها کلمات تورانى قدیم را نهاد. حتّى در اعلام تصرّف نموده، مصطفى کمال را به کلمات دیگر مانند آتاترک تغییر داد. او در سنه 1928 میلادى یک هیئت مؤتلفه موسیقى براى تدریس در معهد موسیقى اسلامبول تشکیل داد، تا عنصر موسیقى اروپایى را در عنصر موسیقى وارد سازند. سپس در ادامه مطلب چنین می فرمایند: «در کشور سوریّه چنین ترویج نمودند که: قوم اصلى شام و لبنان، آرامى و فینیقى بودند. آرامیان براى آداب زندگى خویش، خطّ و لغت آرامى را در اطراف آشور و جنوب لبنان پخش کردند. فینیقیان مردمانى جنگى در دریا پرورش میدادند و در تکمیل حروف هجاء سهمى خاصّ داشتند. لشکر فینیقى در دریا با دولت رُم غربى جنگید، سواحل تونس و شمال آفریقا را فتح نمود، و شهر و بنادر کارتاژ را تسخیر کرد. و در فتوحات ساحلى پیشرفت کرد و سواحل اسپانیا و پرتغال را دور زد و حکمرانى را به خود اختصاص داد تا جاییکه به ساحل جنوبى جزیره بریتانیا رسید و از آن قوم و دیار باج گرفت. و تمام این افتخارات را به خود اختصاص داد که همه متعلّق به ملّت لبنان است. در کشور عراق میگفتند: شما از همه اقوام برتر هستید. قوم آشور در شجاعت، فتح و گسترش کشور چنان صحنهاى نشان داد تا آنجا که بر ملّت آرامى و قسمتى از ایران بخش کردستان و لرستان حکومت مینمود. قوم آکاریان پیش از زمان آشورى بر مقاطعات وسط عراق ـ پیش از همه ـ اوّلین دولت را در عراق تأسیس نمود. سپس بُختُ نَصَّر نفوذ دولت را تا فلسطین پیش برد؛ شهر قدس را خراب کرد، مردان را کشت و زنان را به اسارت خود به بابل در عراق آورد. سپس قوم سومار بر دولت آکاد مستولى و تا منطقه خوزستان و بختیارى جلو رفت. در کشور ایران با آنکه از قطعات قسمت شده عثمانى نبود، مجد و عظمت دوران جمشید شهنشاه پارس را یاد آور مىشدند که: شما از دیگران هنرمندترید. فتوحات شما از فارس تا به بابل و سوریّه و شمال عراق، و تا غرب رود نیل تا حدود تونس رسید. و در این بلاد حکومتهایى تشکیل داده، از امراء محلّى رئیسى بر منطقه خود ایالت تعیین، دولتى تابع امپراطورى ایران برقرار کرده، قانون اوّلى حقوق بشر را ترویج، امر تجارت و زراعت را به مردم هر ایالت واگذار، و زیر حکومت مرکزى در شوش قدیمى اداره مینمودند. همینطور به مردم حجاز و یمن و مصر با سلسله تاریخهاى مفصّل، عظمت و برترى قومیّت آنها را بر تمام افراد و ملل دنیا نشان داده و چنین وانمود میکردند که باید براى ترقّى و پیشرفت، از این آداب و عادات پیروى کرد.[20] شرح و تفصیل آن بسیار به درازا میکشد. اجمالاً براى درهم شکستن حکومت اسلام و پاره کردن مرکزیّتِ واحد آن، چه از نقطه نظر مکان و چه از نقطه نظر أفهام و اندیشهها، چنانکه دیدیم به حدّ اعلاى از جدّیّت و کوشش، مساعى خود را به خرج دادند. آنگاه دول استعمارچى بر سر هر یک از این کشورهاى قطعه قطعه شده کوچک، یکى از نوکرهاى خود را گذاردند. و براى اداره امور، خودشان به وسیله مشاورین خارجى که میفرستادند، زیر نظر این نوکرها کشورها را نگه مىداشتند.» 3ـ در جلد 24 از مجموعه آثار شهید مرتضی مطهری صفحه 40 آمده است: «رواج اندیشه قومیّتپرستى و ملّیتپرستى و به اصطلاح «ناسیونالیسم» که به صورتهاى پانعربیسم، پانایرانیسم، پانترکیسم، پانهندوئیسم و غیره در کشورهاى اسلامى با وسوسه استعمار تبلیغ شد، و همچنین سیاست تشدید نزاعهاى مذهبى شیعه و سنى، و همچنین قطعهقطعه کردن سرزمین اسلامى به صورت کشورهاى کوچک و قهراً رقیب، همه براى مبارزه با آن اندیشه ریشهکن کننده استعمار یعنى «اتحاد اسلام» بوده و هست.» در آخر نیز برای حسن ختام به اشعاری از جناب مولانا اشاره می کنیم:
پاورقیها[1]. کنز الفوائد، ج 1، ص 319، به نقل از امیرالمؤمنین علیه السّلام. [2]. مجموعه ورّام، ج 1، ص 6. [3]. سوره تحریم (66) آیه 6. [4]. فارسی بخوانیم اوّل دبستان، ص 23؛ فارسی بخوانیم دوّم دبستان، ص 92؛ مطالعات اجتماعی ششم، ص 102؛ مطالعات اجتماعی هفتم، ص 145؛ فارسی سوّم دبیرستان، ص 62 و موارد بسیار دیگر. [5]. فارسی بخوانیم دوّم دبستان، ص 99. [6]. مطالعات اجتماعی هفتم، ص 145. [7]. فارسی بخوانیم اوّل، ص 75؛ فارسی بخوانیم دوّم، ص 72؛ فارسی خوانداری چهارم، ص 54؛ فارسی خوانداری پنجم، ص 14؛ رزم رستم و اشکبوش؛ رزم رستم و اسفندیار؛ رزم رستم و سهراب. [8]. فارسی خوانداری پنجم، ص 130؛ داستانهای کشور گشاییها در درسهای تاریخ. [9]. فارسی بخوانیم اوّل، ص 111؛ فارسی بخوانیم دوّم، ص 86؛ فارسی بخوانیم سوم، ص 79. مطالعات اجتماعی چهارم، تاریخ نگاری و افتخارات ملّی؛ فارسی خوانداری ششم، ص 23؛ مطالعات اجتماعی ششم، ص 48؛ تفکر و سبک زندگی هفتم، ص 52؛ جامعه شناسی سوّم دبیرستان، ص 68. [10]. سوره زخرف (43) آیه23. [11]. سوره احزاب (33) آیه67. [12]. سوره فتح (48) آیه 26. [13]. سوره حدید (57) آیه 20. [14]. سوره لقمان (31) آیه 18. [15]. سوره انبیاء (21) آیات 53 و 54. [16]. سوره مائده (5) آیه 77. [17]. الکافی، ج 2، ص 461. [18]. الکافی، ج 2، ص 307. [19]. الکافی، ج 2، ص 307. [20]. مدارک نامبرده عبارت است از: «الحربُ العامّة الأولى و الثانیة»، «خاطرات مصطفى کمال»، «قیام عبد القادر بن عبد الکریم الجزائرى»، «سعد زغلول پاشا»، «مجلّة المختار»، «النّظرات» شیخ محمّد عبده، «العروة الوثقى» سیّد جمال الدّین اسدآبادى، «تاریخ الدّولة الصفویّة»، «قیام مصطفى آتاترک»، «تمدّن اسلام» گوستاولوبون، «کلّیّات تاریخ تمدّن جدید» عبّاس اقبال آشتیانى «تاریخ روابط سیاسى انگلیس و ایران در قرن نوزدهم» تألیف محمود محمود؛ و مشاهدات خود در قیام ملّت شریف ایران عهد نوین اسلامى مقدّس. [تعلیقه کتاب نور ملکوت قرآن] [21]. مثنوی معنوی، دفتر دوّم |
بسم الله الرحمن الرحیم
دخترم گل است (ارزشمند بودن دختران در فرهنگ اسلام)
منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ (سوره مبارکه فرقان، آیه 74)
(پروردگارا، ما را زنان و فرزندانى مرحمت فرما که مایه چشم روشنى ما باشند)
ادامه مطلب ..._______________________________________________________________
مقاله پیش روگزیده ایست از فرمایشات حضرت آیت الله حاج سیدمحمد محسن طهرانی
در کتاب حیات جاوید در ارتباط با اینکه چگونه ائمه اطهار علیهم السلام با وجود دارابودن
مقام عصمت مطلقه به خود نسبت گناه می دهند ، ایشان در ابتدا به تبیین و نقد برخی
از دیدگاه ها و نظرات در ارتباط با این مساله پرداخته و در نهایت نظر بدیع و دقیق خود را
در حل این عویصه و مشکل بر اساس مبانی دقیق عرفانی و فلسفی بیان می فرمایند .
_______________________________________________________________