ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
موسیقی درمانی و ذکر درمانی
کسی که در دستگاه زابل میخواند میتواند کسی را که در اندوه، یأس و حسرت و ناامیدی است، در کمترین زمان به نشاط و امید وا دارد و او را از قرصهای مرگ موشی برخی از روانپزشکان بیتجربه برهاند؛ قرصهایی که هر یک از آن میتواند فیلی را بخواباند؛ ولی متأسفانه چون موسیقی در جامعه ما به پیرایهها آلوده شده و پالایش نشده و دستخوش حوادث گردیده است، از امور مفید و درمانی آن همچون استفاده از خواص درمانی دعاها و اسمای حسنای الهی غفلت شده و مورد استفاده بهینه قرار نگرفته است.
عروق و اعصاب آدمی در دستگاه زابل تحریک میشود و با حرکت آن، نشاط ایجاد میشود و شخص برای آغاز زندگی امیدوارانه و برای ادامه کار از جا برمیخیزد. گاه استفاده از این گونه نسخهها برای برخی از افراد واجب میشود ولی درک و پذیرش این سخن در جوامع بدوی آسان نیست. جوامعی که گاه برای شش میلیارد آدم یک حکم یا دارو داده میشود. در حالی که در جامعه پیشرفته برای یکی گوش دادن به دستگاه زابل واجب و برای دیگری مستحب است و گاه برای شخصی حرام است و موسیقی نسبت به هر فردی میتواند حکمی بپذیرد و نمیتوان برای اجتماع و به تبع مردم همه جهان یک حکم داد.
آیت الله العظمی محمد رضا نکونام
کتاب ” تاریخ تحلیلی موسیقی در اسلام “
http://telegram.me/nekuoname
در جامعهای که محرومیتها و ظواهر کاذب بر آن حاکم است و حسرتها سر به فلک کشیده و کاستیها دمار از روزگار همگان در آورده، دیگر جایی برای اجرای احکام و حدود الهی باقی نمیماند. در چنین جامعهای چه بسا کسی که حد میزند، خود گرفتار حدودی باشد که مگو و مپرس!....
زن و مردی که نیازمند همسرند و نمیتوانند نیاز خود را برطرف نموده یا بازگو نمایند، در جامعهای سالم زندگی نمیکنند. مردمی که واقعیتها را نپذیرفته و به آنها با دیده باز نمینگرند، هرگز نمیتوانند مردم صادق، سالم و درست کاری باشند.
اگر رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » توانست در مدّت کوتاهی، آن چنان جامعه پاک و سالم و پویا برپا کند، به این خاطر بود که دو چیز در آن زمان به عنوان اساس و پایه قرار گرفته بود که امروزه در میان مسلمین جای آن خالی است: یکی، اصل قرار دادن احکام الهی و دیگری، پذیرفتن واقعیتها.
گاه میشد که زنی به مسجد میآمد و در مقابل پیامبر و اصحابش، بدون این که بترسد یا شرم کند، میگفت: «یا رسول اللّه! زوّجنی»؛ مرا شوهر بده. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » هم بیدرنگ در همان مجلس و مسجد او را شوهر میداد. در این جا مناسب است از روایتی در این باره یاد شود:
ـ عن محمّد بن مسلم، عن ابی جعفرٍ« علیهالسلام » قال: جاءت امرأةٌ الی النّبی« صلیاللهعلیهوآله » فقالت: زوّجنی. فقال رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله »: من لهذه؟ فقام رجلٌ فقال: انا یا رسولاللّه« صلیاللهعلیهوآله » زوّجنیها. فقال: ما تعطیها؟ فقال: مالی شیءٌ. فقال: لا. قال: فاعادت فاعاد رسولاللّه« صلیاللهعلیهوآله » الکلام فلم یقم احدٌ غیر الرّجل ثمّ اعادت. فقال رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » فی المرّة الثّالثة: اتحسن من القرآن شیئا؟ قال: نعم. فقال: قد زوّجتکها علی ما تحسن من القرآن فعلّمها ایاه؛(1)
امام صادق« علیهالسلام » میفرماید: زنی به محضر پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » آمد و گفت: مرا شوهر بده. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » فرمود: چه کسی او را میخواهد؟ مردی برخاست و گفت: یا رسول اللّه! من؛ او را به ازدواج من درآور. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » پرسید: مهر او را چه میپردازی؟ مرد گفت: چیزی ندارم. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » فرمود: خیر، نمیشود. آنگاه زن خواسته خود را تکرار کرد و پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » هم سخن خود را دوباره فرمود. در این حال، جز همان مرد کسی برنخاست. سپس زن برای بار سوم درخواستش را بر زبان آورد. اینبار، رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » به مرد فرمود: آیا چیزی از قرآن میدانی؟ مرد گفت: آری. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » فرمود: این زن را به همسری تو درآوردم که آنچه از قرآن میدانی، به او بیاموزی؛ پس بیاموز.»
در این حدیث جهاتی چند قابل توجّه است:
یک، آزادی و گشایشی که در میان جامعه اسلامی آن روز وجود دارد. زنی در مسجد و حضور پیامبر و مردم، به راحتی و بهطور مکرّر میگوید: «شوهر میخواهم» و کسی هم او را نکوهش نمیکند.
دو، مهر ضرورت دارد، ولی منحصر به مال نیست و میتوان به اندکی از دانش و آگاهی هم بسنده کرد و لازم نیست طلا باشد یا خروارها در نظر آید.
سه، تحقّق یک وصلت نه دنگ و فنگ لازم دارد، نه بریز و بپاش میخواهد و نه نیاز به پیاز داغ عقد و عبارت دارد. به راحتی میفرماید: «او را به نکاح تو درآوردم» و تمام! نه عروس را به دنبال گل میفرستد و نه برای یک ازدواج معرکه به راه میاندازند.
آری! چنین مردم و جامعهای میتوانند سالم و صادق باشند و در چنین وضعیتی میتوان احکام خدا را اجرا کرد و حدود الهی را برپا نمود. در جامعهای که محرومیتها و ظواهر کاذب بر آن حاکم است و حسرتها سر به فلک کشیده و کاستیها دمار از روزگار همگان در آورده، دیگر جایی برای اجرای احکام و حدود الهی باقی نمیماند. در چنین جامعهای چه بسا کسی که حد میزند، خود گرفتار حدودی باشد که مگو و مپرس!
پس نه میتوان از مردم و جامعه دست برداشت و آنها را رها کرد و نه میشود با ضرب و زور به اصلاح آنها پرداخت، بلکه تنها با بیان واقعیتها و اجرای تمامی احکام خدا بهطور باز و بیهیچگونه پنهان کاری و یا ترس و شرم میتوان جامعه و مردم را به سوی سلامت و سعادت رهبری نمود. در جامعه امروز مسلمین هم برای اصلاح و سالم سازی طرحی بهتر از الگو قرار دادن سیره و روش پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » وجود ندارد و باید با تحقّق آن به نابسامانیهای فراوان پایان داد.
از سوی دیگر کسانی که در جوامع انسانی داعیه رهبری مردم را در سر میپرورانند، باید سالم و صادق بوده، به مردم دروغ نگویند و از ریا، عوامفریبی و سیاستبازی پرهیز کرده و خون خود را رنگینتر از خون مردم و گوشت خود را شیرینتر از گوشت آنها ندانند؛ نه آنکه خود و اطرافیانشان را پرورش داده و گوشتی به تن مردم باقی نگذارند و چنان از موضع قدرت برخورد نمایند که گویی خدایان عالم هستیاند؛ همچون سردمداران زر و زور و تزویر در جوامع شرکآلود و باطلپرور استبدادی و دیگر جوامع سالوسباز آزاد.
1- کافی، ج5، باب نوادر، ص380، ح5.