ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلامت جامعه در ترویج عشق عفیف
روانکاوی هنوز بر این مساله دقیق نشده است که عشق سبب صفای فراوانی میشود. بسیاری از امراضی که امروزه رایج شده از نبود عشق و صفاست.
عشق نه تنها باطن را صاف و بیپیرایه، بلکه حتی بدن را صاف و شفاف میکند. عشق از حیات است و حیات در عشق است و عمر را طولانی میکند. عشق اعصاب را قوی میکند.
جامعهای که عشق در آن ضعیف شود انواع بیماریها؛ همچون خباثت، بخل، عناد، ضعف ایمان و ناهنجاریهای جنسی فراوان میشود. بنابراین سلامت جامعه در ترویج عشق عفیف است.
آیت الله العظمی محمد رضا نکونام
در جامعهای که محرومیتها و ظواهر کاذب بر آن حاکم است و حسرتها سر به فلک کشیده و کاستیها دمار از روزگار همگان در آورده، دیگر جایی برای اجرای احکام و حدود الهی باقی نمیماند. در چنین جامعهای چه بسا کسی که حد میزند، خود گرفتار حدودی باشد که مگو و مپرس!....
زن و مردی که نیازمند همسرند و نمیتوانند نیاز خود را برطرف نموده یا بازگو نمایند، در جامعهای سالم زندگی نمیکنند. مردمی که واقعیتها را نپذیرفته و به آنها با دیده باز نمینگرند، هرگز نمیتوانند مردم صادق، سالم و درست کاری باشند.
اگر رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » توانست در مدّت کوتاهی، آن چنان جامعه پاک و سالم و پویا برپا کند، به این خاطر بود که دو چیز در آن زمان به عنوان اساس و پایه قرار گرفته بود که امروزه در میان مسلمین جای آن خالی است: یکی، اصل قرار دادن احکام الهی و دیگری، پذیرفتن واقعیتها.
گاه میشد که زنی به مسجد میآمد و در مقابل پیامبر و اصحابش، بدون این که بترسد یا شرم کند، میگفت: «یا رسول اللّه! زوّجنی»؛ مرا شوهر بده. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » هم بیدرنگ در همان مجلس و مسجد او را شوهر میداد. در این جا مناسب است از روایتی در این باره یاد شود:
ـ عن محمّد بن مسلم، عن ابی جعفرٍ« علیهالسلام » قال: جاءت امرأةٌ الی النّبی« صلیاللهعلیهوآله » فقالت: زوّجنی. فقال رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله »: من لهذه؟ فقام رجلٌ فقال: انا یا رسولاللّه« صلیاللهعلیهوآله » زوّجنیها. فقال: ما تعطیها؟ فقال: مالی شیءٌ. فقال: لا. قال: فاعادت فاعاد رسولاللّه« صلیاللهعلیهوآله » الکلام فلم یقم احدٌ غیر الرّجل ثمّ اعادت. فقال رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » فی المرّة الثّالثة: اتحسن من القرآن شیئا؟ قال: نعم. فقال: قد زوّجتکها علی ما تحسن من القرآن فعلّمها ایاه؛(1)
امام صادق« علیهالسلام » میفرماید: زنی به محضر پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » آمد و گفت: مرا شوهر بده. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » فرمود: چه کسی او را میخواهد؟ مردی برخاست و گفت: یا رسول اللّه! من؛ او را به ازدواج من درآور. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » پرسید: مهر او را چه میپردازی؟ مرد گفت: چیزی ندارم. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » فرمود: خیر، نمیشود. آنگاه زن خواسته خود را تکرار کرد و پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » هم سخن خود را دوباره فرمود. در این حال، جز همان مرد کسی برنخاست. سپس زن برای بار سوم درخواستش را بر زبان آورد. اینبار، رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » به مرد فرمود: آیا چیزی از قرآن میدانی؟ مرد گفت: آری. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » فرمود: این زن را به همسری تو درآوردم که آنچه از قرآن میدانی، به او بیاموزی؛ پس بیاموز.»
در این حدیث جهاتی چند قابل توجّه است:
یک، آزادی و گشایشی که در میان جامعه اسلامی آن روز وجود دارد. زنی در مسجد و حضور پیامبر و مردم، به راحتی و بهطور مکرّر میگوید: «شوهر میخواهم» و کسی هم او را نکوهش نمیکند.
دو، مهر ضرورت دارد، ولی منحصر به مال نیست و میتوان به اندکی از دانش و آگاهی هم بسنده کرد و لازم نیست طلا باشد یا خروارها در نظر آید.
سه، تحقّق یک وصلت نه دنگ و فنگ لازم دارد، نه بریز و بپاش میخواهد و نه نیاز به پیاز داغ عقد و عبارت دارد. به راحتی میفرماید: «او را به نکاح تو درآوردم» و تمام! نه عروس را به دنبال گل میفرستد و نه برای یک ازدواج معرکه به راه میاندازند.
آری! چنین مردم و جامعهای میتوانند سالم و صادق باشند و در چنین وضعیتی میتوان احکام خدا را اجرا کرد و حدود الهی را برپا نمود. در جامعهای که محرومیتها و ظواهر کاذب بر آن حاکم است و حسرتها سر به فلک کشیده و کاستیها دمار از روزگار همگان در آورده، دیگر جایی برای اجرای احکام و حدود الهی باقی نمیماند. در چنین جامعهای چه بسا کسی که حد میزند، خود گرفتار حدودی باشد که مگو و مپرس!
پس نه میتوان از مردم و جامعه دست برداشت و آنها را رها کرد و نه میشود با ضرب و زور به اصلاح آنها پرداخت، بلکه تنها با بیان واقعیتها و اجرای تمامی احکام خدا بهطور باز و بیهیچگونه پنهان کاری و یا ترس و شرم میتوان جامعه و مردم را به سوی سلامت و سعادت رهبری نمود. در جامعه امروز مسلمین هم برای اصلاح و سالم سازی طرحی بهتر از الگو قرار دادن سیره و روش پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » وجود ندارد و باید با تحقّق آن به نابسامانیهای فراوان پایان داد.
از سوی دیگر کسانی که در جوامع انسانی داعیه رهبری مردم را در سر میپرورانند، باید سالم و صادق بوده، به مردم دروغ نگویند و از ریا، عوامفریبی و سیاستبازی پرهیز کرده و خون خود را رنگینتر از خون مردم و گوشت خود را شیرینتر از گوشت آنها ندانند؛ نه آنکه خود و اطرافیانشان را پرورش داده و گوشتی به تن مردم باقی نگذارند و چنان از موضع قدرت برخورد نمایند که گویی خدایان عالم هستیاند؛ همچون سردمداران زر و زور و تزویر در جوامع شرکآلود و باطلپرور استبدادی و دیگر جوامع سالوسباز آزاد.
1- کافی، ج5، باب نوادر، ص380، ح5.