متن بعضی کتابهای حوزوی، بسیار دشوار و سنگین است. مصباح الانس، یکی از دشوارترین کتاب ها در عرفان، بلکه در عالم آخوندی است. ضمن اینکه، بسیاری از عبارتهای کتاب، افزون بر دشواری، اشتباه است.
آنچه که در عرفان شیعه باید پیگیری شود، عرفان عصمتی است؛ یعنی همان عرفانی که ما در شرح و تصحیح کتاب منازل، تمهید، فصوص، و مصباح دنبال کردهایم. ما در این زمینه، تمام تلاش و توانمان را به کار گرفتیم. بحثهای مربوط به شرح و تصحیح کتاب فصوص، هزار و یکصد و شصت جلسه شده است. هزار جلسه از این نوارها، حاوی نقد گزاره های محییالدین است. باقیمانده نیز مربوط به متن کتاب است. اگر خداوند توفیق بدهد و فصوص جدیدی که توسط ما نوشته شده، تبیین بشود، متن آن تصحیح و ویراستاری شده، مطالب طبقهبندی شده و تبدیل به متن علمی بشود و مطالب آن اصل و ریشهیابی، قاعدهیابی و قانومند بشود، دانش عرفان محبی موجود را به جایگاه خود میآوریم؛ به گونهای که در عرصه عرفان، نیازی به علم و کتاب دیگری نمیباشد و طالبان حقیقت را هم برای وصول علمی و هم وصول عینی همین متنها کافی است. کتابهای دیگر عرفانی نیز به همین سبک، شرح و تصحیح شده است. مانند کتاب منازل السائرین. سبک تدریس من، در قم و از همان آغاز همین بوده است. البته مقداری از بحثها ضبط نشد و از بین رفت که اجرش عندالله محفوظ است. من نسبت به این بحثهای ازدسترفته، احساس حسرتی ندارم. تدریس آن بحثها، خودش توفیق میخواهد. خیر و مصلحت، در این بوده است که تنها، این مقدار از بحثها ضبط شده و باقی بماند. البته همین بحثهای باقیمانده هم به قول معروف روی زمین مانده و از آن استفاده نمیشود که هیچ، بلکه آن را به تعطیلی کشاندهاند. آن بحثهای از دست رفته که دیگر، روی هوا میماند. در آن زمان، انسان با آزادی بیشتری صحبت میکرد، مستانه، سخن میگفت. آدمی، درس را که در آن زمانها میگفت، گویا تمام ملائک، عروسانی بودند که به رقص درمیآمدند. حوزههای علمیه، امروز آن درسها را از دست داده است، بلکه همه چیز از جمله معنویت و باطنگرایی را با چیرگی ظاهرگرایان رو به تحلیل است. چیزهایی به جا مانده که همینهاست. بحثهای عرفانی ما، عرفان امیرمؤمنان را احیا کرده است؛ یعنی همان عرفان عصمتی و ولایی که کربلا را قیام بخشید. این بحثها نیز حقیقتطلبان را گرد هم میآورد و نهضتآفرینی علمی خواهد کرد و حقیقتی که امروزه با بند و بست و در این زیرزمین گفته میشود روزی بر بام جهان با افتخار فریاد میشود. به هر روی، با وجود این عرفان، دیگر لازم نیست سر سفره عرفان افرادی محبی آن هم از اهلسنت بنشینیم و به کتابهایشان چنگ بیندازیم. در سابق، در زمینه دانش عرفان، کم و کاستی داشتیم و مجبور میشدیم از آنها پیروی کنیم، ولی اگر عرفانی که ما پایهریزی و ترسیم کردهایم، تبدیل به متون علمی و برهانی بشود، دیگر از کتابهای عرفانی اهلسنت، به صورت کامل بینیاز و مستقل میشویم. البته این که این امر توسط چه کسی و چگونه اجرایی بشود، از عهده و توان ما خارج است. تقریر عرفانی که اکنون رایج است، در نهایت به شیخ و شاگردش قونوی میرسد. قونوی، شاگردی وارسته و توانا و پهلوانی قدرتمند بوده است. متوجه بحثهای بیربط استادش شده و عرفان نیکوتری را تقریر کرده است. قونوی، در عرفانش بسیاری از نظریات شیخ را بیان نکرده است. در واقع، عرفان قونوی، عرفانی معقول و متعارف است؛ هرچند باز هم دارای اشکالاتی است. سطح عرفان موجود، متوسط و محبی است. عرفانی معمولی که توسط شیخ قونوی و شیخ اکبر، یعنی محییالدین تقریر شده است. مراد از شیخ، قونوی و لقب محییالدین، شیخ اکبر است. عرفان موجود، به این دو شیخ منتهی میشود. عرفانی که ما داعیه آن را داریم، عرفان عصمتی محبوبی است. ما بحث و تحقیق در مورد این عرفان را پیگیری میکنیم و قصد داریم، اگر خداوند توفیق بدهد، تمام زوایای علمی آن را شناسایی کرده و اشکالاتش را برطرف کنیم. عرفان عصمتی، عرفانی است که از دو لب مبارک حضرات معصومین علیهمالسلام بیان شده است و برهانی و منطقی میباشد. عرفان محبوبی عصمتی همراه همیشگی عقل و خرد بوده و ساحت غیب را نیز در بر دارد. اگر این عرفان، در مکتب شیعه نهادینه شود، دو نتیجه به دنبال دارد: یکی آنکه بینیازی از کتابهای معمولی عرفان را موجب میشود و دودیگر آنکه حقیقتطلبان پیگیر و پیجوی آن میشوند و مورد توجه عرفانپژوهان و معنویتطلبان و باطنگرایان قرار میگیرد. هر کس در این مورد کاری انجام بدهد، خداوند بر او منت نهاده و توفیقش را شامل حالش کرده است. اجرایی شدن این طرح، بسیار لازم و ضروری است. در غیر این صورت، مشکلات زیادی در عرصه علم عرفان به وجود خواهد آمد.
کتاب مصباح نیز پر از حقایق علمی است که در زمان مناسب و به تدریج، آنها را بیان کردهایم. البته همین حقایق علمی، دارای اشکالاتی است که نیاز به تحقیق و تصحیح دارد. ما میخواهیم عرفان محبوبان را تبیین کنیم. قصدمان، شناسایی و شفاف کردن زوایای مختلف این دانش معرفتی و ولایی است. وقتی نام کتاب مصباح برده میشود، در ذهنها، یک رستم یال و دم و شکمدار، در عرفان تصور و تداعی میشود. درست است مباحث این کتاب، بسیار سخت و دشوار است؛ اما بسیاری از گزارههای آن غلط است. مباحث این کتاب، با بیان ما و با شرحی که بر این کتاب داشتهایم بسیار ساده و آسان شده است. دشواری مباحث این کتاب، غیر قابل انکار است. طلبههای قدیمی، حتی جرات و جسارت این را نداشتند که کتاب مصباح را به دست بگیرند. در زمان قدیم، افراد را در خانه حبس میکردند و آنها را میآزمودند و سپس به خواندن کتاب مصباح مشغول میشدند. هرگز امکان نداشت، شخصی ادعای فهم کتاب مصباح را بکند. در زمان قدیم، در حوزه علمیه، انگار برای خواندن کتاب مصباح، قایمموشکبازی میکردند. در کلاس را میبستند و هر شخصی، برای ورود، باید اجازه میگرفت؛ اما ما روش تازهای را اجرا کردیم. گفتیم این حرفها و رفتارها را فراموش کنید. همگان آزادند از مباحث کلاس استفاده کنند. نیازی به اجازه گرفتن نیست و هیچ قانون خاصی وجود ندارد. اگر مباحث کتاب، فهمیده نمیشود، دلیلش غلط بودن عبارت است و ربطی به فهم و هوش جویای آن ندارد. ما تمامی گزارههای این کتاب سنگین را شرح و تبیین و بررسی و نقد کردهایم. پیشبینی میشود شرح این کتاب به بیش از پانزده جلد برسد که به ضمیمه دیگر کتابهای عرفانی، مجموع آن به یکصد جلد میرسد.