گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

شرح باب اول از کتاب مصباح الشریعه توسط استاد عارف حضرت آیت الله محمد صالح کمیلی(نفع الله به السالکین)


بسم الله الرّحمن الرّحیم

لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

باب اول از کتاب مصباح الشریعه

بیان

امام در این درس ارزش بیان را عرض می کنند بیان همان است که در سوره الرحمن خداوند می فرماید  خلق الانسان ،علّمه البیان     خداوند وقتی انسان را آفرید زبان و بیان را هم به او داد تا آنچه در دل می گذراند بازبان بیان کند.

بیان ریشه ای برای احکام قلب است نعمت بیان خدادادی و فطری است خدا وسیله گفتار یعنی زبان را آفرید و هم زبان ها ولغات ومتعددی آفرید که نشان دهنده عظمت خداوند است   و من آیاته اختلاف السنتکم و الوانکم  یکی از معجزات خدا همین رنگ های مختلف پوست است که دلالت بر عظمت او دارد .

سالک یک نجوا و مناجات وگفتگوی باطنی و قلبی با خدا دارد این مناجات قلبی که منظور از ان زبان دل است چه وقت برای سالک پیش می آید؟ خیلی ها فقط به زبان ظاهری اکتفا می کنند و معتقدند که در دل زبان و حرفی نیست اما انها که اهل باطنند دنبال این هستند که در دلشان این زبان و گفتگوی و مناجات ظاهر شود و این گفتگو های درونی بین خدا و باطن سالک بوجود آید این بیان روحی وقلبی اگر برای سالک بخواهد پدید آید یک ریشه هایی دارد که پس از پیدا کردن انها می رویم بدنبال احکام قلوب .

ریشه های ان سه تا است و بدنبال آن مساله اعراب دل می آید همانطور که در زبان عربی اعراب رفع و فتح و غیره داریم همین تحول هم در دل سالک پیش می آید مثلاً وقتی دل سالک در اثر زیادی یاد خدا اوج می گیرد رفع است و گاهی دل پایین می اید کسر دل است زمانی دل بواسطه افکار شیطانی و نفسانی پایین می اید و گاهی بخاطر رضا و تسلیمی که در پاره ای از امور زندگی پیش می آید می شود حالت فتح دل است بنابراین حالت سرور و شادمانی دل را فتح و وقف دل هم یعنی ایستادن و رکود دل بر اثر غفلت.

ریشه های باز شدن مناجات در دل ۱- بیم ۲- امید ۳ – محبت است. چرا خوف را در درجه اول ذکر کرده است؟ زیرا دل باید از محبت غیر خدا خالی شود و بعد آنرا از محبت خدا پرکند یعنی اول دل باید خالی شود بعد از انکه دل را پاک کردی از چیزهای ارزشمند و مهم دل را پر کنید لذا خوف از اولین مراتب است بنابراین شما اگر بخواهید مقام خوف و خشیت را در دل ایجاد کنید باید در شما دانشی باشد نسبت به خدا و مقام مقدس پروردگارتان ،یک شناخت و علم داشته باشید تا ترس ایجاد شود بعد مقام رجا .اول سراغ علم و دانش میرود بعد ان دانستن را بکار می گیرد یعنی عرفان نظری قبل از عرفان عملی است بعد از در نظر گرفتن نظریات آن موضوع بدنبال عمل می رود تا اشراقیات و یقین و محبت حاصل شود پس حضرت علم را قبل از معرفت و شناخت معرفی می کند.

حالا یک سالک از کجا بفهمد که در دل او خوف هست یا نه؟ اگر قلب شما از منکرات و نواهی که خدا فرموده منزجر شد و از امور نامطلوب و ناپسند فراری شدی و قلبت از دیدن منکری تیره و تار شد پس در قلب شما خوف هست پس راهنمای خوف فرار و دوری کردن از گناهان است.

حالا بودن رجا در قلب راچگونه باید تشخیص دهیم؟  نشانه امید در دل ،امید رسیدن به ان مقاصد عالی ایمان، پیدا شدن عطش وطلب در دل است وقتی می بینی که دنبال گمشده ای هستی بدان که امید داری که او را پیدا کنی و اگر مایوس بودی دنبال آن امور نمی گشتی . البته گاهی حالت یاس را شیطان در دل انسان ایجاد می کند ولی ادم باید مانع شود و امید را در دل خود زیاد کند پس نشانه امید در دل طلب و عشقی است که در وجود انسان پیدا می شود.

حالا از کجا باید بفهمیم که در دلمان محبت خدا هست یا نه ؟ باید ببینید آیا می توانی محبوب را بر دیگران مقدم بدارید یا نه ؟ مثلاً اگر جایی قرار گرفت که در آنجا معصیّت وگناه هست و می دانید که حظور شما مرضیّ خدا نیست یا اگر حرف ناپسندی بزنید یا به منظره ناپسندی نگاه کنید مورد رضایت خداوند نیست اگر توانستی رضایت و خشنودی خداوند را بر رضایت و خشنودی خلق مقدم بداری این نشانه محبت در دل شماست اگر آن آگاهی در دل شما پیدا شود بدنبال ان خوف می اید یعنی بیم آنکه مبادا یک نافرمانی و یا گناه از انسان سربزند اگر این خوف صحیح باشد بدنبال آن فرار هم می آید یعنی دوری از نفس اماره و رذائل اخلاقی و فرار از مکانهایی که در انجا معصیّت می شود و فرار از اهل معصیت هم پیش می آید انگاه به مرتبه نجات می رسد این از خواص خوف است.

یقین منشا رجا و امید است با یقین به خداوند و نعمت های او نوری در دل او پیدا می شود و فضل او را می بیند ومتوجه می شود که اینها از او نبوده و تمام اموری که در طول زندگی به ثروت و توانای هایش نسبت می داده همه خطا و غلط بوده، همه از جانب خداوند است او را به این دنیا آورده و به او عطاهای فراوانی داشته است دیگر از خود ادعایی ندارد  و همیشه یاد آور فضل الهی می شود وامید او به خداوند و الطافش بیشتر می شود اگر شیرینی امید را به دنبال فضل وکرم خدا احساس کند طلب و عشق او به خدا بیشتر می شود اگر خدا به او توفیق دهد و این طلب و عطش در دل او رخنه کند به دنبال ان طلب خواهد رفت و خواهد رسید  این خاصیت رجا است .

علم تنها یک آگاهی است یقینی بدنبال ان آگاهی و باور است که اگر این باور کاربرد زیادی پیدا کند تولید معرفت و شناخت می کند اگر چراغ معرفت در دل روشن شود نسیم عشق و محبت در دل وزیدن می گیرد و وارد مغز وفکر می شود و حالتی از انس پیدا می شود انوقت محبوب خود را بر غیر مقدم می دارد و همواره ملازم امر او می گردد در انجام اوامر و دوری از نواهی و منکرات دقت می کند انگاه کم کم به روح مناجات و بیان می رسد یعنی به روح قرب و وصال الهی و مناجات با خدا می رسد.

در مکه یک کعبه ای است که در وسط مسجد الحرام قرار گرفته است و اطراف مسجد هم بیت الحرام است و از هرطرف خانه خدا چهر فرسخ سرزمین مکه است که نباید در این سرزمین خونریزی شود ، آنجا امن و امان است شما وقتی وارد شهر مکه می شوید یک چیز پیدا می کنید و وقتی داخل مسجد می شوید چیز بیشتری پیدا می کنید و وقتی وارد کعبه می شوید چیز بهتر و بالاتری پیدا می کنید آن اول امنیت را در خود پیدا می کنید و بعد در مسجد مواظب هستید که اعضا و جوارح شما معصیت نکنند و وقتی نزدیک کعبه شدی مواظب هستی که قلبت به غیر او مشغول نباشد در مناجات و قرب خدا هم همینطور است خوف به منزله دخول در مکه است و بعد رجا مانند داخل شدن در مسجد الحرام وسپس رسیدن به کعبه که محبت است.

http://www.komeily.com/2225/%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D9%86/

بیان (احوال عارفان) -مصباح الشریعه باب اول

بسم الله الرحمن الرحیم


حضرت امام صادق علیه السلام:نجوى (احوال) عارفان بر سه اصل استوار است: خوف (ترس) و رجاء (امید) و حبّ (دوستى). اما خوف، فرع (شاخه) علم و رجاء، فرع یقین و محبت، فرع معرفت است . نشانه خوف، فرار از معاصى است و نشانه امیدوارى، طلب و خواستن است، ونشانه محبت برگزیدن محبوب، بر هرچه غیر اوست. وقتى علم به عظمت حق در سینه عارف جاى گرفت به همان اندازه بیم و خوف برایش حاصل مى‏شود. هر وقت ترس از حق، در دل بیاید، از غیر حق و معاصى گریزان مى‏شود، و چون گریزان شد، از مهالک و خطرات نجات پیدا مى‏کند. هر گاه نور یقین در قلب تابید، فضیلت و نور آن را مشاهده مى‏کند. بعد از رسوخ یقین در دل، امید رسیدن به حق برایش ممکن مى‏شود. آن زمان که لذّت امیدوارى را چشید به طلب آن شود، و چون توفیق طلب نصیبش شد، مطلوب و مقصود خود را در مى‏یابد. هر گاه روشنایى معرفت در باطن قلب جلوه گر شد، نسیم محبت الهى وزیدن گیرد، و چون بوى محبت وزیدن گیرد، در سایه محبوب حقیقى آرام و انس یابد و محبوب را بر غیر او ترجیح دهد. با شوق اوامرش را امتثال و نواهى را ترک مى‏کند، با این وصف اگر محبوب در خوان انس او نشست به حقیقت مناجات و [قرب] او واصل شود. مثال اصول سه گانه خوف، رجاء و محبت مانند حرم و مسجدالحرام و کعبه است. صاحب خوف به منزله کسى است که داخل حرم شده و از آزار و اذیت خلق ایمن گشته است و صاحب رجاء مانند کسى است که داخل مسجدالحرام شده و اعضاء و جوارحش از ارتکاب معاصى ایمن گشته است. صاحب محبت همانند کسى است که داخل خود کعبه شده و قلبش از غیر ذکر خداوند در امان مانده است. پس اى مؤمن واقعى! به نفس خویش بنگر، اگر حالت را این طور یافتى که راضى به مردن خود هستى، پس شکر خداى را به جاى آور که تو را توفیق داده و حفظ نموده است. اگر حالت اینگونه نبود، باید با عزم جدى حال خویش را به حالتى درست منتقل کنى؛ و از اعمال گذشته که در غفلت بودى، پشیمان شو و از خداوند، استمداد بجوى تا تو را در پاک کردن ظاهرت از ارتکاب گناهان و پاکیزه نمودن باطنت از عیوب موفق گرداند. پس غفلت‏ها را از دل جدا کن و آتش شهوت را از نفس خویش خاموش نما.

لینک به متن کتاب