گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گریه امام خمینی (ره) به علت قضا شدن نماز شب

آیت الله رمضانی: خدمت آیت الله خرازی بودم. ایشان نقل می‌کردند: آقا مصطفی خمینی برای بنده نقل نمودند که یک روز صبح رفتم منزل پدرم. دیدم ایشان دارند گریه می‌کنند... از مادرم پرسیدم چرا گریه می‌کنند؟

مادرم گفتند: دوباره نماز شبشان قضا شده است...

حضرت استاد رمضانی بعد از نقل این داستان از آقای خرازی فرمودند: این قضیه نشان می‌دهد که امام (ره) هر دفعه نماز شبشان قضا میشده، همینطور گریه می‌کردند...

مقام و جایگاه حضرت زهرا علیها السلام

ابن عباس از پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده که ایشان فرمودند: ای علی! (علیه السّلام) گویا همین الان می بینم که دخترم فاطمه (سلام الله علیها) در روز قیامت پیش می آید و سوار بر شتر بزرگی از نور است، سمت راستش هفتاد هزار ملک، سمت چپش هفتاد هزار ملک، پیشاروی او هفتاد هزار ملک و پشت سر او هفتاد هزار ملک او را همراهی می کنند...

بی سرانجام

مرغ خونین ترانه را مانم

صید بی آب و دانه را مانم

آتشینم ولیک بی اثرم

ناله عاشقانه را مانم

نه سرانجامی و نه آرامی

مرغ بی آشیانه را مانم

هدف تیر فتنه ام همه عمر

پای بر جا نشانه را مانم

با کسم در زمانه الفت نیست

که نه اهل زمانه را مانم

خاکساری بلند قدرم کرد

خاک آن آستانه را مانم

بگذرم زین کبود خیمه رهی

تیر آه شبانه را مانم

پروفسور نومسلمان آلمانی: شیعه شدم ؛ چون مطالعه کردم

یکی از شخصیت های شناخته شده در اروپا که در زمینه میکروبیولوژی فعالیت می کند با حضور در یکی از مساجد شهر کرج به دین مبین اسلام مشرف شد.

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ پروفسور «رودریک آگورتمن» با حضور در مسجد جامع رجایی شهر کرج به دین مبین اسلام و مذهب تشیع مشرف شد و نام مبارک «علی» را برای خود برگزید.

پروفسور رودریک آگورتمن یک چهره شناخته شده در اروپا است که آزمایشگاه بزرگی در زمینه میکروبیولوژی در کشور سوئیس دارد و استاد رشته اقتصاد است.

وی گفت: از زمان دانشجویی خودم با دانشجویان ایرانی و مسلمان آشنا بودم و همین موضوع سبب شد که با اسلام آشنا شوم و درباره آن مطالعه کنم.

آگورتمن به دنبال این است که به همه دنیا نشان دهد چهره واقعی اسلام چیز دیگری است.

او برای اینکه مسلمان شود سه بار کل قرآن را مطالعه کرد و با جان و دل اسلام را پذیرفت.

وی درباره انتخاب نام زیبای علی هم برای خود گفت: چون روز گذشته ولادت حضرت زینب(س) بود و پدر ایشان هم حضرت علی(ع) است من این نام را انتخاب کردم.

پروفسور آگورتمن همچنین در دیدار با امام جماعت محترم مسجدجامع رجایی شهر هدایایی به رسم یادگار از ایشان دریافت کرد.

دُرد و دُردی­ کش

دُرد:

- دُرد در لغت تیرگی شراب و روغن و امثال آن که در آخر می­ماند است.

واز روی اشارت کدورت شراب قهر و جلال است.

- ساقی سیـم سـاق مـن، گـر همـه دُرد می­دهد

کیست که تن، چو جام می ،جمله دهان نمیکند (حافظ)

حافظ گوید وقتی محبوب ذوالجلال همگان را محنت دهد و گرفتار قهر و عذاب کند جز عاشق صادق مانند جام می جهت استقبال آن شراب تمام دهن نمی­شود و به آن رضا نمی­دهد.

- و نیز به معنی تجلّی آثاری و تجلّی صفاتی آورده­اند.

- بـه بـوی دُردیـی از دسـت داده *** ز ذوق نیـسـتی، مسـت اوفتـاده

عصا و کوزه و تسبیـح و مسواک *** گِرو کرده به دُردی، جمله را پاک

دُردی­ کش یا دُردکش:

- دُردکش، کاملان کوی محبّت را گویند که با ریاضت و مجاهدت هستی خود را مستهلک و فانی ساخته.

- بس تجربه کردیم در این دیر مکافات *** با دردکشـان هـرکـه درافتـاد برافتاد (حافظ)
- غلام همّـت دردی­ کشـان یکـرنگـم *** نه آن گروه که ازرق ردا و دل سیه اند (حافظ)

- کیست دردی­کش این میکده یا رب که درش

قبـلـۀ حـاجـت و محـراب دعـا مـی­بیـنـم (حافظ)

چون دُردی­کش کامل و مکمل فانی فی الله باقی بالله، صاحب مقام ارشاد عام و هدایت تام است؛ آن­که خلیفهًْ الله است و حق بر آینه دل او تجلّی کند و عکس انوار تجلّیات از دل او بر عالم فایض می­گردد- اوست که قبلۀ حاجات کلّ کائنات و محراب دعا و مناجات تمامی مخلوقات است.

- پیر دردی­ کش ما گرچه ندارد زر و زور*** خوش عَطابخش خَطاپوش خدایی دارد (حافظ)

- و نیز دردکش محبّت مرید متوسط­الاحوال را گویند که هنوز به محبّت مفرطه نرسیده.

- پیر میخانه چه خوش گفت به دردی­کش خود

که مگـو حـال دل سـوختـه بـا خامـی چند (حافظ)

برگرفته از وب سایت گلستان کشمیری

نصائح وتوجیهات للمقاتلین فی ساحات الجهاد-إصدار مکتب سماحة السید السیستانی دام ظله

نصائح وتوجیهات للمقاتلین فی ساحات الجهاد

إصدار مکتب سماحة السید السیستانی دام ظله

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام على خیر خلقه محمد وآله الطیبین الطاهرین .

أمّا بعد : فلیعلم المقاتلون الأعزّة الذین وفّقهم الله عزّ وجلّ للحضور فی ساحات الجهاد وجبهات القتال مع المعتدین:

   1 ـ أنّ الله سبحانه وتعالى ـ کما ندب الى الجهاد ودعا إلیه وجعله دعامةً من دعائم الدین وفضّل المجاهدین على القاعدین ــ فإنّه عزّ اسمه جعل له حدوداً وآداباً أوجبتها الحکمة واقتضتها الفطرة، یلزم تفقهها ومراعاتها، فمن رعاها حق رعایتها أوجب له ما قدّره من فضله وسنّه من برکاته، ومن أخلّ بها أحبط من أجره ولم یبلغ به أمله .

   2 ـ فللجهاد آدابٌ عامّة لابدّ من مراعاتها حتى مع غیر المسلمین، وقد کان النبیّ (صلّى الله علیه وآله ) یوصی بها أصحابه قبل أن یبعثهم إلى القتال ، فقد صـحّ عن الإمام الصادق ( علیه السلام ) أنّه قال : ( کان رسول الله – صلّى الله علیه وآله ــ إذا أراد أن یبعث بسریّة دعاهم فأجلسهم بین یدیه ثم یقول سیروا باسم الله وبالله وفی سبیل الله وعلى ملّة رسول الله (صلّى الله علیه وآله) : لا تغلوا، ولا تمثّلوا، ولا تغدروا، ولا تقتلوا شیخاً فانیاً ولا صبیّاً ولا امرأة، ولا تقطعوا شجراً إلاّ أن تضطرّوا إلیها).

   3 ـ کما أنّ للقتال مع البغاة والمحاربین من المسلمین واضرابهم أخلاقاً  وآداباً  أُثرت عن الإمام علی ( علیه السلام ) فی مثل هذه المواقف ، مما جرت علیه سـیرته وأوصى به أصحابه فی خطـبه وأقواله، وقد أجمعت الأمّة على الأخذ بها وجعلتها حجّة فیما بینها وبین ربّها ، فعلیکم بالتأسی به والأخذ بمنهجه، وقد قال(علیه السلام) فی بعض کلامه مؤکّداً لما ورد عن النبی ( صلّى الله علیه وآله ) ـ فی حدیث الثقـلین والغدیر وغیرهما ــ : (انظروا إلى أهل بیت نبیّکم فالزموا سمتهم واتبعوا أثرهم ، فلن یخرجوکم من هدى ولن یعیدوکم فی ردى ، فإن لَبدُوا فالبدُوا ([1])، وإن نهضوا فانهضوا ، ولا تسبقوهم فتضلوا ، ولا تتأخروا عنهم فتهلکوا ).

   4 ـ فالله الله فی النفوس، فلا یُستحلّن التعرّض لها بغیر ما أحلّه الله تعالى فی حال من الاحوال، فما أعظم الخطیئة فی قتل النفوس البریئة وما أعظم الحسنة بوقایتها وإحیائها، کما ذکر الله سبحانه وتعالى فی کتابه، وإنّ لقتل النفس البریئة آثاراً خطیرة فی هذه الحیاة وما بعدها ، وقد جاء فی سیرة أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) شدّة احتیاطه فی حروبه فی هــذا الأمر ، وقد قـال فی عهـده لمالک الأشـتر ــ وقد عُلِمت مکانتـُه عنده ومنزلـتُه لدیه ــ ( إیّاک والدماء وسفکها بغیر حلّها فإنّه لیس شیء ادعى لنقمة واعظم لتبعة ولا أحرى بزوال نعمة وانقطاع مدّة من سفک الدماء بغیر حقّها والله سبحانه مبتدأ بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من الدماء یوم القیامة ، فلا تقویّن سلطانک بسفک دم حرام ، فإنّ ذلک مما یضعفه ویوهنه ، بل یزیله وینقله ولا عذر لک عند الله ولا عندی فی قتل العمد لانّ فیه قود البدن ).

   فإن وجدتم حالة مشتبهة تخشون فیها المکیدة بکم ، فقدّموا التحذیر بالقول أو بالرمی الذی لا یصیب الهدف أو لا یؤدّی إلى الهلاک، معذرةً إلى ربّکم واحتیاطاً على النفوس البریئة.

   5 ـ الله الله فی حرمات عامّة الناس ممن لم یقاتلوکم، لاسیّما المستضعفین من الشیوخ والولدان والنساء، حتّى إذا کانوا من ذوی المقاتلین لکم ، فإنّه لا تحلّ حرمات من قاتلوا غیر ما کان معهم من أموالهم.

   وقد کان من سیرة أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أنّه کان ینهى عن التعرّض لبیوت أهل حربه ونسائهم وذراریهم رغم إصرار بعض من کان معه ـــ خاصّة من الخوارج ــ على استباحتها وکان یقول : ( حارَبنا الرجال فحاربناهم ، فأمّا النساء والذراری فلا سبیل لنا علیهم لأنهن مسلمات وفی دار هجرة ، فلیس لکم علیهن سبیل، فأمّا ما أجلبوا علیکم واستعانوا به على حربکم وضمّه عسکرهم وحواه فهو لکم ، وما کان فی دورهم فهو میراث على فرائض الله تعالى لذراریهم ، ولیس لکم علیهنّ ولا على الذراری من سبیل ).

   6 ـ الله الله فی اتهام الناس فی دینهم نکایة بهم واستباحة ً لحرماتهم ، کما وقع فیه الخوارج فی العصر الأول وتبعه فی هذا العصر قوم من غیر أهل الفقه فی الدین، تأثراً بمزاجیاتهم وأهوائهم وبرّروه ببعض النصوص التی تشابهت علیهم، فعظم ابتلاء المسلمین بهم.

   واعلموا إنّ من شهد الشهادتین کان مسلماً یُعصم دمُه ومالُه وإن وقع فی بعض الضلالة وارتکب بعض البدعة، فما کلّ ضلالة بالتی توجب الکفر، ولا کلّ بدعة تؤدی إلى نفی صفة الاسلام عن صاحبها،  وربما استوجب المرء القتل بفساد أو قصاص وکان مسلماً .

   وقد قال الله سبحانه مخاطباً المجاهدین : (یا أیّها الذین آمنوا إذا ضربتم فی سبیل الله فتبیّنوا ، ولا تقولوا لمن ألقى إلیکم السلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیاة الدنیا). واستفاضت الآثار عن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) نهیه عن تکفیر عامّة أهل حربه ـ کما کان یمیل إلیه طلائع الخوارج فی معسکره ــ بل کان یقول انهم قوم وقعوا فی الشبهة، وإن لم یبرّر ذلک صنیعهم ولم یصح عُذراً لهم فی قبیح فعالهم ، ففی الأثر المعتبر عن الامام الصادق عن ابیه (علیهما السلام): (أنّ علیاً (علیه السلام) لم یکن ینسب أحداً من أهل حربه إلى الشرک ولا إلى النفاق ولکن یقول: هم اخواننا بغوا علینا )، (وکان یقول لأهل حربه: إنا لم نقاتلهم على التکفیر لهم ولم نقاتلهم على التکفیر لنا).

   7 ـ وإیاکم والتعرّض لغیر المسلمین أیّاً کان دینه ومذهبه فإنّهم فی کنف المسلمین وأمانهم، فمن تعرّض لحرماتهم کان خائناً غادراً، وإنّ الخیانة والغدر لهی أقبح الأفعال فی قضاء الفطرة ودین الله سبحانه، وقد قال عزّ وجلّ فی کتابه عن غیر المسلمین ( لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم أن تبرّوهم وتقسطوا الیهم إنّ الله یحب المقسطین ). بل لا ینبغی ان یسمح المسلمُ بانتهاک حرُمات غیر المسلمین ممّن هم فی رعایة المسلمین، بل علیه أن تکون له من الغیرة علیهم مثل ما یکون له على أهله، وقد جاء فی سیرة أمیر المؤمنین (علیه السلام ) أنه لما بعث معاویة (سفیان بن عوف من بنی غامد) لشن الغارات على أطراف العراق ـ تهویلاً على أهله ـ فأصاب أهل الأنبار من المسلمین وغیرهم، اغتمّ أمیر المؤمنین (علیه السلام) من ذلک غمّاً شدیداً ، وقال فی خطبةٍ له: ( وهذا أخو غامد قد وردت خیله الانبار وقد قتل حسان بن حسان البکری وأزال خیلکم عن مسالحها ، ولقد بلغنی أنّ الرجل منهم کان یدخل على المرأة المسلمة والأخرى المعاهدة فینتزع حجلها وقـُلَبها ([2]) وقلائدها ورعاثها ([3])، ما تمتنع منه إلاّ بالاسترجاع والاسترحام ، ثم انصرفوا وافرین، ما نال رجلاً منهم کلم ، ولا أریق لهم دم، فلو أنّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا أسفاً ما کان به ملوماً، بل کان به عندی جدیراً ).

   8 ـ الله الله فی أموال الناس، فإنه لا یحل مال امرئ مسلم لغیره إلاّ بطیب نفسه ، فمن استولى على مال غیـره غصـباً فإنّما حاز قطـعة من قطـع النیران، وقد قال الله سبحانه : ( إن الذین یأکلون أموال الیتامى ظلماً إنّما یأکلون فی بطونهم ناراً وسیصلون سعیراً ). وفی الحدیث عن النبی (صلى الله علیه وآله) إنه قال: (من اقتطع مال مؤمن غصباً بغیر حقه لم یزل الله معرضاً عنه ماقتاً لأعماله التی یعملها من البرّ والخیر لا یثبتها فی حسناته حتى یتوب ویردّ المال الذی أخذه إلى صاحبه).

   وجاء فی سیرة أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أنه نهی أن یُستحّل من أموال من حاربه إلاّ ما وجد معهم وفی عسکرهم ، ومن أقام الحجّة على أن ما وجد معهم فهو من ماله أعطى المال إیّاه، ففی الحدیث عن مروان بن الحکم قال : (لمّا هَزَمنا علیٌ  بالبصرة ردّ على الناس أموالهم من أقام بیّنة أعطاه ومن لم یقم بنیّة أحلفه ).

   9 ـ الله الله فی الحرمات کلّها، فإیّاکم والتعرّض لها أو انتهاک شیء منها بلسان أو ید ، واحذروا أخذ امرئ بذنب غیره، فإنّ الله سبحانه وتعالى یقول: ( ولا تزر وازرة وزر أخرى ) ، ولا تأخذوا بالظنّة وتشبهوه على أنفسکم بالحزم ، فإنّ الحزم احتیاط المرء فی أمره، والظنة اعتداء على الغیر بغیر حجّة، ولا یحملّنکم بغض من تکرهونه على تجاوز حرماته کما قال الله سبحانه: ( ولا یجرمنّکم شنآن قوم ٍ على أن لا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوى ) .

   وقد جاء عـن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أنّه قال فی خطبة له فی وقعة صفّین فی جملة وصایاه : ( ولا تمثّلوا بقتیل، وإذا وصلتم إلى رجال القوم فلا تهتکوا ستراً ولا تدخلوا داراً ، ولا تأخذوا شیئاً من أموالهم إلاّ ما وجدتم فی عسکرهم ، ولا تهیجوا امرأة بأذىً وان شتمن أعراضکم وسببن أمراءکم وصلحاءکم )، وقد ورد أنه ( علیه السلام ) فی حرب الجمل ـــ وقد انتهت ــ وصل إلى دار عظیمة فاستفتح ففُتحت له، فإذا هو بنساءٍ یبکین بفناء الدار، فلمّا نظرن إلیه صحن صیحة واحدة وقلن هذا قاتل الأحبّة، فلم یقل شیئاً، وقال بعد ذلک لبعض من کان معه مشیراً إلى حجرات کان فیها بعض رؤوس من حاربه وحرّض علیه کمروان بن الحکم وعبد الله بن الزبیر: ( لو قتلت الأحبة لقتلت من فی هذه الحجرة ).

  کما ورد أنه ( علیه السلام ) قال فی کلام له وقد سمع قوماً من أصحابه کحجر بن عدی وعمرو بن الحمق یسبّون أهل الشام أیّام حربهم بصفین: ( انی أکره لکم ان تکونوا سبّابین ، ولکنّکم لو وصفتم أعمالهم وذکرتم حالهم، کان أصوب فی القول وأبلغ فی العذر، وقلتم مکان سبّکم إیّاهم ( اللهم احقن دماءنا ودمائهم ، وأصلح ذات بیننا وبینهم ، واهدهم من ضلالتهم ، حتّى یعرف الحقّ من جهله  ویرعوی عن الغی والعدوان من لهج به ) فقالوا له یا أمیر المؤمنین: نقبل عِظتک ونتأدّب بأدبک.

   10 ـ ولا تمنعوا قوماً من حقوقهم وإن أبغضوکم ما لم یقاتلوکم، وقد جاء فی سیرة أمیر المؤمنین (علیه السلام) أنه جعل لأهل الخلاف علیه  ما لسـائر المسـلمین ما لم یحـاربوه، ولم یبدأهم بالحرب حتّى یکونوا هم المبتدئین بالاعتداء ، فمن ذلک أنّه کان یخطب ذات مرّة بالکوفة فقام بعض الخوارج وأکثروا علیه بقولهم ( لا حکم إلاّ لله ) فقال : (کلمة حقّ یراد بها باطل ، لکم عندنا ثلاث خصال : لا نمنعکم مساجد الله ان تصلّوا فیها ، ولا نمنعکم الفیء ما کانت ایدیکم مع أیدینا ، ولا نبدأکم بحربٍ حتى تبدؤونا به ).

   11 ـ واعلموا أنّ أکثر من یقاتلکم إنّما وقع فی الشبهة بتضلیل آخرین ، فلا تعینوا هؤلاء المضلّین بما یوجب قوّة الشبهة فی أذهان الناس حتّى ینقلبوا أنصاراً لهم، بل ادرؤوها بحسن تصرّفکم ونصحکم واخذکم بالعدل والصفح فی موضعه، وتجنب الظلم والإساءة والعدوان، فإنّ من درأ شبهة عن ذهن امرئ فکأنّه أحیاه ، ومن أوقع امرئ فی شبهة من غیر عذر فکأنه قتله.

   ولقد کان من سیرة أئمة أهل البیت ( علیهم السلام ) عنایتهم برفع الشبهة عمّن یقاتلهم، حتّى إذا لم تُرج الاستجابة منهم، معذرة منهم إلى الله، وتربیةً للأمة ورعایةً لعواقب الأمور، ودفعاً للضغائن لاسیّما من الأجیال اللاحقة، وقد جاء فی بعض الحدیث عن الصادق ( علیه السلام ) أنّ الامام علیّاً ( علیه السلام ) فی یوم البصرة لما صلا الخیول قال لأصحابه : ( لا تعجلوا على القوم حتّى أعذر فیما بینی وبین الله وبینهم ، فقام الیهم، فقال : یا أهل البصرة هل تجدون علیّ جورة فی الحکم؟  قالوا : لا ، قال : فحیفاً فی قسم ؟ قالوا : لا . قال : فرغبة فی دنیا أصبتها لی ولأهل بیتی دونکم فنقمتم علیّ فنکثتم بیعتی ؟  قالوا : لا ، قال فاقمت  فیکم الحدود وعطّلتها عن غیرکم؟ قالوا : لا ). وعلى مثل ذلک جرى الإمام الحسین ( علیه السلام ) فی وقعة کربلاء، فکان معنیّاً بتوضیح الأمور ورفع الشبهات حتّى یحیا من حیّ عن بینّة ویهلک من هلک عن بیّنة، بل لا تجوز محاربة قوم فی الإسلام أیّاً کانوا من دون إتمام الحجّة علیهم ورفع شبهة التعسّف والحیف بما أمکن من أذهانهم کما أکّدت على ذلک نصوص الکتاب والسنة .

   12 ـ ولا یظنّن أحدٌ أن فی الجور علاجاً لما لا یتعالج بالعدل، فإنّ ذلک ینشأُ عن ملاحظة بعض الوقائع بنظرة عاجلة إلیها من غیر انتباه إلى عواقب الأمور ونتائجها فی المدى المتوسط والبعید، ولا إطّلاع على سنن الحیاة وتاریخ الأمم ، حیث ینبّه ذلک على عظیم ما یخلفه الظلم من شحنٍ للنفوس ومشاعر العداء مما یهدّ المجتمع هدّاً، وقد ورد فی الأثر: (أنّ من ضاق به العدل فإنّ الظلم به أضیق)، وفی أحداث التاریخ المعاصر عبرةٌ للمتأمل فیها ، حیث نهج بعض الحکّام ظلم الناس تثبیتاً لدعائم ملکهم، واضطهدوا مئات الآلاف من الناس ، فأتاهم الله سبحانه من حیث لم یحتسبوا حتّى کأنّهم أزالوا ملکهم بأیدیهم .

   13 ـ ولئن کان فی بعض التثبّت وضبط النفس وإتمام الحجّة ــ رعایة للموازین والقیم النبیلة ــ بعض الخسارة العاجلة أحیاناً فإنّه أکثر برکة وأحمد عاقبة وأرجى نتاجاً، وفی سیرة الأئمة من آل البیت ( علیهم السلام ) أمثلة کثیرة من هذا المعنى، حتّى أنهم کانوا لا یبدؤون أهل حربهم بالقتال حتى یبدؤوا هم بالقتال وإن أصابوا بعض أصحابهم ، ففی الحدیث أنه لما کان یوم الجمل وبرز الناس بعضهم لبعض نادى منادى أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) : (لا یبدأ أحدٌ منکم بقتالٍ حتّى آمرکم) ، قال بعض أصحابه: فرموا فینا، فقلنا یا أمیر المؤمنین: قد رُمینا ، فقال: (کفّوا) ، ثم رمونا فقتلوا منّا ، قلنا یا أمیر المؤمنین : قد قتلونا، فقال : (احملوا على برکة الله)، وکذلک فعل الإمام الحسین (علیه السلام) فی یوم عاشوراء.

   14 ـ وکونوا لمن قِبَلکم من الناس حماة ناصحین حتى یأمنوا جانبکم ویعینوکم على عدوّکم ، بل أعینوا ضعفاءهم ما استطعتم، فإنّهم إخوانکم وأهالیکم، واشفقوا علیهم فیما تشفقون فی مثله على ذویکم، واعلموا أنّکم بعین الله سبحانه، یحصی أفعالکم ویعلم نیاتکم ویختبر احوالکم.

   15 ـ ولا یفوتنکم الاهتمام بصلواتکم المفروضة، فما وفد امرئٌ على الله سبحانه بعمل یکون خیراً من الصلاة، وإنّ الصلاة لهی الأدب الذی یتأدّب الانسان مع خالقه والتحیة التی یؤدیها تجاهه، وهی دعامة الدین ومناط قبول الأعمال، وقد خففها الله سبحانه بحسب مقتضیات الخوف والقتال، حتى قد یکتفى فی حال الانشغال فی طول الوقت بالقتال بالتکـبیرة عن کل رکـعة ولو لم یکن المرء مسـتقبلاً للقبلة کما قال عزّ من قائل : (حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى وقوموا لله قانتین ، فإن خفتم فرجالاً أو رکباناً ، فإذا أمنتم فاذکروا الله کما علّمکم ما لم تکونوا تعلمون ).

    على أنه سبحانه وتعالى أمر المؤمنین بأن یأخذوا حذرهم وأسلحتهم ولا یجتمعوا للصلاة جمیعاً بل یتناوبوا فیها حیطةً لهم. وقد ورد فی سیرة أمیر المؤمنین وصیته بالصلاة لأصحابه، وفی الخبر المعتبر عن أبی جعفر الباقر ( علیه السلام ) قال فی صلاة الخوف عند المطاردة والمناوشة: (یصلّی کل إنسان منهم بالإیماء حیث کان وجهه وإن کانت المسایفة والمعانقة وتلاحم القتال ، فإنّ أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) صلى لیلة صفّین ـ وهی لیلة الهریر ـ لم تکن صلاتهم الظهر والعصر والمغرب والعشاء ـ عند وقت کل صلاة ـ إلاّ التکبیر والتهلیل والتسبیح والتحمید والدعاء، فکانت تلک صلاتهم، لم یأمرهم بإعادة الصلاة).

   16 ـ واستعینوا على أنفسکم بکثرة ذکر الله سبحانه وتلاوة کتابه واذکروا لقاءکم به ومنقلبکم الیه، کما کان علیه أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) ، وقد ورد انه بلغ من محافظته على وِرده أنه یُبسط له نطعٌ بین الصفین لیلة الهریر فیصلّی علیه وِرده، والسهام تقع بین یدیه وتمر على صماخیه یمیناً وشمالاً  فلا یرتاع لذلک، ولا یقوم حتى یفرغ من وظیفته.

   17 ـ واحرصوا أعانکم الله على أن تعملوا بخُلُق النبی وأهل بیته (صلوات الله علیهم) مع الآخرین فی الحرب والسلم جمیعاً، حتّى تکونوا للإسلام زیناً ولقیمه مَثَلاً ،فإنّ هذا الدین بُنِیَ على ضیاء الفطرة وشهادة العقل ورجاحة الأخلاق ، ویکفی منبّهاً على ذلک أنه رفع رایة التعقل والأخلاق الفاضلة، فهو یرتکز فی أصوله على الدعوة إلى التأمل والتفکیر فی أبعاد هذه الحیاة وآفاقها ثم الاعتبار بها والعمل بموجبها کما یرتکز فی نظامه التشریعی على إثارة دفائن العقول وقواعد الفطرة ، قال الله تعالى: ( ونفس وما سوّاها فألهمها فجورها وتقواها قد أفلح من زکّاها وقد خاب من دسّاها) وقال أمیر المؤمنین (ع): ( فبعث ـ الله ـ فیهم رسله وواتر انبیاءه الیهم لیستأدوهم میثاق فطرته ویذکّرهم منسیّ نعمته ویحتجوا علیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول)، ولو تفقّه أهل الإسلام وعملوا بتعالیمه لظهرت لهم البرکات وعمّ ضیاؤها فی الآفاق، وإیاکم والتشبّث ببعض ما تشابه من الاحداث والنصوص فإنّها لو ردّت إلى الذین یستنبطونه من أهل العلم ــ کما أمر الله سبحانه ــ لعلموا سبیلها ومغزاها.

   18 ـ وإیّاکم والتسرّع فی مواقع الحذر فتلقوا بأنفسکم إلى التهلکة، فإنّ أکثر ما یراهن علیه عدوّکم هو استرسالکم فی مواقع الحذر بغیر تروٍّ واندفاعکم من غیر تحوّط ومهنیّة، واهتموا بتنظیم صفوفکم والتنسیق بین خطواتکم ، ولا تتعجّلوا فی خطوة ٍ قبل إنضاجها وإحکامها وتوفیر ادواتها و مقتضیاتها وضمان الثبات علیها والتمسک بنتائجها، قال سبحانه : (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُوا جَمِیعًا) ، وقال تعالى : (إِنَّ اللَّهَیُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ) ، وکونوا أشدّاء فوق ما تجدونه من أعدائکم فإنکم أولى بالحق منهم ، وإن تکونوا تألمون فإنهم یألمون کما تألمون وترجون من الله ما لا یرجون، اللهم إلا رجاءً مدخولاً وأمانی کاذبة واوهاماً زائفة کسرابٍ بقیعةٍ یحسبه الظمآن ماءً ،حجبتهم الشبهات بظلمـائها وعمیت بصائرهم بأوهامها .

   19 ـ هذا وینبغی لمن قِبَلکم من الناس ممّن یتترس بهم عدوّکم أن یکونوا ناصحین لحماتهم یقدّرون تضحیاتهم ویبعدون الأذى عنهم ولا یثیرون الظنة بأنفسهم ، فإنّ الله سبحانه لم یجعل لأحد ٍ على آخر حقّاً إلاّ وجعل لذاک علیه حقّاً مثله ، فلکلّ ٍ مثل ما علیه بالمعروف.

   واعلموا أنکم لا تجدون أنصح من بعضکم لبعض إذا تصافیتم واجتمعتم فیما بینکم بالمعروف حتى وان اقتضى الصفح والتجاوز عن بعض الأخطاء بل الخطایا وإن کانت جلیلة ، فمن ظّن غریباً أنصح له من أهله وعشیرته وأهل بلده ووالاه من دونهم فقد توهّم ، ومن جرّب من الأمور ما جُرّبت من قبل أوجبت له الندامة. ولیعلم أن البادئ بالصفح له من الاجر مع أجر صفحه أجر کل ما یتبعه من صفح وخیر وسداد، ولن یضیع ذلک عند الله سبحانه، بل یوفیه إیّاه عند الحاجة إلیه فی ظلمات البرزخ وعرصات القیامة. ومن أعان حامیاً من حماة المسلمین أو خلفه فی أهله وأعانه على أمر عائلته کان له من الأجر مثل أجر من جاهد.

   20 ـ وعلى الجمیع أن یدعوا العصبیات الذمیمة ویتمسّکوا بمکارم الأخلاق، فإنّ الله جعل الناس أقواماً وشعوباً لیتعارفوا ویتبادلوا المنافع ویکون بعضهم عوناً للبعض الآخر , فلا تغلبنّکم الأفکار الضیقة والانانیات الشخصیّة، وقد علمتم ما حلّ بکم وبعامّة المسلمین فی سائر بلادهم حتّى أصبحت طاقاتهم وقواهم وأموالهم وثرواتهم تُهدر فی ضرب بعضهم لبعض، بدلاً من استثمارها فی مجال تطویر العلوم واستنماء النعم وصلاح أحوال الناس. فاتقوا فتنة لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصّة، أمّا وقد وقعت الفتنة فحاولوا إطفاءها وتجنّبوا إذکاءها واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرّقوا، واعلموا أنّ الله إن یعلم  فی قلوبکم خیراً یؤتکم خیراً مما أخذ منکم، إنّ الله على کلّ شیء ٍ قدیر .

صدر فی الثانی والعشرین من شهر ربیع الآخر عام 1436 هـ

 

([1])لبد : أقام ، أی إن أقاموا فأقیموا .

([2])ای سوارها .

([3])ای قرطها .

نصائح وتوجیهات للمقاتلین فی ساحات الجهاد --نسخة PDF --

 

حرف بی عمل را چه سود؟؟

حرف بی عمل را چه سود؟؟

علامه حسن زاده آملی: ((مردى نزد امیرالمؤ منین (علیه السلام ) آمد و بدان حضرت عرض کرد که : بلال با فلانى مناظره مى کند و الفاظ وى ملحون است و آنکس عباراتش معرب و صحیح است و به بلال مى خندد. امام فرمود: اى بنده خدا اعراب و تقویم کلام براى تقویم و تهذیب اعمال است ، آنکس را اگر افعال او نادرست باشد اعراب کلامش سودى ندهد، و بلال را که افعالش بدرستى آراسته است لحن الفاظش زیانى نرساند)).


آرى با الفاظ بازى کردن و عبارت پردازى کردن حرفى است و دل آگاه و سوز و گداز داشتن و با حسن مطلق بسر بردن امرى دیگر است . و چه بسا ارباب مقال و سرگرم به قبل و قال و انباشته از اصطلاحات اند که دل مرده و روح افسرده دارند همانطور که در ((دفتر دل )) ثبت است :


گمانت این که با خرج عبارات به کر و فر و ایماء و اشارات

سوار رفرفستى و براقى
ورم کردى و پندارى که چاقى

نحوى و صرفى بودن حرفى است و آدم بودن و سلوک الى الله داشتن امر دیگر، اگر در یکجا جمع شدند چه بهتر. و مطلب عمده این است که جوهر نفس داعى ملحون نباشد. آیا ماجراى مرد نحوى را در کشتى با کشتیبان که عارف رومى در مجلد اول ((مثنوى )) آورده است شنیده اى ؟:


آن یکى نحوى به کشتى در نشست
رو به کشتیبان نمود آن خود پرست
گفت هیچ از نحو خواندى گفت لا
گفت نیم عمر تو شد بر فنا
دل شکسته گشت کشتیبان ز تاب
لیک آن دم گشت خاموش از جواب
باد کشتى را به گردابى فکند
گفت کشتیبان بدان نحوى بلند
هیچ دانى آشنا کردن بگو
گفت نى از من تو سباحى مجو
گفت کل عمرت اى نحوى فناست
زانکه کشتى غرق در گردابهاست

منبع:نور علی نور

دزد عمامه

شخصی نزد آیت الله بروجردی رفت و گفت: یکی از طلبه‌های شما جنسی را از مغازه من دزدیده است.
ایشان در پاسخ فرمود :

 « آن دزد "عبا و عمامه‌ ای" را هم از ما برده است

پنج پند حکمت‌ آمیز از امیرالمؤمنین

شیعه نیوز: قالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ علیه السلام: خُذُوا عَنِّی خَمْساً فَوَ اللَّهِ لَوْ رَحَلْتُمْ بِالْمَطِیِّ إِلَیْهَا فَأَبْطَأْتُمُوهَا قَبْلَ أَنْ تَجِدُوا مِثْلَهَا لَا یَرْجُو أَحَدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَخَافُ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَا یَسْتَحِی الْعَالِمُ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ لَا یَسْتَحِی الْجَاهِلُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ

   حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند، پنج مطلب را از من فرا گیرید، سوگند بخدا، اگر چهارپایان خود را براى پیدا کردن آنها کوچ داده و آنقدر راه بروند تا لاغر شوند، مانند این پنج مطلب را نخواهید یافت.

 (1) جز خداوند به هیچ کس امید نداشته باشید

 (2) غیر از گناه خود از چیز دیگری نترسید

 (3) هر گاه از دانشمندی چیزی را پرسیدند و پاسخ آن را نمی‌داند از اینکه بگوید خدا می‌داند، خجالت نکشد.

(4) اگر کسی مسئله‌ای را نمی‌داند از آموختن آن شرم نداشته باشد.

 (5) نسبت صبر به ایمان، مانند سر در بدن است.

نزهة النواظر فی ترجمة معدن الجواهر، ص: 63

ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 296


مراتب مراقبه

مراتب مراقبه

علامه طباطبایی:

اوّل درجه مراقبه اینست که سالک از محرّمات اجتناب کرده و تمامى واجبات را اتیان کند، و در این دو امر به هیچ وجه من الوجوه مسامحه نورزد.

دوّم درجه، آنست که مراقبه را شدید نموده و سعى کند هر چه مى‏کند براى رضاى خدا باشد و از امورى که لهو و لعب نامیده مى‏شود اجتناب نماید. و چون در این مرتبه اهتمام نمود براى او تمکّن پیدا مى‏شود که دیگر خود را نباخته و این خوددارى در او به سر حدّ ملکه برسد.

سوّم درجه، آنست که پروردگار جهان را پیوسته ناظر خود ببیند، و کم‏کم اذعان و اعتراف مى‏نماید که خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و این مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات باید رعایت شود.

چهارم درجه، مرتبه‏اى است از این عالى‏تر و کامل‏تر و آن اینست که خودش خداى را حاضر و ناظر ببیند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نماید. و اشاره به این دو مرتبه اخیر از مراقبه است وصیّت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به ابى ذرّ غفارى رضوان الله علیه:  اعبد الله کأنّک تراه، فان لم تکن تراه فانّه یراک. «خداى را چنان عبادت کن مثل آنکه گوئى تو او را مى‏بینى و اگر نمى‏توانى او را ببینى او را طورى عبادت کن که بدانى او ترا مى‏بیند». بنابراین عبادت در مرحله‏اى که خدا او را مى‏بیند پائین‏تر است از مرتبه‏اى که او خدا را مى‏بیند.

چون سالک بدین مرتبه رسد براى آنکه بتواند به کلّى اغیار را از ذهن خود خارج کند باید نفى خاطر را در ضمن یکى از اعمال عبادیّه به جاى آورد، چه جایز نیست در شرع مقدّس توجّه به سنگ یا چوب کند زیرا اگر در همان لحظات توجّه، مرگ او را دریابد چه جواب خواهد گفت؟ امّا نفى خواطر در ضمن ذکر و با حربه ذکر، عبادت است و ممدوح شرع و بهترین طریق آن توجّه به نفس است که اسرع طرق است براى نیل به مقصود، چه توجه به نفس ممدوح و مقبول شرع انور است و کریمه شریفه: یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ انْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ اذَا اهْتَدَیْتُمْ45بدان دلالت دارد. طریق توجّه به نفس طریقه مرحوم آخوند ملا حسین قلى بوده است و شاگردان ایشان همه طریق معرفت نفس را مى‏پیموده‏اند که ملازم معرفت ربّ خواهد بود.

http://www.ebadolrahman.ir/post/107

آثار ذکر ۱

ذکر آثار و برکات بسیار عظیم و عجیبی دارد و مواهب بسیار بزرگ معنوی در ذکر موجود است که به تناسب شدّت ذکر، آن آثار هم شدیدتر و عمیق تر می شود. لذا به تناسب شدّت ذکر، آثار آن هم دارای مراتبی است. خفیف ترین و ضعیف ترین آثار ذکر به گونه ای است که حتّی برای خود شخص ذاکر هم نامحسوس است و در قوی ترین، شدیدترین و عالی ترین مراحل ذکر، هرکس در حدّ خود بهره ای از آن می برد.