آیت الله رمضانی: خدمت آیت الله خرازی بودم. ایشان نقل میکردند: آقا مصطفی خمینی برای بنده نقل نمودند که یک روز صبح رفتم منزل پدرم. دیدم ایشان دارند گریه میکنند... از مادرم پرسیدم چرا گریه میکنند؟
مادرم گفتند: دوباره نماز شبشان قضا شده است...
حضرت استاد رمضانی بعد از نقل این داستان از آقای خرازی فرمودند: این قضیه نشان میدهد که امام (ره) هر دفعه نماز شبشان قضا میشده، همینطور گریه میکردند...
مرغ خونین ترانه را مانم
صید بی آب و دانه را مانم
آتشینم ولیک بی اثرم
ناله عاشقانه را مانم
نه سرانجامی و نه آرامی
مرغ بی آشیانه را مانم
هدف تیر فتنه ام همه عمر
پای بر جا نشانه را مانم
با کسم در زمانه الفت نیست
که نه اهل زمانه را مانم
خاکساری بلند قدرم کرد
خاک آن آستانه را مانم
بگذرم زین کبود خیمه رهی
تیر آه شبانه را مانم
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ پروفسور «رودریک آگورتمن» با حضور در مسجد جامع رجایی شهر کرج به دین مبین اسلام و مذهب تشیع مشرف شد و نام مبارک «علی» را برای خود برگزید.
پروفسور رودریک آگورتمن یک چهره شناخته شده در اروپا است که آزمایشگاه بزرگی در زمینه میکروبیولوژی در کشور سوئیس دارد و استاد رشته اقتصاد است.
وی گفت: از زمان دانشجویی خودم با دانشجویان ایرانی و مسلمان آشنا بودم و همین موضوع سبب شد که با اسلام آشنا شوم و درباره آن مطالعه کنم.
آگورتمن به دنبال این است که به همه دنیا نشان دهد چهره واقعی اسلام چیز دیگری است.
او برای اینکه مسلمان شود سه بار کل قرآن را مطالعه کرد و با جان و دل اسلام را پذیرفت.
وی درباره انتخاب نام زیبای علی هم برای خود گفت: چون روز گذشته ولادت حضرت زینب(س) بود و پدر ایشان هم حضرت علی(ع) است من این نام را انتخاب کردم.
پروفسور آگورتمن همچنین در دیدار با امام جماعت محترم مسجدجامع رجایی شهر هدایایی به رسم یادگار از ایشان دریافت کرد.
- دُرد در لغت تیرگی شراب و روغن و امثال آن که در آخر میماند است.
واز روی اشارت کدورت شراب قهر و جلال است.
- ساقی سیـم سـاق مـن، گـر همـه دُرد میدهد
کیست که تن، چو جام می ،جمله دهان نمیکند (حافظ)
حافظ گوید وقتی محبوب ذوالجلال همگان را محنت دهد و گرفتار قهر و عذاب کند جز عاشق صادق مانند جام می جهت استقبال آن شراب تمام دهن نمیشود و به آن رضا نمیدهد.
- و نیز به معنی تجلّی آثاری و تجلّی صفاتی آوردهاند.
- بـه بـوی دُردیـی از دسـت داده *** ز ذوق نیـسـتی، مسـت اوفتـاده
عصا و کوزه و تسبیـح و مسواک *** گِرو کرده به دُردی، جمله را پاک
دُردی کش یا دُردکش:
- دُردکش، کاملان کوی محبّت را گویند که با ریاضت و مجاهدت هستی خود را مستهلک و فانی ساخته.
- بس تجربه کردیم در این دیر مکافات *** با دردکشـان هـرکـه درافتـاد برافتاد (حافظ)
- غلام همّـت دردی کشـان یکـرنگـم *** نه آن گروه که ازرق ردا و دل سیه اند (حافظ)
- کیست دردیکش این میکده یا رب که درش
قبـلـۀ حـاجـت و محـراب دعـا مـیبیـنـم (حافظ)
چون دُردیکش کامل و مکمل فانی فی الله باقی بالله، صاحب مقام ارشاد عام و هدایت تام است؛ آنکه خلیفهًْ الله است و حق بر آینه دل او تجلّی کند و عکس انوار تجلّیات از دل او بر عالم فایض میگردد- اوست که قبلۀ حاجات کلّ کائنات و محراب دعا و مناجات تمامی مخلوقات است.
- پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور*** خوش عَطابخش خَطاپوش خدایی دارد (حافظ)
- و نیز دردکش محبّت مرید متوسطالاحوال را گویند که هنوز به محبّت مفرطه نرسیده.
- پیر میخانه چه خوش گفت به دردیکش خود
که مگـو حـال دل سـوختـه بـا خامـی چند (حافظ)
نصائح وتوجیهات للمقاتلین فی ساحات الجهاد
إصدار مکتب سماحة السید السیستانی دام ظله
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام على خیر خلقه محمد وآله الطیبین الطاهرین .
3 ـ کما أنّ للقتال مع البغاة والمحاربین من المسلمین واضرابهم أخلاقاً وآداباً أُثرت عن الإمام علی ( علیه السلام ) فی مثل هذه المواقف ، مما جرت علیه سـیرته وأوصى به أصحابه فی خطـبه وأقواله، وقد أجمعت الأمّة على الأخذ بها وجعلتها حجّة فیما بینها وبین ربّها ، فعلیکم بالتأسی به والأخذ بمنهجه، وقد قال(علیه السلام) فی بعض کلامه مؤکّداً لما ورد عن النبی ( صلّى الله علیه وآله ) ـ فی حدیث الثقـلین والغدیر وغیرهما ــ : (انظروا إلى أهل بیت نبیّکم فالزموا سمتهم واتبعوا أثرهم ، فلن یخرجوکم من هدى ولن یعیدوکم فی ردى ، فإن لَبدُوا فالبدُوا ([1])، وإن نهضوا فانهضوا ، ولا تسبقوهم فتضلوا ، ولا تتأخروا عنهم فتهلکوا ).
7 ـ وإیاکم والتعرّض لغیر المسلمین أیّاً کان دینه ومذهبه فإنّهم فی کنف المسلمین وأمانهم، فمن تعرّض لحرماتهم کان خائناً غادراً، وإنّ الخیانة والغدر لهی أقبح الأفعال فی قضاء الفطرة ودین الله سبحانه، وقد قال عزّ وجلّ فی کتابه عن غیر المسلمین ( لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم أن تبرّوهم وتقسطوا الیهم إنّ الله یحب المقسطین ). بل لا ینبغی ان یسمح المسلمُ بانتهاک حرُمات غیر المسلمین ممّن هم فی رعایة المسلمین، بل علیه أن تکون له من الغیرة علیهم مثل ما یکون له على أهله، وقد جاء فی سیرة أمیر المؤمنین (علیه السلام ) أنه لما بعث معاویة (سفیان بن عوف من بنی غامد) لشن الغارات على أطراف العراق ـ تهویلاً على أهله ـ فأصاب أهل الأنبار من المسلمین وغیرهم، اغتمّ أمیر المؤمنین (علیه السلام) من ذلک غمّاً شدیداً ، وقال فی خطبةٍ له: ( وهذا أخو غامد قد وردت خیله الانبار وقد قتل حسان بن حسان البکری وأزال خیلکم عن مسالحها ، ولقد بلغنی أنّ الرجل منهم کان یدخل على المرأة المسلمة والأخرى المعاهدة فینتزع حجلها وقـُلَبها ([2]) وقلائدها ورعاثها ([3])، ما تمتنع منه إلاّ بالاسترجاع والاسترحام ، ثم انصرفوا وافرین، ما نال رجلاً منهم کلم ، ولا أریق لهم دم، فلو أنّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا أسفاً ما کان به ملوماً، بل کان به عندی جدیراً ).
صدر فی الثانی والعشرین من شهر ربیع الآخر عام 1436 هـ
([1])لبد : أقام ، أی إن أقاموا فأقیموا .
نصائح وتوجیهات للمقاتلین فی ساحات الجهاد --نسخة PDF --
حرف بی عمل را چه سود؟؟
علامه حسن زاده آملی: ((مردى نزد امیرالمؤ منین (علیه السلام ) آمد و بدان حضرت عرض کرد که : بلال با فلانى مناظره مى کند و الفاظ وى ملحون است و آنکس عباراتش معرب و صحیح است و به بلال مى خندد. امام فرمود: اى بنده خدا اعراب و تقویم کلام براى تقویم و تهذیب اعمال است ، آنکس را اگر افعال او نادرست باشد اعراب کلامش سودى ندهد، و بلال را که افعالش بدرستى آراسته است لحن الفاظش زیانى نرساند)).
آرى با الفاظ
بازى کردن و عبارت پردازى کردن حرفى است و دل آگاه و سوز و گداز داشتن و با
حسن مطلق بسر بردن امرى دیگر است . و چه بسا ارباب مقال و سرگرم به قبل و
قال و انباشته از اصطلاحات اند که دل مرده و روح افسرده دارند همانطور که
در ((دفتر دل )) ثبت است :
گمانت این که با خرج عبارات به کر و فر و ایماء و اشارات
سوار رفرفستى و براقى ورم کردى و پندارى که چاقى
نحوى و صرفى بودن حرفى است و آدم بودن و سلوک الى الله داشتن امر دیگر، اگر در یکجا جمع شدند چه بهتر. و مطلب عمده این است که جوهر نفس داعى ملحون نباشد. آیا ماجراى مرد نحوى را در کشتى با کشتیبان که عارف رومى در مجلد اول ((مثنوى )) آورده است شنیده اى ؟:
آن یکى نحوى به کشتى در نشست
رو به کشتیبان نمود آن خود پرست
گفت هیچ از نحو خواندى گفت لا
گفت نیم عمر تو شد بر فنا
دل شکسته گشت کشتیبان ز تاب
لیک آن دم گشت خاموش از جواب
باد کشتى را به گردابى فکند
گفت کشتیبان بدان نحوى بلند
هیچ دانى آشنا کردن بگو
گفت نى از من تو سباحى مجو
گفت کل عمرت اى نحوى فناست
زانکه کشتى غرق در گردابهاست
منبع:نور علی نور
شخصی نزد آیت الله بروجردی رفت و گفت: یکی از طلبههای شما جنسی را از مغازه من دزدیده است.
ایشان در پاسخ فرمود :
« آن دزد "عبا و عمامه ای" را هم از ما برده است.»
حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند، پنج مطلب را از من فرا گیرید، سوگند بخدا، اگر چهارپایان خود را براى پیدا کردن آنها کوچ داده و آنقدر راه بروند تا لاغر شوند، مانند این پنج مطلب را نخواهید یافت.
(1) جز خداوند به هیچ کس امید نداشته باشید
(2) غیر از گناه خود از چیز دیگری نترسید
(3) هر گاه از دانشمندی چیزی را پرسیدند و پاسخ آن را نمیداند از اینکه بگوید خدا میداند، خجالت نکشد.
(4) اگر کسی مسئلهای را نمیداند از آموختن آن شرم نداشته باشد.
(5) نسبت صبر به ایمان، مانند سر در بدن است.
نزهة النواظر فی ترجمة معدن الجواهر، ص: 63
ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 296
مراتب مراقبه
علامه طباطبایی:
اوّل درجه مراقبه اینست که سالک از محرّمات اجتناب کرده و تمامى واجبات را اتیان کند، و در این دو امر به هیچ وجه من الوجوه مسامحه نورزد.
دوّم درجه، آنست که مراقبه را شدید نموده و سعى کند هر چه مىکند براى رضاى خدا باشد و از امورى که لهو و لعب نامیده مىشود اجتناب نماید. و چون در این مرتبه اهتمام نمود براى او تمکّن پیدا مىشود که دیگر خود را نباخته و این خوددارى در او به سر حدّ ملکه برسد.
سوّم درجه، آنست که پروردگار جهان را پیوسته ناظر خود ببیند، و کمکم اذعان و اعتراف مىنماید که خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و این مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات باید رعایت شود.
چهارم درجه، مرتبهاى است از این عالىتر و کاملتر و آن اینست که خودش خداى را حاضر و ناظر ببیند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نماید. و اشاره به این دو مرتبه اخیر از مراقبه است وصیّت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به ابى ذرّ غفارى رضوان الله علیه: اعبد الله کأنّک تراه، فان لم تکن تراه فانّه یراک. «خداى را چنان عبادت کن مثل آنکه گوئى تو او را مىبینى و اگر نمىتوانى او را ببینى او را طورى عبادت کن که بدانى او ترا مىبیند». بنابراین عبادت در مرحلهاى که خدا او را مىبیند پائینتر است از مرتبهاى که او خدا را مىبیند.
چون سالک بدین مرتبه رسد براى آنکه بتواند به کلّى اغیار را از ذهن خود خارج کند باید نفى خاطر را در ضمن یکى از اعمال عبادیّه به جاى آورد، چه جایز نیست در شرع مقدّس توجّه به سنگ یا چوب کند زیرا اگر در همان لحظات توجّه، مرگ او را دریابد چه جواب خواهد گفت؟ امّا نفى خواطر در ضمن ذکر و با حربه ذکر، عبادت است و ممدوح شرع و بهترین طریق آن توجّه به نفس است که اسرع طرق است براى نیل به مقصود، چه توجه به نفس ممدوح و مقبول شرع انور است و کریمه شریفه: یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ انْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ اذَا اهْتَدَیْتُمْ45بدان دلالت دارد. طریق توجّه به نفس طریقه مرحوم آخوند ملا حسین قلى بوده است و شاگردان ایشان همه طریق معرفت نفس را مىپیمودهاند که ملازم معرفت ربّ خواهد بود.