گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی
گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

گلچینی از سایت های علمی ، فلسفی و عرفانی

نظر اهل بیت علیهم السّلام راجع به روزه گرفتن در روز عاشورا چیست؟

نظر اهل بیت علیهم السّلام راجع به روزه گرفتن در روز عاشورا چیست؟


جواب:http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=4145&bank=question&startrec=1

مجلس عشق

مجلس ذکر مصیبات حسینی مجلس حب خداست 

 

 فی الحال چون امام حسین همه جا از محبت خدا گفته نوکر هم باید تبعیت از ولی کند "یاالله" شما در جلسات هیئت نباید کمرنگ تر از یا حسین(ع) و یا زهرا(ع) باشد چون این خانواده " ادلا علی الله " است الگوی ما خود سیدالشهدا(ع) است، خود ابالفضل العباس(ع) است، چه در اشک چه در ادب چه در نماز و چه قرآن و غیر آن...

شما دوستان عزیز بدانید که ارزش اشک شما به قرب معنوی آن است به پابند خداشدن است مراسم شما هم نباید ظاهری باشد نباید منظری باشد باید تربیتی باشد باید معرفتی باشد مجلس ذکر مصیبات حسینی مجلس حب خداست مجلس عشق است چون راه حسین راه قرب است راه میانبر اتصال به عالم معناست چون قاطبه اساتید عرفان و طریقت راه سلوک الی الله را دو طریق می دانند یک راه همان راه منزل به منزل است که از صد منزل تا هزار منزل گفته اند و راه دیگر راه حسین است که میانبر است و طریق عشق و معرفت است " ان سفینه الحسین اوسع و اسرع " حال سئوال این است که چه کنیم تا از طریق حسین و منویات و هدفهای والای او به مقصد حسین(ع) برسیم اینجاست که همت بلند لازم است و اسباب آن اشک است و عشق است و شوریدگی و دنباله روی ارباب:

همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جائی رسیده اند

مقصد حسین نیز مقصد کوچکی نیست خیلی بزرگ است اما کشتی حسین اسرع است ما به همراه اماممان می رویم تا به لقاالله برسیم از قفس نفس بیرون بیائیم از خودمان بیرون بزنیم تا به مصدر خلقت و منشأ آفرینش واصل شویم

بلاشک باب الحسین(ع) باب الله است حسین وسیله الی الله است هدف خود حضرت حق است سیدالشهدا خودش را وسیله الی الله معرفی کرده فلذا نباید وسیله خودش هدف قرار گیرد تمرکز ما نباید عزای حسین باشد باید خدای حسین باشد چون تمرکز حسین(ع) هم خدا بود و اگر چنین نبود تحمل اعظم مصائب ممکن نمی شد و اگر شیعه غافل از این نکات شود این ابتدای غلو است که حضرات معصومین غلات شیعه را مورد لعن قرار داده اند. فلذا در جلسات ذکر نام و یاد اهل بیت باوضو رفتن لازم می شود و اگر میتوانید، دائم الوضو بودن بهتر است چون " الوضوء نورٌ " وضو نور است و حرکت در هر راهی نیازمند نور است."

همراهی با امام حسین علیه السّلام در ظاهر و باطن در محرّم و صفر

حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام  پیش از ترک اعمال حج و حرکت به سوی کوفه، سخنانی بیان کردند و دلایل و اهداف حرکتشان را برای مردم تبیین کرده و دعوت به یاری نمودند. در میان سخنان آن بزرگوار آمده است: مَنْ کان َ باذلاً فینا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطناً علی لقاء اللهِ نَفسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فاِنّنی راحلٌ مُصْبِحاً اِن شاء الله..."هرکس از شما حاضر است در راه ما خون دل خود را بذل کند و برای لقای خدا جان را نثار کند آماده ی حرکت با ما باشد که ان شاء الله من فردا صبح حرکت خواهم کرد." سالک الی الله از منزل نفس، به عشق خدا و رسول مکرّمش هجرت کرده و در باطن، همراه با کاروان عشق، منزل به منزل حرکت نموده و در راحله و قافله ی حضرت سیّد الشّهدا علیه السّلام قرار می گیرد.

قصیده علویه

قصیده علویه
مدح حضرت سید الموحدین

مولانا الإمام أمیر المؤمنین (علیه أفضل صلوات المصلین )

برگزیده از دیوان علامه کاشانی ( رحمه الله علیه )


على اى حقیقت حـق
 

تو چه مظهرىخدارا

کــه نـموده اى منور جلـوات انبیاء را

تــو ولـى کبـریائى تو وصىّ مصطفائى

تــو امـام ومقتدائى تو عظیم العظمائى

تــو ملیـک اقتدارى تو امیر کامکارى

تـو مدینـه وقـارى تـو بخلق پبیشوائى

تـو ذخیـره جهانـى تو مدار آسـمانى

قمـر تـمام بـدرى تو امیـن الامنائى

تـو زعیـم کـائناتى تـو شفیع سیئاتى

بـجمیع ما سوى الله تو ولـى ومقتدائى

تو مدارى تو مـدیرى بصف مصاف شیرى

تو هـژبرى ودلیـرى تـو خدیو ماسوائى

تو امیـر ملک وامکان تو روان جان قرآن

تو سپهر عِزّ ومـجدى یـم رحمت وعطائى

تو که کاشف الهمومى تو که دافع الغمومى

تو سفینــه نـجاتى دُرّ بـحر اصطفائى

تو همه صفا ونـورى تو کلیم کوه طورى

ز تو مـوقع مناجات نیایــدم صـدائى

تو امیـر مـمکناتى تــو دهنده براتى

ز جحیم ونار سوزان همه را ، دهى رهایى

تو به مرسلیـن معینـى بکلام حق مبینى

تــو أمیـر مؤمنینـى تو على مرتضائى

تــو دلیــل انبیـائى تو أمیـن أولیائى

بتـو اِنّمّاسـت أفسـر مه برج ارتضائى

بتـو مسنــد خلافـت بگرفت فّر وزینت

تــو مدینـه علـومى شه ملـک لافتائى

توئى آنکـه در معـارک بشدائـد ومهالک

سر سرکشـان فکنـدى بِحُسام جانگُزائى

ملکوت دولـت حــق همه در ید تو باشد

به اریکــه خلافــت بجلال چون در آئى

ز شکوه دولـت خـود همه کائنات حیران

چه کنـى ز سطوت خود جلوات کبـریائى

اگـرت خـداى دانـم تو بـخشم اندرآئى

وگـرت جـدا بدانـم سِپُـرم ره خطائى

چـه خـداى برگزیدت ز مشیمه قـداست

بتـو میکنـد مباهـات که تو فخر اصفیایى

مـه آسـمـان رفعـت ثـمر ریاض جنت

تـو ومسجـد وشهادت من وعشق وپارسائى

على اى نتیجــه دیـن ثـمر ریاض یاسین

تـو مُـرادِ هــل اَتائى گـل باغ طاوهائى

که بجز تو میدهـد شیر بــه قاتـل ستمگر

که بخور غذاى خود را تو کـه میهمان مائى

به جز از على که باشد گـه رزمگـاه وهیجا

دل خصم او بلــرزد ز شکــوه مرتضائى

بجز از على (علیه السلام) کـه باشد که سه روز روزه اَشرا

بکند به آب افطـار و رسـد بـه هـل اَتائى

بجز از على که کـرده به سه شب بـخلق ایثار

به سه کس غذا رساند نـخورد خودش غذائى

بجز از على که بخشد به نـماز خاتـم خـود

بـه فقیـر دردمندى بــه اسیـر بینــوائى

بجز از على کـه آید به خرابـه هـا نشینـد

به گـروه مستمندان نگـرد ز غـم زدائــى

بجز از على کـه آید بســراى بیـوه زنـها

به تنور ، نـان ببندد بــه دو چشم بربکـائى

به جز از على که آید بـه سـراغ دردمنــدان

کند از طریق رأفـت بــه گـلویشان دوایـى

که بجز على به معراج ز شـرف بسر نـهد تـاج

ره اوست خیر منهاج دل او دل خـــدائــى

برو اى فقیـر مضطر به سوى على (علیه السلام) بزن در

وبگیر هر چه خواهى کـه تـو در خـط خـدائى

بیقیـن بدان کـه مـولا خط أو خط خدایست

چو زدى تو چنگ خود را به على ، دهـد رهائى

ز عـذاب قبـر وبـرزخ وعـذاب نـار ودوزخ

بنمایـدد تـو را شـاد ورهى تــواز عنـائى

تو أیـا گـداى مـحتاج بگـذار بر سرت تاج

کـه ز یک چنیـن امامى تو نـموده اى گدائى

برهان تـو أیـن وآنـرا وبچسـب حبـل مولا

بیقیـن تـو رستگـارى به زمیـن وهـم سمائى

ملـکــا بـزرگـوارا ملکــوت اقتــدارا

تـو ولطـف بیحسابـت مـن وطبـع نـارسائى

تـو کجـا ونظمى از من بـمدیح چـون تو مولا

تـو ز من قبـول فـرما کـه منم تـو را فدائى

مـن ونظمکى مشـوش تو ولطف وجود وبخشش

بپـذیـر أیـن جکـامه ز فقیـــر بیـنـوائى

نظـرى بـحــال زرام کـه ز پـا فتاده ام من

سـر خـوان تـو نشستم که خـورم از آن غذائى

نـه منـم ز خوان جودت متنعّـم ونـمک خـوار

هـمه ریـزه خوار خوانت ز زمیـنـى وسـمـائى

منم آن حقیـر ، (کـاشا نـى) دلشکـستهء تـو

کـه بـه سفـره نوالـت شــده ام پى گـدائى

ز تو سرخوش است (عباس) که دهى بطبع او پاس

بـمدیـح ذات پاکـت کـه موفقش نـمائى

بـودش کـلام مـوزون همگى چو دُرّ مکنون

زثناى آل عصمت (علیهم السلام) چه کند سخن سرائى

چو بکـف گـرفت خامه بنویسد این چکـامه

ز سـروش غیـب آمـد سخنـان مـرحبائى

http://alkashani.ir/newpages/page3.aspx?lang=Fa


برای راهیابی به حکمت عالم چه باید کرد؟

برای راهیابی به حکمت عالم چاره ‏ای جز سبک‏ بار کردن درون نیست؛ بیانی از امیر مؤمنان (علیه‏ السلام) است که: «تخفّفوا تلْحقوا»سبک بشوید تا ملحق شده و برسید. آتش‏ سوزی یا سیلی در مدائن اتفاق افتاد؛ استاندار وقت که جناب سلمان فارسی (سلام‏ الله علیه)بود قرآن و شمشیری که داشت برداشت و جان خود را نجات داد. اما دیگران تا آمدند خود را جمع کنند، آسیب دیدند. جناب سلمان فرمود: روز خطر انسان سبک‏ بار این گونه نجات پیدا می‏ کند.
کتاب حکمت عبادات،حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، ص68
http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=1&lang=fa&id=MzI5Mg%3d%3d-wE6Y4FOezcw%3d

اهمیت مشارطه ومراقبه و محاسبه

اهمیت مشارطه ومراقبه و محاسبه

سالک برای اینکه از مرتبه حیوانیت به مرتبه انسانیت صعود کند ، میبایست از اخلاق حیوانی خویش را پاک کند و به اخلاق رحمانی متصف گردد. در بین مردمان اجتماع میبینیم که اکثری به رذائل اخلاقی چون کبر و حسد و بخل و تکبر و حرص و طمع و ... گرفتارند اما تک تک افرادی اند که از این اوصاف بالکل بری شده اند و به نورانیت حقیقی نائل آمدند.

چرا اکثری ما از کوچک و بزرگ ، درگیراین اخلاقیات حیوانی هستیم ؟ چون انسان از ابتدای تولد حیوان بالفعل است و باید با سیر و سلوک ، خویش را از حیوانیت خارج نموده و به مقام شامخ انسانیت نائل گردد.

دوستی میفرمودند با یکی ازاولیا الله به جنگل رفتیم تا انجا جلسه درسمان را برگزار کنیم ، ان ولی خدا در جنگل پس از دیدن ان محیط فرمودند اینجا تا کنون نمازی خوانده نشده و سپس فرمودند: 

خور و خواب و خشم و شهوت ،شغبست و جهل و ظلمت /حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

اری ، حیوان در بند خور و خواب و خشم و شغب است ،  و چه بسیار انسانهایی که گرفتار حیوانیت مانده اند و بیخبر از جهان آدمیت میباشد . در مقابل این افراد ،دسته دیگری هستند که نامشان آدم است.

در واقع حیوان کسی است که گرفتار اخلاقیات حیوانی است  و انسان کسی است که میتواند و میخواهد خویش از از حیوانیت خلاص کند ، ولی ادم کسی است که متصف به اوصاف الله و متخلق به اخلاق الله  و معلم به تعلیم ، علم ادم الاسماء کلها است.

برای رسیدن به این مقصد عالی که ادمیت باشد ، اولین قدم این است که انسان بتواند اخلاق ذمیمه را از خویش تخلیه کرده و اخلاق حسنه را درجان خویش وارد کند ، برای وصول به این هدف ، مداومت بر سه اصل سلوکی مشارطه و مراقبه و محاسبه، بسیار مهم و شاید واجب ، میباشد.

مشارطه و مراقبه و محاسبه را باید از ابتدا در دستور خویش قرار دهیم و با مداومت بر ان ، قدم به قدم در جهت تزکیه نفس پیش برویم . این سه اصل موجب میشود انسان به معرفت نفس عملی دست پیدا کند و خویشتن خویش را درست بشناسد و بفهمد در کجای مسیر قرار دارد.

،شایسته است مبحث فوق را از کتاب چهل حدیث امام راحل تقدیم عزیزان نماییم و در پست های بعدی به اصول دیگر بپردازیم ، ان شاء الله تعالی.

 

فصل در مشارطه و مراقبه و محاسبه است :"و از امورى که لازم است از براى مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است . مشارطه آن اسـت کـه در اول روز مثلا با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند تبارک و تعالى رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد. و معلوم است یک روز خلاف نکردن امرى اسـت خـیـلى سـهـل ، انسان مى تواند به آسانى از عهده برآید. تو عازم شو و شرط کن و تـجـربـه نـمـا بـبـیـن چقدر سهل است . ممکن است شیطان و جنود آن ملعون بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند، ولى این از تلبیسات آن ملعون است ، او را از روى واقع و قلب لعن کن ، و اوهام باطله را از قلب بیرون کن ، و یک روز تجربه کن ، آن وقت تصدیق خواهى کرد.

و پـس از ایـن مـشارطه ، باید وارد مراقبه شوى . و آن چنان است که در تمام مدت شـرط. مـتـوجـه عـمـل بـه آن بـاشـى ، و خـود را مـلزم بـدانـى بـه عمل کردن به آن ، و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فـرمـوده خـداسـت ، بدان که این از شیطان و جنود اوست که مى خواهند تو را از شرطى که کـردى بـاز دارنـد. بـه آنـهـا لعـنـت کـن و از شـر آنـهـا بـه خـداونـد پـنـاه بـبـر، و آن خیال باطل را از دل بیرون نما، و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خـلاف فرمان خداوند تعالى نکنم ، ولى نعمت من سالهاى دراز است به من نعمت داده ، صحت و سـلامـت و امنیت مرحمت فرموده و مرحمتهایى کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم از عهده یکى از آنها برنمى آیم سزاوار نیست یک شرط جزئى را وفا نکنم . امید است انشاءالله شیطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید. و این مراقبه با هیچ یک از کارهاى تو، از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها، منافات ندارد.
و بـه هـمـیـن حال باشى تا شب که موقع محاسبه است . و آن عبارت است از اینکه حـساب نفس را بکشى در این شرطى که با خداى خود کردى که آیا به جا آورد، و با ولى نـعـمـت خـود در ایـن معامله جزئى خیانت نکردى ؟ اگر درست وفا کردى ، شکر خدا کن در این توفیق و بدان که یک قدم پیش رفتى و مورد نظر الهى شدى ، و خداوند انشاءالله تو را راهـنـمایى مى کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت ، و کار فردا آسانتر خواهد شد. چندى به این عمل مواظبت کن ، امید است ملکه گردد از براى تو به طورى که از براى تو کار خیلى سـهـل و آسـان شـود، بلکه آن وقت لذت مى برى از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصى در هـمـین عالم ، با اینکه اینجا عالم جزا نیست لذت مى برد و جزاى الهى اثر مى کند و تو را ملتذ مى نماید.
و بدان که خداى تبارک و تعالى تکلیف شاق بر تو نکرده و چیزى که از عهده تو خارج اسـت و در خـور طـاقت تو نیست بر تو تحمیل نفرموده ، لکن شیطان و لشکر او کار را بر تـو مـشـکل جلوه مى دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه دیدى سستى و فتورى شده در شـرطـى کـه کـردى ، از خـداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قیام کنى . و به این حال باشى تا خداى تعالى ابواب توفیق و سعادت را بر روى تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند."


منبع:abdesaleh.blogfa.com/post-762.aspx

انتقاد شدید یک مرجع تقلید از ورزشکاران زن

به ما گفتند بیراهه بروید ما هم گفتیم چشم، فضیلت زن در این نیست، که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و یک کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد، فأین تذهبون، به کجا داریم می‌رویم.


به گزارش شیعه آنلاین، حضرت آیت‌الله شیخ «عبدالله جوادی آملی» دو روز پیش در حاشیه درس تفسیر خود به انتقاد از ورزشکاران زن پرداخت.

این استاد حوزه علیمه قم در بخشی از اظهارات خود با بیان اینکه الان باب شده بچه‌ها را ببرند مهد کودک و این خطر است، اظهار کرد: همین که پدر و مادر بزرگ شدند و سالمند شدند آنها را به خانه سالمندان می ‌برد چون مهر و عاطفه نچشید، هفت سال کودک باید در دانشگاه عاطفه باشد، تنها کسی که می‌ تواند عاطفه را به جامعه ببرد،‌ تنها کسی که می ‌تواند عاطفه را به جان انسان تزریق کند آغوش مادر است، این عواطف که کم شود و زندگی گذشت و قرض‌الحسنه‌ای کم شود و بانک‌های ربوی زیاد شود، نتیجه‌اش همین ده دوازده میلیون پرونده‌ای است که در دستگاه قضا هست.

نویسنده کتاب «مفاتیح‌ الحیاة» در بخش دیگری از اظهارات خود با اشاره به نقش عاطفه در تربیت جامعه گفت: این ده دوازده میلیون هر کدام با سه چهار نفر درگیر هستند که سی چهل میلیون می‌شود، این بر اثر این است که عاطفه را گم کردیم، ما خیال می‌ کنیم کمال زن در این است که برای ما برود مدال بیاورد، کمال زن در مادر شدن است، در فرزند تربیت کردن است، کمال زن در اصلاح جامعه است، چرا عواطف در جامعه کم است، زن از همین حقیقت خلق شده است، به ما گفتند بیراهه بروید ما هم گفتیم چشم، فضیلت زن در این نیست، که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و یک کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد، فأین تذهبون، به کجا داریم می‌رویم.

گرفتارى از حقّ الناس


منبع:( منازل الآخرة شیخ عباس قمى)


شیخ ما ثقة‏الاسلام نورى رحمه‏ الله در دارالسلام نقل فرموده که:

مرا سیّد فاضل مؤید ارشد عالم تقى امیر سیّد على بن عالم جلیل و فقیه نبیل...الامیر سیّد حسن حسینى الاصفهانى گفت:

«که چون علاّمه والدم وفات کرد، من در نجف اشرف مقیم بودم و مشغول تحصیل و امور آن مرحوم به دست برادرانم بود. و من به تفصیل، علم بر کارهاى آنها نداشتم. چون هفت ماه از وفات پدرم گذشت، مادرم نیز به رحمت ایزدى پیوست. جنازه آن مرحومه را به نجف اشرف آوردند و دفن کردند.

در یکى از روزها در خواب دیدم که مرحوم والدم وارد شد. من برخاسته و سلام کردم. او بنشست و مرا نوازش نمود و من آن وقت مى ‏دانستم که او مرده است. پرسیدم: شما در اصفهان وفات کردید چطور شد که شما را اینجا مى‏ بینم. فرمود: بلى لیکن پس از وفات، مرا منزل در نجف اشرف دادند. پرسیدم: والده نزد شماست. فرمود: نه. از این سخن وحشت کردم. فرمود: او هم در نجف است و در مکان دیگر. دانستم که او چون عالم بود مقامش برتر از جاهل است. پس از حالش سؤال کردم. فرمود: من در ضیق و تنگى بودم و هم اکنون بحمداللّه‏ حالم خوبست و گشایشى براى من حاصل شده است. من با تعجّب پرسیدم: آیا شما هم در ضیق و تنگى واقع شدید؟ فرمود: بلى. حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند از من طلبى داشت. از جهت طلب او حال من به سختى کشید. پس تعجّب من زیاد شد و از خواب بیدار شدم.

و صورت خواب را براى برادرم نوشتم و نوشتم که براى من بنویسد که این شخص واقعا طلبى داشته است؟ برادرم نوشت: من به دفترى که اسامى طلب کاران بود مراجعه نمودم هر چه تفحص کردم اسم این مرد نبود.من دوباره نوشتم که از خود این شخص بپرسید. بعد از مدّتى نامه ‏اى از برادرم رسید که مراجعه نمودم و او را پیدا کردم و گفت: بلى من هیجده تومان از آن مرحوم طلب‏کارم و غیر از خدا هیچکس مطلع نیست.

بعد از فوت از شما پرسیدم که اسم من در دفتر طلب کاران آن مرحوم هست؟ شما گفتید نه. پس من با خود گفتم که اگر ادعاى طلب کنم قدرت بر اثبات ندارم. از وصول طلب مأیوس شدم و اظهار نکردم. پس من خواب شما را براى او نقل نمودم و او نگرفت و گفت من او را حلال نمودم.


http://www.haghighi.ir/lib/KHOOBAN_index.htm


دانلود طبیب عشق ( عرصه حیات انسان از منظر عارفان)




  نام کتاب : 

  طبیب عشق

 


tabib eshgh

: اسم ناشر  

  سفینه

  سال نشر : 

  1392

  : دوره چاپ  

  اوّل

 تعداد صفحات :  

  256

  قیمت کتاب :

  12000 تومان

  شابک : 

  ۹-۰۹-۵۰۰۱-۶۰۰-۹۷۸ 

طبیب عشق ( عرصه حیات انسان از منظر عارفان)

استاد مهدی طیب:

آنچه در این اثر می‌خوانید مباحثی است که طیّ سالیان متمادی، در کلاس‌های دانشگاه و محافل دانشگاهیان مطرح کرده‌ام و از تحوّلات و تأثیرات مثبتی که طرح آنها در زندگی مخاطبان پدید می‌آورد، خاطرات بسیار شیرینی برایم باقی مانده است.

عزیزان بسیاری به یُمن این آموزه‌ها از اضطراب و افسردگی رهایی یافتند و به چنان آرامش، امید، نشاط و انرژی فوق العاده و و رنگ و بوی و زیبایی خاصّی در زندگی خود رسیدند که آن مباحث را اکسیر امید و شادمانی و کیمیای کمال و کامیابی نامیدند.

امید است با عنایات خداوند متعال، عزیزانی که از طریق کتاب طبیب عشق با مباحث مزبور آشنا می‌شوند نیز به چنان نتایجی دست یابند.

 

       * دانلود*

 

 

فهرست تفصیلی

مقدّمه: صفحه ۹

پیشگفتار: صفحه ۱۳

یقین و باور قلبی شرط اثربخشی دانسته‌ها: صفحه ۱۳

راه دستیابی به باور قلبی: صفحه ۱۵

گفتار اوّل: حادثه‌آفرینی جز خدا نیست: صفحه ۱۹

عرصه‌های زندگی انسان: صفحه ۲۱

اقسام حوادث و موقعیّت‌ها: صفحه۲۱

آنچه ازطریق عوامل غیرذی‌شعور و غیرمختار رخ می‌دهد، کار خداست: صفحه ۲۲

آنچه ازطریق عوامل ذی‌شعور و مختار رخ می‌دهد، کار کیست؟: صفحه ۲۴

مراحل تکوین فعل اختیاری انسان: صفحه ۲۵

۱/ عزم و نیّت درونی: صفحه ۲۵

تفاوت عزم و تصمیم با تمایل: صفحه ۲۶

الف. نیّت هویّت‌بخش عمل: صفحه ۲۶

ب. آزادی و اختیار: صفحه ۲۸

ج. مسؤولیّت در پیشگاه الهی: صفحه ۲۹

د. استحقاق پاداش یا کیفر الهی: صفحه ۳۰

۲/ وقوع فعل در جهان خارج: صفحه۳۳

الف. تفاوت اذن تکوینی با اذن تشریعی: صفحه ۳۶

ب. ترکیب اذن تشریعی و اذن تکوینی: صفحه ۳۶

حُسن فعلی و حُسن فاعلی، دو شرط عمل صالح: صفحه ۴۰

ماهیّت مجازات‌های الهی: صفحه۴۳

نقش انسان‌ها در پیدایش حوادث و موقعیّت‌های زندگی: صفحه ۴۴

مثالی دیگر: صفحه۵۰

فعل اختیاری انسان: صفحه ۵۰

۱/ نه جبر و نه تفویض؛ اختیار: صفحه ۵۱

۲/ اذن تکوینی الهی رافع مسؤولیّت انسان نیست. : صفحه ۵۳

۳/ حوادث و موقعیّت‌هایی که بهدست انسان‌ها پدید می‌آید، کار خداست: صفحه ۵۷

حادثه‌آفرینی جز خدا در زندگی انسان وجود ندارد: صفحه ۵۹

نکته: صفحه ۶۳

آثار و نتایج نگاه توحیدی: صفحه ۶۳

تلقین مکرّر به خویشتن: صفحه ۶۴

اخـتـیـار: صفحه ۶۵

رابطه‌ی علم ازلی خدا و اختیار انسان: صفحه ۷۴

نتیجه‌ی مبحث: صفحه ۷۷

گفتار دوم: خیر بودن حوادث و شرایط زندگی: صفحه ۷۹

۱ . ارزیابی تفصیلی: صفحه ۸۲

۲/ ارزیابی اجمالی: صفحه ۸۴

تأثیر و طعم حوادث زندگی: صفحه ۸۷

آثار و نتایج اعتقاد به خیر بودن حوادث و شرایط زندگی: صفحه ۹۸

آیا شرّی در عالم وجود دارد؟: صفحه ۱۰۵

خیر بودن حوادث و صفات جلالیّه: صفحه ۱۰۸

طبیب دوّار: صفحه ۱۰۹

نقش‌های مختلف داروی حوادث: صفحه ۱۱۰

تأثیر انتخاب‌های پیش از تولّد بر تعادل روحی نوزاد: صفحه ۱۱۱

گفتار سوم: دعا و خیر بودن هرآنچه هست: صفحه ۱۱۳

تحلیل دعا: صفحه ۱۱۷

دعای اولیاء: صفحه ۱۲۴

عدم مغایرت دعا با این باور که هرچه شده و خواهد شد، خیر است: صفحه ۱۳۰

چگونگی اجابت دعا با وجود خیر بودن آنچه پیش از دعا وجود دارد: صفحه ۱۳۰

اجابت دعا: صفحه ۱۳۱

۱/ اجابت خواسته‌های دنیوی: صفحه ۱۳۲

۲/ اجابت خواسته‌های معنوی: صفحه ۱۳۶

گفتار چهارم: معنای خیر بودن حوادث: صفحه ۱۳۹

انسان از نگاه قرآن: صفحه ۱۴۸

خودفراموشی انسان: صفحه ۱۵۳

گفتار پنجم: تسلیم دربرابر مقدّرات و مقرّرات الهی: صفحه ۱۵۹

شرط اثربخشی حوادث: صفحه ۱۶۱

مقدّرات تکوینی و تشریعی الهی: صفحه ۱۶۳

تسـلیم: صفحه ۱۶۴

الف. تسلیم دربرابر مقدّرات تکوینی الهی: صفحه ۱۶۵

۱/ تسلیم عملی: صفحه ۱۶۵

۲/ تسلیم قلبی: صفحه ۱۶۵

راه‌های نیل به تسلیم قلبی دربرابر مقدّرات تکوینی: صفحه ۱۶۶

ب. تسلیم دربرابر مقدّرات تشریعی الهی: صفحه ۱۷۱

۱/ تسلیم عملی: صفحه ۱۷۱

۲/ تسلیم قلبی: صفحه ۱۷۲

مراتب تسلیم: صفحه ۱۷۵

اسلام همان تسلیم است: صفحه ۱۷۶

گفتار ششم: عکس‌العمل‌های انسان دربرابر حوادث زندگی: صفحه ۱۷۷

۱/ "انشاءالله" برخاسته از باور به توحید افعالی: صفحه ۱۷۹

۲/ به نتیجه منتهی شدن اقدامات کار کیست؟: صفحه ۱۸۱

رزق و مرگ: صفحه ۱۹۰

در مواضع انتخاب، مسؤولیّت انسان متوجّه تصمیم است یا عمل خارجی؟: صفحه ۱۹۱

آیا تأثیر خیر حوادث تنها نصیب مؤمنان می‌شود؟: صفحه ۱۹۶

وقتی تلاش‌هایمان نتیجه نمی‌دهد خود را سرزنش کنیم؟: صفحه ۱۹۸

حدّ و مرز تلاش و طلب و دعا با تسلیم و رضایت به مقدّرات الهی: صفحه ۱۹۸

گفتار هفتم: زندگی دنیا بازی است: صفحه ۲۰۳

ناسازگاری نگرش توحیدی با دستکشیدن از فعّالیّت‌های دنیوی: صفحه ۲۱۲

گفتارهشتم: ارزیابی عکس‌العمل‌های انسان دربرابر حوادث زندگی: صفحه ۲۱۷

الف. اعمال صالح: صفحه ۲۲۲

ب. گناهان: صفحه ۲۲۴

۱/ مصونیّت و نجات از عُجب۲۲۵

۲/ بهشتی شدن با فراری شدن از گناه: صفحه ۲۲۸

۳/ خویشتنشناسی و خودسازی: صفحه ۲۲۹

ج. درمان‌های اخروی: صفحه ۲۳۲

ادامه‌ی درمان پس از مرگ: صفحه ۲۳۴

خلود در دوزخ: صفحه ۲۴۰

خیر بودن گناه: صفحه ۲۴۱

تالیفات استاد سید هادی خسروشاهی

این کتاب ها به صورت فایلهای پی-دی-اف می باشد . تمام این کتاب ها از طریق پایگاه اطلاع رسانیkhosroshahi.ir دانلود گردیده است .

 

1 امام علی(ع) صدای عدالت انسانی 1
امام علی(ع) و: حقوق بشر
2 امام علی(ع) صدای عدالت انسانی 2
امام علی(ع) و: سقراط
3 امام علی(ع) صدای عدالت انسانی 3
امام علی (ع) و:انقلاب فرانسه
4 امام علی(ع) صدای عدالت انسانی 4
امام علی (ع) و: عصر او
5 امام علی(ع) صدای عدالت انسانی 5
امام علی(ع) و: قومیت عربی
6 مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت
7 فدائیان اسلام ؛ تاریخ ،عملکرد ،اندیشه 
8 میز گرد تقریب بین مذاهب اسلامى


نقش رهبران الهی در درمان بیماری های روحی و اخلاقی چیست؟

بیشتر بیماری‏ های جسمی با درد همراه است و شخص مریض ازبیماری خویش آگاه می‏ شود؛ ولی بیماری‏ های اخلاقی و روحی این گونه نیست و آگاه نبودن از مرض‏ های اخلاقی، خودْ بیماری دیگری است. رهبران الهی با نهی از منکر و یادآوری کیفر الهی، به عضو بیمار انسان فشار می‏ آورند تا او از بیماری خویش آگاه شود و در درمان آن بکوشد؛ ولی بیماری که از یادآوری مرض خودمی‏ رنجد، طبیب را دشمن خویش می ‏پندارد و این رنجش نیز نوعی بیماری اخلاقی است؛ زیرا پزشک باید عضو دردمند را نشان دهد و در صورت لزوم، آن را قطع کند تا دیگر اعضا سالم بمانند.
شکوفایی عقل درپرتو نهضت حسینی،حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، ص153