ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هدف از سلوک، قرب الهی است که با فقر و نداری به دست میآید. رسیدن و وصول به ذات بهجتانگیز خداوند که یک شخص است و نه مفهومی کلی؛ آن گونه که در فلسفه میگویند. منطق مفهوم خداوند را کلی اما منحصر در فرد میداند. مفهوم کلی زیارت بر نمیدارد و نمیتوان در خارج از ذهن به سراغ آن رفت و با او همچون موسی به گفت و شنید نشست و رویت او را از حق تعالی خواست. به گفت و گوی طولانی حضرت موسی علیهالسلام گوش جان بسپارید که خداوند و حضرت موسی چگونه عاشقانه با هم سخن میگویند: «وَمَا تِلْک بِیمِینِک یا مُوسَی، قَالَ هِی عَصَای اَتَوَکاُ عَلَیهَا وَاَهُشُّ بِهَا عَلَی غَنَمِی وَلِی فِیهَا مَآَرِبُ اُخْرَی. قَالَ اَلْقِهَا یا مُوسَی. فَاَلْقَاهَا فَإِذَا هِی حَیهٌ تَسْعَی. قَالَ خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الاْءُولَی. وَاضْمُمْ یدَک إِلَی جَنَاحِک تَخْرُجْ بَیضَاءَ مِنْ غَیرِ سُوءٍ آَیهً اُخْرَی. لِنُرِیک مِنْ آَیاتِنَا الْکبْرَی. اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی. قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی. وَیسِّرْ لِی اَمْرِی. وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی. یفْقَهُوا قَوْلِی. وَاجْعَلْ لِی وَزِیرا مِنْ اَهْلِی. هَارُونَ اَخِی. اشْدُدْ بِهِ اَزْرِی. وَاَشْرِکهُ فِی اَمْرِی. کی نُسَبِّحَک کثِیرا. وَنَذْکرَک کثِیرا. إِنَّک کنْتَ بِنَا بَصِیرا. قَالَ قَدْ اُوتِیتَ سُوْلَک یا مُوسَی. وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیک مَرَّهً اُخْرَی. إِذْ اَوْحَینَا إِلَی اُمِّک مَا یوحَی. اَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیمِّ فَلْیلْقِهِ الْیمُّ بِالسَّاحِلِ یاْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَعَدُوٌّ لَهُ وَاَلْقَیتُ عَلَیک مَحَبَّهً مِنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَی عَینِی. إِذْ تَمْشِی اُخْتُک فَتَقُولُ هَلْ اَدُلُّکمْ عَلَی مَنْ یکفُلُهُ فَرَجَعْنَاک إِلَی اُمِّک کی تَقَرَّ عَینُهَا وَلاَ تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسا فَنَجَّینَاک مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاک فُتُونا فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی اَهْلِ مَدْینَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یا مُوسَی. وَاصْطَنَعْتُک لِنَفْسِی. اذْهَبْ اَنْتَ وَاَخُوک بِآَیاتِی وَلاَ تَنِیا فِی ذِکرِی. اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی. فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَینا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ اَوْ یخْشَی. قَالاَ رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ اَنْ یفْرُطَ عَلَینَا اَوْ اَنْ یطْغَی. قَالَ لاَ تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکمَا اَسْمَعُ وَاَرَی» (طه / 18 46).
باید باور داشت خدایی در بیرون هست که میتوان با او سخن گفت و با او عاشقانه همکلام شد و بارها و بارها خطاب به او عرض داشت: «إِیاک». کسی که بتواند مشکل توحید خود را حل نماید و آن را به باور خویش برساند و به آن ایمان آورد، در زمینه دیگر معارف مشکلی ندارد. کسی که نماز خود را نه برای تلقین و تسکین نفس میگزارد بلکه در پی آن است خلوتی به دست آورد تا با خداوند به مناجات و راز و نیاز و نجوا بنشیند و او را نه از سر طمع به بهشت و نه از ترس جهنم کرنش کند، بلکه بندگی او وجودی باشد که از عبادت عاشقانه برتر است؛ چنانکه مولا امیرمومنان علیهالسلام میفرماید: «إنّی وجدتک اهلاً للعباده».
http://mahbubi-nekunam.epage.ir/
بُعد دیگر تحریف، بُعدی است که سالهای قبل به آن هم اشاره کرده ام؛
منتهی این داغ بر جگر ما مانده است و هر سال تازه تر می شود.
آن روحیه ی حاجت خواهی و حاجت طلبی در رفتن به مجالس حسینیع است؛
که هم منبری ها آن را تشویق میکنند و هم مدّاحها تحریض میکنند.
اینکه برای حاجت گرفتن به مجالس حسینیع برویم!
مریض داریم، دکترها او را جواب کرده اند؛ به مجلس اباعبداللهع برویم و شفای مریضمان را بگیریم!
بیکاریم، به مجلس اباعبداللهعبرویم، تا شغلی برایمان جور شود!
بچّه دار نمیشویم، برویم از امام حسینع بچّه بگیریم!
خانه نداریم، برویم از امام حسینعخانه بگیریم! این رویکرد حاجتطلبانه و مزدگیرانه!
روی منبر و پشت میکروفن میگوید آقا ! امشب شب آخر مجلس است، شب مزد است!
ای داد بیداد! خاک بر سر من!
امام حسینع تو را به خانه ی خودش راه داد، می خواهی از امام حسینع مزد بگیری؟
اگر معشوق به عاشق راه دهد، عاشق بعد از اینکه به دیدار معشوق نائل شد و به حضورش راه یافت،
زمانیکه میخواهد از معشوقش خداحافظی کند،
به او میگوید: مزد من چقدر میشود؟! مزدم را به من بده؟!
این رویکرد مزدخواهانه چیست که ما ایجاد کرده ایم؟!
این رویکرد حاجتطلبانه چیست که ما در مجالس حسینیع دمیده ایم؟!
.
.
این چه آموزشی است که ما در این مجالس می دهیم؟!
نهضت اباعبدالله علیه السلام برای این است که خودت را فراموش کنی.
تو روضه می خوانی، میگویی حضرت علی اکبر ع را اینگونه ارباًاربا کرده اند؛
آنوقت در این مصیبت سنگین، یاد این افتاده ای که شغل نداری؟ بیکاری، آمده ای شغل بگیری؟
عاشق اینگونه است؟! انسان میتواند عاشق باشد، و یاد غیرمعشوق هم باشد؟!
حضرت ابالفضلع در آب نگاه کردند، خودشان را ندیدند، امام حسین ع را دیدند!
آیا حضرت اباالفضل ع حاجت به آب نداشتند؟ تشنه نبودند؟ مشکل نداشتند؟ گرسنه، خسته و مجروح نبودند؟
همه ی اینها بود؛ امّا حضرت اصلاً یاد خودشان نبودند؛